foe

/ˈfoʊ//fəʊ/

معنی: دشمن، مخالف، حریف، خصم، عدو، ضد
معانی دیگر: معاند، منافی، مضر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: one who wishes ill on another; personal enemy.
مترادف: antagonist, enemy
متضاد: friend
مشابه: adversary, archenemy, assailant

- Now that his old foe was being released from prison, he had begun to be fearful.
[ترجمه امیر یزدیزاده] با ازاد شدن دشمن دیرینه از زندان ترس و وحشت بر او چیره گشت
|
[ترجمه طاها امیری] الان که دشمن قدیمی اش
|
[ترجمه گوگل] حالا که دشمن قدیمی اش از زندان آزاد شده بود، ترسیده بود
[ترجمه ترگمان] اکنون که دشمن دیرینه او از زندان آزاد شده بود، به وحشت افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- They had a serious falling-out some years ago and have been foes ever since.
[ترجمه گنج جو] چند سال قبل اونا مشاجراتی جدی داشتند و از اون موقع دشمن همدیگر محسوب می شوند.
|
[ترجمه گوگل] آنها چند سال پیش با یکدیگر درگیری جدی داشتند و از آن زمان تاکنون دشمن یکدیگر بوده اند
[ترجمه ترگمان] آن ها سال ها پیش سقوط جدی داشتند و از آن وقت تا حالا دشمنان بوده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: an enemy in armed conflict or war; an opposing army or country.
مترادف: enemy
مشابه: adversary, antagonist, belligerent, combatant, opponent

- They fought bravely against their foe.
[ترجمه گوگل] آنها شجاعانه با دشمن خود جنگیدند
[ترجمه ترگمان] آن ها شجاعانه در مقابل خصم خود جنگیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: an opponent or adversary in sports or the like.
مترادف: adversary, competitor, opponent, rival
متضاد: friend
مشابه: antagonist

- The Michigan team has always been one of their fiercest foes.
[ترجمه گوگل] تیم میشیگان همیشه یکی از سرسخت ترین دشمنان آنها بوده است
[ترجمه ترگمان] تیم میشیگان همواره یکی از سرسخت ترین دشمنان آن ها بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: one who opposes something on grounds of principle or strong feeling.
مترادف: opponent
مشابه: adversary

- I am a foe of mining in these wilderness areas.
[ترجمه گوگل] من دشمن معدن در این مناطق بیابانی هستم
[ترجمه ترگمان] من دشمن معدن کاری این مناطق جنگلی هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(5) تعریف: something that functions to harm or destroy.
مترادف: enemy
مشابه: bane

- Poor nutrition is a foe of good health.
[ترجمه گوگل] تغذیه نامناسب، دشمن سلامتی است
[ترجمه ترگمان] تغذیه ضعیف دشمن سلامت خوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a redoubtable foe
دشمن مهیب

2. a stout foe of liberalism
دشمن سرسخت لیبرالیسم

3. friend and foe
دوست و دشمن

4. to measure one's foe
دشمن خود رابرآورد کردن

5. to imprecate disaster upon one's foe
(از خدا) برای دشمن خود طلب بدبختی و فلاکت کردن

6. One foe is too many; and a hundred friends too few.
[ترجمه Mohammad Mahdi Saberi.] یک دشمن زیاد و صد دوست کم است.
|
[ترجمه گوگل]یک دشمن خیلی زیاد است و صد دوست خیلی کم
[ترجمه ترگمان]دشمن خیلی زیاد است و صد دوست هم کم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A courageous foe is better than a cowardly friend.
[ترجمه گوگل]یک دشمن شجاع بهتر از یک دوست ترسو است
[ترجمه ترگمان]یک دشمن شجاع بهتر از یک دوست ترسو است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. One enemy [foe] is too many; and a hundred friends too few.
[ترجمه گوگل]یک دشمن [دشمن] بسیار زیاد است و صد دوست خیلی کم
[ترجمه ترگمان]یک دشمن خیلی زیاد است و صدها دوست هم کم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He knew that Carlton could be an implacable foe.
[ترجمه گوگل]او می دانست که کارلتون می تواند یک دشمن سرسخت باشد
[ترجمه ترگمان]اون می دونست که Carlton می تونه دشمن سرسختی باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He knew that Karl could be an implacable foe.
[ترجمه گوگل]او می دانست که کارل می تواند یک دشمن سرسخت باشد
[ترجمه ترگمان]او می دانست که کارل هم دشمن سرسختی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. FoE has previously used the technique in an effort to divert the route of the M40 from two sites in Oxfordshire.
[ترجمه گوگل]FoE قبلا از این تکنیک در تلاش برای منحرف کردن مسیر M40 از دو سایت در آکسفوردشایر استفاده کرده است
[ترجمه ترگمان]foe قبلا از این تکنیک در تلاش برای منحرف کردن مسیر of از دو سایت در Oxfordshire استفاده کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. However, the FoE did welcome a number of proposals they had been campaigning on for some time.
[ترجمه گوگل]با این حال، FoE از تعدادی از پیشنهاداتی که مدتی در مورد آنها کمپین تبلیغاتی کرده بودند استقبال کرد
[ترجمه ترگمان]با این حال، foe از تعدادی از پیشنهادها که برای مدتی در حال مبارزه بوده اند استقبال کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Who goes there? Friend or foe?
[ترجمه گوگل]چه کسی آنجا می رود؟ دوست یا دشمن؟
[ترجمه ترگمان]کی میره اونجا؟ دوست یا دشمن؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. FoE pinpointed fridges, light bulbs, washing machines, dishwashers, televisions, and tumble driers as energy wasters.
[ترجمه گوگل]FoE یخچال‌ها، لامپ‌ها، ماشین‌های لباسشویی، ماشین ظرفشویی، تلویزیون‌ها و خشک‌کن‌ها را به‌عنوان اتلاف انرژی مشخص کرد
[ترجمه ترگمان]foe ها، یخچال، لامپ های روشنایی، ماشین لباس شویی، ماشین ظرفشویی، تلویزیون ها، و driers را که هدر رفتن انرژی هستند اشاره کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دشمن (اسم)
adversary, enemy, hostile, foe, antagonist, foeman

مخالف (اسم)
alien, dissident, nonconformist, opponent, adversary, foe, antagonist, anti, dissenter, dissentient, opposer

حریف (اسم)
opponent, match, adversary, foe, rival, competitor

خصم (اسم)
opponent, adversary, enemy, foe, antagonist, foeman

عدو (اسم)
opponent, adversary, enemy, hostile, foe, antagonist, oppositionist, assailant, contestant, gutfighter

ضد (اسم)
opponent, adversary, hostile, foe, antagonist, opposite, contrast

انگلیسی به انگلیسی

• enemy, adversary; opponent, rival
your foe is your enemy; an old-fashioned word.

پیشنهاد کاربران

بپرس