foci

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a pl. of "focus."

جمله های نمونه

1. focus, focuses/foci * formula, formulas/formulae * spectrum, spectrums/spectra.
[ترجمه گوگل]فوکوس، فوکوس/ کانون * فرمول، فرمول/فرمول * طیف، طیف/طیف
[ترجمه ترگمان]تمرکز، فرمول \/ فرمول، فرمول \/ فرمول، طیف، spectrums \/ طیف های
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Once foci have been grouped into facets, they must be ordered.
[ترجمه گوگل]هنگامی که کانون ها به صورت وجوه گروه بندی شدند، باید مرتب شوند
[ترجمه ترگمان]زمانی که این کانون به صورت مجزا گروه بندی شده اند، باید سفارش داده شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Despite their different temporal and geographical foci, several defining research questions have remained the same.
[ترجمه گوگل]با وجود کانون‌های زمانی و جغرافیایی متفاوت، چندین سوال تعریف‌کننده پژوهشی ثابت مانده‌اند
[ترجمه ترگمان]علی رغم موقعیت جغرافیایی و جغرافیایی مختلف آن ها، چندین پرسش تحقیقاتی یک سان باقی مانده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The greater the distance between the foci the more eccentric the orbit and the greater the difference between apogee and perigee.
[ترجمه گوگل]هرچه فاصله بین کانون ها بیشتر باشد، مدار خارج از مرکز بیشتر است و تفاوت بین اوج و حضیض بیشتر است
[ترجمه ترگمان]هرچه فاصله میان این دو مرکز بیشتر باشد تفاوت بین apogee و perigee بیشتر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. These statutes were ironically among the main foci of opposition during those countries' independence movements.
[ترجمه گوگل]این قوانین از قضا یکی از کانون های اصلی مخالفت در جریان جنبش های استقلال طلبانه آن کشورها بود
[ترجمه ترگمان]این اساسنامه به طور طعنه آمیز در میان کانون اصلی مخالفان در طول جنبش های استقلال این کشورها بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Suburban sanctuaries often became the foci for further urban growth.
[ترجمه گوگل]پناهگاه های حومه شهر اغلب به کانون رشد بیشتر شهری تبدیل می شدند
[ترجمه ترگمان]مکان های شهری اغلب به کانون رشد بیشتر شهرها تبدیل شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Variation and Identity One of the chief foci of sociolinguistic interest in monolingual speakers is variation.
[ترجمه گوگل]تنوع و هویت یکی از کانون های اصلی علاقه اجتماعی-زبانی در سخنوران تک زبانه، تنوع است
[ترجمه ترگمان]تنوع و هویت یکی از کانون اصلی علاقه sociolinguistic در speakers یک متغیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The necrosis foci were seen in corium.
[ترجمه گوگل]کانون های نکروز در کوریم مشاهده شد
[ترجمه ترگمان]نکروز تومور در corium دیده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Results The accuracy in localization of the epilepsy foci by this 3-dimensional localization system was confirmed by 64-channel electrocorticogram and 8-channel deep electrodes during the operations.
[ترجمه گوگل]ResultsThe دقت در محلی سازی کانون های صرع توسط این سیستم محلی سازی 3 بعدی توسط الکتروکورتیکوگرام 64 کانال و الکترود عمیق 8 کانال در طول عمل تایید شد
[ترجمه ترگمان]نتایج دقت و دقت مکان یابی مرکز صرع توسط این سیستم مکان یابی سه بعدی توسط الکترودهای عمیق ۶۴ کانالی electrocorticogram و ۸ - کانالی در طول عملیات مورد تایید قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Of the 24 mixed-type foci in 5 cases, 10 had air bronchogram and 12 had ground-glass opacities.
[ترجمه گوگل]از 24 کانون نوع مختلط در 5 مورد، 10 کانون هوا برونکوگرام و 12 کانون کدورت شیشه ای داشتند
[ترجمه ترگمان]از ۲۴ منطقه مختلط در ۵ مورد، ۱۰ had هوا had و ۱۲ دارای opacities سطح زمین بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Of the 4 mass-type foci in 3 cases, 3 had air bronchogram sign and 2 had irregular necrosis cavities.
[ترجمه گوگل]از 4 کانون توده ای در 3 مورد، 3 مورد دارای علامت برونکوگرام هوایی و 2 کانون دارای حفره های نکروز نامنظم بودند
[ترجمه ترگمان]از ۴ کانون تجمع در ۳ مورد، ۳ دارای علامت bronchogram هوا و ۲ دارای حفره های نامنظمی بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. These findings demonstrate that there may be natural foci of human granulocytic ehrlichiosis in northern forest area in China.
[ترجمه گوگل]این یافته ها نشان می دهد که ممکن است کانون های طبیعی ارلیشیوز گرانولوسیتی انسانی در منطقه جنگلی شمالی در چین وجود داشته باشد
[ترجمه ترگمان]این یافته ها نشان می دهند که ممکن است یک کانون طبیعی از granulocytic انسانی در منطقه جنگلی شمال چین وجود داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Keeping the string tight, draw the pencil around the foci.
[ترجمه گوگل]با محکم نگه داشتن رشته، مداد را در اطراف کانون ها بکشید
[ترجمه ترگمان]نخ را محکم نگه دارید، مداد را دور the بکشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Infection Purulent infection of the cervical muscle planes can occur, the infection usually originating from foci in pharynx or mouth.
[ترجمه گوگل]عفونت عفونت چرکی صفحات عضلانی گردنی ممکن است رخ دهد، عفونت معمولا از کانون های حلق یا دهان منشاء می گیرد
[ترجمه ترگمان]عفونت purulent عفونت ماهیچه گردنی می تواند رخ دهد، عفونت معمولا از foci به حلق یا دهان سرچشمه می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

plural of focus
رسمی
جمع کلمه focus
The word “focus” has several meanings, including a center of activity, attraction, or attention, a point of concentration, or a point at which rays of light, heat, or other radiation meet after being refracted or reflected.
...
[مشاهده متن کامل]

کلمه "focus" معانی مختلفی دارد، از جمله مرکز فعالیت، جاذبه یا توجه، نقطه تمرکز، یا نقطه ای که در آن پرتوهای نور، گرما یا سایر تشعشعات پس از شکست یا انعکاس به هم می رسند.
The foci of the meeting were drug abuse and immigration.
The foci of the research were to identify the causes of climate change and to develop solutions.
The foci of the exhibition were the works of Picasso and Matisse.
The foci of the movie are the lives of three women who are struggling to make ends meet.

منابع• https://www.merriam-webster.com/dictionary/foci• https://www.thefreedictionary.com/foci
تمرکز و جمع ان focus
⚠️ دوستان دقت کنید که تلفظ این کلمه �فُسای� هست. . .
وسواس گونه برای خوب درآوردن کار
مراکز - کانون ها ( حالت جمع واژه focus است ) .
foci جمع کلمه focusاست که در زمینه ریاضیات به معنی کانون های بیضی است
صورت جمع کلمه focus
کانونی. مرکز دار
مرکز، میان، کانون
توجه تمرکز، تمرکز

بپرس