foetal

/ˈfiːtl̩//ˈfiːtl̩/

معنی: جنینی، رویانی
معانی دیگر: fetal : تش

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: variant of fetal.

جمله های نمونه

1. She's a world authority on foetal development.
[ترجمه گوگل]او یک مرجع جهانی در رشد جنین است
[ترجمه ترگمان]او دارای قدرت جهانی در توسعه foetal است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Some foetal malformations cannot be diagnosed until late in pregnancy.
[ترجمه گوگل]برخی از ناهنجاری های جنینی را نمی توان تا اواخر بارداری تشخیص داد
[ترجمه ترگمان]برخی از ناهنجاری های مادرزادی تا اواخر دوران بارداری را نمی توان تشخیص داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Some foetal abnormalities can now be detected antenatally.
[ترجمه گوگل]برخی از ناهنجاری های جنین را می توان در دوران بارداری تشخیص داد
[ترجمه ترگمان]برخی از اختلالات کروموزومی در حال حاضر ممکن است antenatally تشخیص داده شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The phenomenon occurs during early foetal development.
[ترجمه گوگل]این پدیده در مراحل اولیه رشد جنین رخ می دهد
[ترجمه ترگمان]این پدیده در طول توسعه اولیه foetal رخ می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She lay curled up in a foetal position .
[ترجمه گوگل]او در وضعیت جنینی دراز کشیده بود
[ترجمه ترگمان]او در حالت جنینی خود را جمع و جور کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Emily was curled up in a foetal position, naked, on the floor, sobbing.
[ترجمه گوگل]امیلی در وضعیت جنینی خم شده بود، برهنه، روی زمین و گریه می کرد
[ترجمه ترگمان]امیلی در حالت جنینی خود را جمع کرده بود و لخت روی زمین نشسته بود و هق هق گریه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The new developments include very early sampling of foetal tissue to detect defective genes.
[ترجمه گوگل]پیشرفت های جدید شامل نمونه برداری خیلی زود از بافت جنین برای تشخیص ژن های معیوب است
[ترجمه ترگمان]پیشرفت های جدید شامل نمونه برداری بسیار زود از بافت foetal برای تشخیص ژن های ناقص می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Physicians were obliged to inform abortion patients about foetal development and the alternatives to terminating the pregnancy.
[ترجمه گوگل]پزشکان موظف بودند به بیماران سقط جنین در مورد رشد جنین و راه های جایگزین برای ختم بارداری اطلاع دهند
[ترجمه ترگمان]پزشکان مجبور بودند به بیماران سقط جنین در مورد توسعه foetal و جایگزین هایی برای پایان دادن به حاملگی اطلاع دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Some drugs are known to cause foetal damage and should not be taken during pregnancy.
[ترجمه گوگل]برخی از داروها باعث آسیب به جنین می شوند و در دوران بارداری نباید مصرف شوند
[ترجمه ترگمان]برخی داروها به علت آسیب foetal مشهور هستند و نباید در طول دوران بارداری مصرف شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The soap can cause foetal damage, anaemia and kidney failure if too much is absorbed through the skin.
[ترجمه گوگل]این صابون در صورت جذب بیش از حد از طریق پوست می تواند باعث آسیب جنین، کم خونی و نارسایی کلیه شود
[ترجمه ترگمان]صابون می تواند منجر به آسیب foetal، کم خونی و نارسایی کلیه شود اگر بیش از حد از پوست جذب شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He struggled painfully around into a new foetal position and started work on the back of the back seat.
[ترجمه گوگل]او به طور دردناکی در موقعیت جدید جنینی تلاش کرد و کار را روی پشت صندلی عقب شروع کرد
[ترجمه ترگمان]او به طرز دردناکی به سمت جایگاه foetal رفت و شروع به کار در پشت صندلی عقب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Doctors have long suspected an association between foetal abnormality and alcohol consumption during pregnancy.
[ترجمه گوگل]پزشکان از مدت ها قبل به ارتباط بین ناهنجاری جنینی و مصرف الکل در دوران بارداری مشکوک بودند
[ترجمه ترگمان]پزشکان مدت ها است که به ارتباط بین ناهنجاری foetal و مصرف الکل در دوران بارداری شک دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His legs were curled beneath him in a foetal position.
[ترجمه گوگل]پاهایش در وضعیت جنینی زیر او حلقه شده بود
[ترجمه ترگمان]پاهایش در حالت جنینی خم شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It consists of foetal tissues and mother's tissues with the tissues interdigitated.
[ترجمه گوگل]این شامل بافت های جنینی و بافت های مادر با بافت های درهم می باشد
[ترجمه ترگمان]آن شامل بافت ها و بافت های مادر با بافت های interdigitated است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جنینی (صفت)
embryonic, fetal, germinal, foetal

رویانی (صفت)
embryonic, fetal, foetal

انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to a fetus
foetal is used to describe something relating to or like a foetus.

پیشنهاد کاربران

بپرس