focusing


علوم مهندسى : کانونى کامپیوتر : واضح کردن تصویر تار شده روى صفحه نمایش الکترونیک : تمرکز

جمله های نمونه

1. These automatic cameras have a special focusing mechanism.
[ترجمه گوگل]این دوربین های اتوماتیک دارای مکانیزم فوکوس خاصی هستند
[ترجمه ترگمان]این دوربین های خودکار یک مکانیزم فوکوس ویژه دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We're focusing too much on irrelevant details.
[ترجمه گوگل]ما بیش از حد روی جزئیات بی ربط تمرکز می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما بیش از حد روی جزئیات بی ربط تمرکز کرده ایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She glossed over the company's fall in profits, focusing instead on her plans for investment and modernization.
[ترجمه گوگل]او کاهش سود شرکت را نادیده گرفت و به جای آن بر برنامه های خود برای سرمایه گذاری و نوسازی تمرکز کرد
[ترجمه ترگمان]او بر روی کاهش سود شرکت تمرکز کرد و به جای آن به برنامه های خود برای سرمایه گذاری و مدرنیزه کردن تمرکز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. More expensive cameras have adjustable focusing.
[ترجمه گوگل]دوربین‌های گران‌تر دارای فوکوس قابل تنظیم هستند
[ترجمه ترگمان]دوربین های گران قیمت بیشتری با تمرکز قابل تنظیم هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We should be focusing on what we have in common rather than emphasizing our differences.
[ترجمه گوگل]ما باید به جای تأکید بر تفاوت‌هایمان، روی چیزهای مشترکمان تمرکز کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید بر آنچه که به جای تاکید بر تفاوت های خودمان، به اشتراک گذاشته می شویم تمرکز کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Many remember sport at school as elitist, focusing only on those who were good at it.
[ترجمه گوگل]بسیاری ورزش را در مدرسه به عنوان نخبه گرا به یاد می آورند و فقط بر کسانی تمرکز می کنند که در آن مهارت داشتند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از ورزش را در مدرسه به عنوان elitist برجسته به یاد می آورند، و فقط بر روی افرادی تمرکز می کنند که در این ورزش خوب بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He is currently focusing on assessment and development.
[ترجمه گوگل]او در حال حاضر بر ارزیابی و توسعه تمرکز دارد
[ترجمه ترگمان]او در حال حاضر بر روی ارزیابی و توسعه متمرکز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Many firms are focusing on increasing their markets overseas.
[ترجمه گوگل]بسیاری از شرکت ها بر افزایش بازارهای خود در خارج از کشور تمرکز می کنند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از شرکت ها بر افزایش بازارهای خود در خارج از کشور تمرکز دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This help was invaluable in focusing my ideas.
[ترجمه گوگل]این کمک در تمرکز ایده های من بسیار ارزشمند بود
[ترجمه ترگمان]این کمک در تمرکز ایده ها بسیار ارزشمند بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This film forgives errors in focusing.
[ترجمه گوگل]این فیلم خطاهای تمرکز را می بخشد
[ترجمه ترگمان]این فیلم اشتباه ات را در تمرکز می بخشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Meditation involves focusing the mind on a single object or word.
[ترجمه گوگل]مدیتیشن شامل تمرکز ذهن بر روی یک شی یا کلمه واحد است
[ترجمه ترگمان]مدیتیشن شامل تمرکز ذهن بر یک شی یا کلمه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Meanwhile, other researchers were focusing on red wine, rather than on all alcoholic beverages.
[ترجمه گوگل]در همین حال، محققان دیگر به جای تمام نوشیدنی های الکلی، بر شراب قرمز تمرکز داشتند
[ترجمه ترگمان]در همین حال، محققان دیگر بر روی شراب قرمز تمرکز کردند، به جای آن که تمام نوشیدنی های الکلی را مصرف کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. By focusing on major issues that loom ahead, they create a forum for anticipatory thinking.
[ترجمه گوگل]آنها با تمرکز بر مسائل عمده ای که در پیش است، یک انجمن برای تفکر پیش بینی ایجاد می کنند
[ترجمه ترگمان]با تمرکز بر مسائل اصلی که جلو می آیند، انجمنی برای تفکر پیش بینی ایجاد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. By focusing on wage profiles it is possible to show contrasts between different segments of the labour market.
[ترجمه گوگل]با تمرکز بر پروفایل های دستمزد می توان تضادها را بین بخش های مختلف بازار کار نشان داد
[ترجمه ترگمان]با تمرکز بر پروفایل دست مزد ممکن است تفاوت بین بخش های مختلف بازار کار را نشان دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[سینما] قدرت وضوحی نمایی - میزان سازی تصویر - میزان کردن / واضح کردن - میزان کردن تصویر / واضح کردن تصویر
[کامپیوتر] واضح کرن تصویر تار شده روی صحفه نمایش
[برق و الکترونیک] کانونش ؛ کانونی کردن 1. روند کنترل یاواگرایی مسیر باریکه های الکتریکی برای رسیدن به تصویر یا توزیع چگالی جریان دلخواه در باریکه .2. روند دور و نزدیک کردن یک عدسی نوری نسبت به پرده یا فیلم عکاسی برای رسیدن به واضحترین تصویر ممکن از موضوع . - کانونی کردن

انگلیسی به انگلیسی

• concentration of attention on something; act of bringing into focus

پیشنهاد کاربران

پسوند - محور
attention - focusing : توجه محور
تمرکز کردن
کانونی ، مرکزی
گاهی اوقات اهمیت دادن بسیار هم معنی میده
دقیق
دقت بالا به چیزی
تمرکز
توجه متمرکز
تمرکز

بپرس