foment

/foʊˈment//fəʊˈment/

معنی: بر انگیختن، تحریک کردن
معانی دیگر: (به شورش و غیره) برانگیختن، دامن زدن، فتنه گری کردن، (با آب گرم درمان کردن) گرماب درمانی کردن، ضماد گرم گذاشتن، حوله ی آب گرم گذاشتن، کمپرس کردن، پروردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: foments, fomenting, fomented
مشتقات: fomenter (n.)
(1) تعریف: to encourage the development of; instigate or foster.
متضاد: quell
مشابه: provoke

- The troublemakers fomented discontent.
[ترجمه گوگل] اغتشاشگران نارضایتی را برانگیختند
[ترجمه ترگمان] آشوبگران ناراضی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to treat (the surface of the body) with warm water, medicated liquids, or the like.

جمله های نمونه

1. to foment trouble
دردسر ایجاد کردن

2. he tried to foment a riot among the workers
او کوشید در میان کارگران آشوب آفرینی کند.

3. Tom Hayden recalled the foment in Chicago 28 years ago that propelled him as a young radical into the national spotlight.
[ترجمه گوگل]تام هیدن به خاطر آورد که 28 سال پیش در شیکاگو او را به عنوان یک جوان رادیکال به کانون توجه ملی سوق داد
[ترجمه ترگمان]تام هایدن ۲۸ سال پیش در شیکاگو به بار آورد و او را به عنوان یک تندرو جوان در کانون توجه ملی سوق داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. That's an attempt to foment discord.
[ترجمه مریم سالک زمانی] آن اقدامی برای دامن زدن به اختلافات بود.
|
[ترجمه گوگل]این تلاشی برای ایجاد اختلاف است
[ترجمه ترگمان]این تلاش برای foment بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The song was banned on the grounds that it might foment racial tension.
[ترجمه مریم سالک زمانی] برای جلوگیری از دامن زدن به اختلافات نژادی، آهنگ مذکور ممنوع شد.
|
[ترجمه گوگل]این آهنگ به این دلیل ممنوع شد که ممکن است باعث ایجاد تنش نژادی شود
[ترجمه ترگمان]این آهنگ به دلیل تحریک تنش نژادی ممنوع شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The result has been a series of increasingly bizarre and destructive blowups that generally foment a lot of confusion be-fore petering out.
[ترجمه گوگل]نتیجه یک سری انفجارهای عجیب و غریب و مخرب فزاینده ای بوده است که به طور کلی سردرگمی زیادی را قبل از فروپاشی ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]نتیجه مجموعه ای از blowups مخرب و مخرب بوده است که به طور کلی سردرگمی بسیاری را تحریک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Every two blocks or so he would leave the parade to renew an old acquaintanceship or foment a new one.
[ترجمه گوگل]تقریباً هر دو بلوک، رژه را ترک می‌کرد تا یک آشنایی قدیمی را تجدید کند یا یک آشنایی جدید ایجاد کند
[ترجمه ترگمان]هر دو خیابان، برای تجدید آشنایی قدیمی یا تحریک کردن یک جنگ جدید، رژه را ترک می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In addition to unorganized individual and mob action, the Klan continued to foment racial violence.
[ترجمه گوگل]علاوه بر اقدامات سازمان‌یافته فردی و اوباش، کلان به دامن زدن به خشونت نژادی ادامه داد
[ترجمه ترگمان]در ادامه فعالیت های انفرادی و مردمی، کلان به دامن زدن به خشونت نژادی ادامه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In implementing a policy against transnational crime and terrorism, we must, nonetheless, respect human rights and avoid measures that will lead to further radicalization and foment terrorism.
[ترجمه گوگل]در اجرای سیاست علیه جنایات فراملی و تروریسم، ما باید به حقوق بشر احترام بگذاریم و از اقداماتی که منجر به رادیکالیزه شدن بیشتر و دامن زدن به تروریسم می شود اجتناب کنیم
[ترجمه ترگمان]با این وجود، ما در اجرای سیاست علیه جرائم سازمان یافته و تروریسم باید به حقوق بشر احترام گذاشته و از اقداماتی که منجر به افراط گرایی بیشتر و تحریک تروریسم خواهد شد خودداری نماییم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The still - simmering possibility of previously unthinkable defaults by west European states continues to foment uncertainty.
[ترجمه گوگل]احتمال هنوز در حال جوشیدن نکول های پیش از این غیرقابل تصور توسط کشورهای اروپای غربی همچنان به دامن زدن به عدم اطمینان ادامه می دهد
[ترجمه ترگمان]امکان عدم وجود defaults که پیش از این از جانب کشورهای اروپای غربی وجود داشت به دامن زدن به عدم قطعیت ادامه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. An Arab uprising against us, which the Germans were definitely trying foment, would have been disastrous.
[ترجمه گوگل]قیام اعراب علیه ما، که آلمانی‌ها قطعاً در صدد برانگیختن آن بودند، فاجعه‌بار بود
[ترجمه ترگمان]قیام اعراب علیه ما، که آلمان ها قطعا تلاش می کردند، فاجعه بار بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12.
[ترجمه گوگل]Error
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

برانگیختن (فعل)
abet, cheer, prod, arouse, infuse, roust, excite, abrade, stimulate, act, actuate, evince, exacerbate, exasperate, nettle, sick, heat, irritate, whet, impulse, put out, impassion, prompt, foment, instigate, provoke

تحریک کردن (فعل)
arouse, excite, pique, abrade, stimulate, annoy, incense, agitate, prime, edge, inspirit, move, actuate, goad, incite, prick, fuel, vitalize, motivate, fillip, drive, bestir, knock up, egg on, impassion, foment, ginger, hypo, instigate, provoke, steam up

انگلیسی به انگلیسی

• stir up; instigate; stimulate; apply water or a medicated liquid (to part of the body)
if someone or something foments trouble, especially political trouble, they cause it to develop or increase; a formal word.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : foment
✅️ اسم ( noun ) : fomentation
✅️ صفت ( adjective ) : _
✅️ قید ( adverb ) : _
برانگیختن، تحریک کردن
تهییج

بپرس