follow out

/ˈfɑːloʊˈaʊt//ˈfɒləʊaʊt/

معنی: بانجام رساندن، دنبال کردن
معانی دیگر: به طور کامل انجام دادن، به اتمام رساندن، اخذ نتیجه

جمله های نمونه

1. It is important to follow out the exact words of agreement.
[ترجمه گوگل]مهم است که دقیقاً کلمات توافق را دنبال کنید
[ترجمه ترگمان]مهم است که کلمات دقیق توافق را دنبال کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. You follow out his instructions carefully.
[ترجمه گوگل]شما دستورات او را به دقت دنبال می کنید
[ترجمه ترگمان]دستورهای او را با دقت دنبال کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The police examination was thorougly followed out.
[ترجمه گوگل]معاینه پلیس به طور کامل پیگیری شد
[ترجمه ترگمان]آزمایش پلیس نیز از میان رفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She was followed out on to the patio by a fresh-faced, uniformed policeman.
[ترجمه گوگل]یک پلیس با چهره تازه و یونیفرم پوش او را به پاسیو تعقیب کرد
[ترجمه ترگمان]او با یک پلیس یونیفرم پوش و یونیفرم پوش به حیاط خلوت وارد حیاط شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We must follow out the Party's policies and decisions.
[ترجمه گوگل]ما باید از سیاست ها و تصمیمات حزب پیروی کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید سیاست ها و تصمیمات حزب را دنبال کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It is important to follow out the exact words of the agreement.
[ترجمه گوگل]مهم است که کلمات دقیق توافق را دنبال کنید
[ترجمه ترگمان]مهم است که کلمات دقیق توافقنامه را دنبال کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It is important that you follow out his instructions carefully.
[ترجمه گوگل]مهم است که دستورالعمل های او را به دقت دنبال کنید
[ترجمه ترگمان]مهم است که دستورالعمل های او را به دقت دنبال کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It is important that we follow out his instructions carefully.
[ترجمه گوگل]مهم است که ما دستورالعمل های او را به دقت دنبال کنیم
[ترجمه ترگمان]مهم است که دستورالعمل های او را به دقت دنبال کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I began to follow out these lines.
[ترجمه گوگل]من شروع به دنبال کردن این خطوط کردم
[ترجمه ترگمان]شروع به بیرون رفتن از این سطور کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It is important to follow out the doctor's directions.
[ترجمه گوگل]مهم است که دستورالعمل های پزشک را دنبال کنید
[ترجمه ترگمان]مهم است که دستورها پزشک را دنبال کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. You just follow out your own ideas.
[ترجمه گوگل]شما فقط ایده های خود را دنبال کنید
[ترجمه ترگمان]تو فقط ایده های خودت رو دنبال می کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

به انجام رساندن (فعل)
accomplish, complete, follow out, outwork, process

دنبال کردن (فعل)
trace, follow out, chase, course, pursue, track, persecute, continue, follow, dog

انگلیسی به انگلیسی

• carry out to the end; go out after someone

پیشنهاد کاربران

پیگیر کسی بودن
Do not follow me out anymore
دیگه پیگیر من نباش

بپرس