flexible

/ˈfleksəbl̩//ˈfleksəbl̩/

معنی: قابل تغییر، نرم، قابل انعطاف، تاشو، خم شو، قابل انحناء
معانی دیگر: انعطاف پذیر، خم پذیر، خم شدنی، با نرمش، تغییرپذیر، دگرش پذیر، دگرسان پذیر

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: flexibly (adv.), flexibility (n.)
(1) تعریف: easily bent or able to bend without breaking; pliable.
مترادف: bendable, lithe, pliable, pliant, supple
متضاد: brittle, inflexible, stiff
مشابه: ductile, elastic, limber, malleable, plastic, resilient, soft, springy, tractable

- Rubber is a flexible material.
[ترجمه شیلا] لاستیک یک ماده انعطاف پذیر است
|
[ترجمه گوگل] لاستیک یک ماده انعطاف پذیر است
[ترجمه ترگمان] لاستیک یک ماده انعطاف پذیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: adapting or adaptable to changing circumstance.
مترادف: adaptable, adjustable, conformable, elastic, pliable, supple
متضاد: absolute, immovable, inflexible, uncompromising
مشابه: accommodating, amenable, changeable, compliant, fluid, malleable, responsive

- We have a flexible plan in case it rains this afternoon.
[ترجمه Razgls] ما برنامه ای تغییر پذیر داریم محض احتیاط که اگه این بعد از ظهر بارون بیاد
|
[ترجمه گوگل] در صورت بارندگی امروز بعدازظهر یک برنامه انعطاف پذیر داریم
[ترجمه ترگمان] ما یک برنامه انعطاف پذیر داریم در صورتی که امروز بعد از ظهر باران ببارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: able to be swayed or influenced; pliant.
مترادف: ductile, pliant
متضاد: hardheaded, hidebound, impenetrable, inflexible, opinionated, set, stern
مشابه: biddable, complaisant, compliant, docile, malleable, pliable, soft, suggestible, tractable, yielding

- Once my mother made a decision, it was final; but my dad was always flexible.
[ترجمه ...] وقتی مادرم تصمیم گرفت، یعنی تمام؛ اما پدرم همیشه منعطف بود.
|
[ترجمه ع معین] مرغ مادرم یک پا داشت اما با پدرم می شد کنار آمد
|
[ترجمه گوگل] وقتی مادرم تصمیمی گرفت، تصمیم نهایی بود اما پدرم همیشه انعطاف پذیر بود
[ترجمه ترگمان] وقتی مادرم تصمیم گرفت، کار آخر بود؛ اما پدرم همیشه انعطاف پذیر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a flexible curriculum
برنامه ی آموزشی قابل انعطاف

2. a weeping willow's flexible branches
شاخه های قابل انعطاف بید مجنون

3. my working hours are flexible
ساعات کار من قابل تغییراند.

4. a baby's bones are more flexible
استخوان های نوزاد نرم تراند.

5. Remaining flexible, Nick listened to arguments from both sides.
[ترجمه گوگل]نیک همچنان انعطاف پذیر بود و به استدلال های هر دو طرف گوش داد
[ترجمه ترگمان]با انعطاف پذیری باقی مانده، نیک به بحث های هر دو طرف گوش می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A mouse's flexible body allows it to squeeze through narrow openings.
[ترجمه گوگل]بدنه منعطف موش به آن اجازه می دهد تا از سوراخ های باریک عبور کند
[ترجمه ترگمان]بدن انعطاف پذیر ماوس به آن اجازه می دهد تا از طریق شکاف های باریک فشار وارد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. You are too flexible with her.
[ترجمه گوگل]شما بیش از حد با او انعطاف پذیر هستید
[ترجمه ترگمان]تو خیلی با اون انعطاف پذیر هستی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We are all born flexible but as we grow older, we tend to seize up a little.
[ترجمه گوگل]همه ما انعطاف‌پذیر به دنیا می‌آییم، اما هر چه بزرگتر می‌شویم، تمایل داریم کمی خود را درگیر کنیم
[ترجمه ترگمان]همه ما انعطاف پذیر به دنیا می آییم اما وقتی بزرگ تر می شویم تمایل داریم کمی از آن استفاده کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A flexible retirement age is being considered by Ministers to unify men's and women's pension rights.
[ترجمه گوگل]سن بازنشستگی منعطف توسط وزرا برای یکسان سازی حقوق بازنشستگی مردان و زنان در نظر گرفته شده است
[ترجمه ترگمان]یک دوران بازنشستگی انعطاف پذیر توسط وزرا برای متحد کردن حقوق بازنشستگی زنان و زنان در نظر گرفته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. You need to be more flexible and imaginative in your approach.
[ترجمه گوگل]شما باید در رویکرد خود انعطاف پذیرتر و تخیلی تر باشید
[ترجمه ترگمان]شما باید در رویکرد خود انعطاف پذیر و خلاقانه تر باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Can you be flexible about when you take your leave?
[ترجمه گوگل]آیا می توانید در مورد زمانی که مرخصی می گیرید انعطاف پذیر باشید؟
[ترجمه ترگمان]آیا می توانید در مورد زمانی که مرخصی خود را می گیرید، انعطاف پذیر باشید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We can be flexible about your starting date.
[ترجمه گوگل]ما می توانیم در مورد تاریخ شروع شما انعطاف پذیر باشیم
[ترجمه ترگمان]ما می توانیم در مورد تاریخ شروع شما انعطاف پذیر باشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Our plans need to be flexible enough to cater for the needs of everyone.
[ترجمه گوگل]برنامه های ما باید به اندازه کافی انعطاف پذیر باشد تا نیازهای همه را برآورده کند
[ترجمه ترگمان]برنامه های ما باید به اندازه کافی انعطاف پذیر باشند تا نیازهای همه را برآورده کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Employees said they would prefer more flexible working hours.
[ترجمه گوگل]کارمندان گفتند که ساعات کاری انعطاف پذیرتری را ترجیح می دهند
[ترجمه ترگمان]کارکنان گفتند که آن ها ساعات کاری انعطاف پذیرتر را ترجیح می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. My mother is fairly flexible about what time I need to be home.
[ترجمه گوگل]مادرم در مورد اینکه چه زمانی باید در خانه باشم نسبتاً انعطاف پذیر است
[ترجمه ترگمان]مادرم در مورد اینکه چه زمانی باید خانه باشم انعطاف پذیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. His company offers a flexible packaging service for the food industry.
[ترجمه گوگل]شرکت او خدمات بسته بندی انعطاف پذیری را برای صنایع غذایی ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]شرکت او یک سرویس بسته بندی انعطاف پذیر برای صنعت مواد غذایی ارائه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. In the future there will be more flexible working and multi-skilling.
[ترجمه گوگل]در آینده کار انعطاف پذیرتر و مهارت های چندگانه وجود خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]در آینده، انعطاف پذیرتر و multi خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. We are following the American trend towards more flexible working conditions.
[ترجمه گوگل]ما روند آمریکا را به سمت شرایط کاری انعطاف پذیرتر دنبال می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما پیرو گرایش آمریکا به شرایط کاری انعطاف پذیرتر هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قابل تغییر (صفت)
streaky, mutable, transformative, varied, commutable, flexible, transmutative

نرم (صفت)
slick, fine, effeminate, supple, suave, sleek, mellow, soft, tractable, downy, limp, floppy, smooth, limber, spongy, pliant, flexible, lubricious, flexuous, cottony, fluffy, tractile, treatable, plastic, glace, flabby, plumy, lissom, lissome, lithesome, lithe, flexural, sequacious, levigated, silky, irrefrangible, lambent, sericeous, silken

قابل انعطاف (صفت)
flexible, pliable

تاشو (صفت)
limber, pliant, flexible, foldaway, lissom, lissome, lithesome

خم شو (صفت)
limber, pliant, flexible, pliable, lithe

قابل انحناء (صفت)
limp, flexible, lissom, lissome, wiry

تخصصی

[عمران و معماری] انعطاف پذیر - قابل انعطاف - خمش پذیر - نرم - شکلپذیر
[برق و الکترونیک] قابل انعطاف
[مهندسی گاز] خمش پذیر، قابل انعطاف
[زمین شناسی] قابل انعطاف، انعطاف پذیر، خمش پذیر، نرم، شکل پذیر
[نساجی] خم شونده - نرم - تا شو
[ریاضیات] انعطاف پذیر، تاشو، خمش پذیر، خم شونده، قابل انعطاف
[پلیمر] انعطاف پذیر

انگلیسی به انگلیسی

• elastic, easily bent, pliable
a flexible object or material can be bent easily without breaking.
a flexible arrangement can be adapted to different conditions.

پیشنهاد کاربران

انعطاف پذیر، تغییرپذیر
flexible damage : آسیب های متغیر ( بیشتر مختلف معنی میده ) در پزشکی و زیست شناسی
◀️ توضیح و تفسیر انگلیسی: capable of being bend
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : flex
✅️ اسم ( noun ) : flexion ( flection ) / flexibility / flexor / flex / flexure / flexuosity
✅️ صفت ( adjective ) : flexible / flexuous / flexural / flexed / flexile
✅️ قید ( adverb ) : flexibly
[پزشکی] انعطاف پذیر، تاشو: قادر به خم شدن
خم شو، تاشو، نرم، قابل انعطاف، قابل تغییر, قابل انحنا، خمش پذیر، خم شونده، خم شدنی، با نرمش، قابل تعدیل و تنظیم، میزان کردنی، تا شدنی، منعطف، تغییرپذیر، نرم شدنی، سازگار،
Easily bent, willing to yield
سازگار، انعطاف پذیر
چَفتپَذیر، چفتشوا : flexible
از فعل چفتن، چَفتیدن به معنی خَمیدن، خمیدن قامت یا پشت
نمونه شعری:
چو شد سال آن پادشا بر دو هفت
بنالید و آن سرو نازان بچفت.
از فردوسی بزرگوار
چفتیدن، چفتن flex
...
[مشاهده متن کامل]

چفتپذیری flexibility
چفتش flexion
چفتگی flexure
درچفتیدن inflect
درچفتش inflection
واچفتیدن، واچفتن deflect
واچفت deflection

able to change or be changed easily according to the situation
به راحتی
به آسانی
flexible ( adj ) = limber ( adj )
به معناهای: انعطاف پذیر، منعطف

accommodating
adaptable
cooperative
adjustable
قابل تا شو ، انعطاف پذیر. نرم مثل خمیر
قابل تغییر ، انعطاف پذیر ، خم شدنی 🥧🥧
she's been doing exercises to become stronger and more flexible
او ورزش می کند تا قوی تر و انعطاف پذیر تر شود
ریاضی 95 ، تجربی 94 ، انسانی 94 ، هنر 94 و. . .
عوض کردن/تغییر دادن
Able to change easily
غیر سمج، تغییرپذیر، قابل تغییر،
کسی که سمج نباشه flexible هستش یعنی موقع مذاکره میشه نظرشو عوض کرد.
قابل تغییر
انعطاف پذیر
easily bent
نرم، قابل تغیر، انعطاف پذیر

منعطف
قابل انعطاف
ABLE TO MAKE CHANGES OR DEAL WITH A SITUATION THAT IS CHANGING - انتقاد پذیر - عوض شدنی - قابل تعویض - انعطاف پذیر
خَمِشی
تاشدنی ، تاشونده
نرم شو ، نرم شدنی ، نرم شونده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٥)

بپرس