footprint

/ˈfʊtˌprɪnt//ˈfʊtprɪnt/

معنی: جای پا، اثر پا، رد پا
معانی دیگر: (اثر پا روی شن یا گل و غیره) جای پا، (مقدار فضا و شکل جایی که مورد اشغال یا عبور و مرور چیزی قرار می گیرد) جای گیری، جای دیسی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: an outline or indentation created by pressing the foot on a surface, such as a step in wet sand or a muddy print left by a shoe.

جمله های نمونه

1. this computer's footprint
مقدار فضایی که این کامپیوتر اشغال می کند

2. She measured the shoe against the footprint, but it was smaller.
[ترجمه گنج جو] کفش رو روی جای پا اندازه گرفت اما کوچک تربود.
|
[ترجمه گوگل]کفش را با رد پا اندازه گرفت، اما کوچکتر بود
[ترجمه ترگمان]او کفش را به جای پا اندازه گرفت، اما کوچک تر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The additional upstream footprint due to wild type RNA polymerase is indicated by the dashed bracket.
[ترجمه گوگل]ردپای اضافی در بالادست ناشی از RNA پلیمراز نوع وحشی با براکت چین‌دار نشان داده می‌شود
[ترجمه ترگمان]جای پای بالا رو به بالا ناشی از RNA پلیمراز ویروس HCV polymerase RNA بوسیله پرانتز مشخص نشان داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Her footprint was stencilled across the thick hand-made paper.
[ترجمه گوگل]رد پای او روی کاغذ ضخیم دست ساخته شده بود
[ترجمه ترگمان]ردپای او بر روی کاغذ ضخیم کاغذ نوشته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Police believe the footprint in blood could help trap the killer.
[ترجمه یل] پلیس معتقد است که رد خون می تواند به دستگیری قاتل کمک کند
|
[ترجمه محمد م] پلیس معتقد است که ردپای آغشته به خون میتواند به دستگیری قاتل کمک کند.
|
[ترجمه Shanji] پلیس معتقد است ردپایی که در خون است می تونه به دستگیری دزد کمک کند
|
[ترجمه گوگل]پلیس معتقد است که رد پا در خون می تواند به به دام انداختن قاتل کمک کند
[ترجمه ترگمان]پلیس اعتقاد داره که رد خون توی خون میتونه به تله انداختن قاتل کمک کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. One minute after mixing this footprint is no longer evident and the pattern resembles that in the control.
[ترجمه گوگل]یک دقیقه بعد از مخلوط کردن این ردپا دیگر مشخص نیست و الگوی آن شبیه به آن در کنترل است
[ترجمه ترگمان]یک دقیقه بعد از مخلوط کردن این اثر، دیگر واضح نیست و الگوی مشابه آن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The outline of a footprint was visible in the snow.
[ترجمه گوگل]طرح کلی رد پا در برف نمایان بود
[ترجمه ترگمان]طرح کلی یک جای پا در برف قابل رویت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The total memory footprint of RMM and individual buffer sizes is configurable.
[ترجمه گوگل]ردپای کل حافظه RMM و اندازه های بافر جداگانه قابل تنظیم است
[ترجمه ترگمان]مساحت کلی حافظه of و اندازه بافر تکی قابل پیکربندی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Keep your permanent memory footprint low.
[ترجمه گوگل]ردپای حافظه دائمی خود را کم نگه دارید
[ترجمه ترگمان]جای پای دایمی خود را پایین نگه دارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The result is a small footprint, low profile package that consumes only a few milli- watts of power and requires a single low voltage power supply.
[ترجمه گوگل]نتیجه یک بسته کوچک با مشخصات کم است که تنها چند میلی وات برق مصرف می کند و به یک منبع تغذیه ولتاژ پایین نیاز دارد
[ترجمه ترگمان]نتیجه یک جای پای کوچک است، بسته نیم رخ پایین که تنها چند وات توان مصرف می کند و نیازمند یک منبع تغذیه ولتاژ پایین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This approach has a small memory footprint.
[ترجمه گوگل]این رویکرد دارای حافظه کمی است
[ترجمه ترگمان]این رویکرد جای پای حافظه کوچکی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We saw no houses, no smoke, no footprint, no boats, no people.
[ترجمه گوگل]ما نه خانه ای دیدیم، نه دود، نه رد پا، نه قایق، نه مردم
[ترجمه ترگمان]ما نه خانه ای دیدیم، نه دودی، نه ردپا، نه قایقی، نه انسان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Washables can have a lower carbon footprint, but only if you have an energy-efficient washing machine, use a 60-degree wash cycle, limit yourself to 24 nappies, and don't tumble dry or iron them.
[ترجمه گوگل]ماشین‌های قابل شستشو می‌توانند ردپای کربن کمتری داشته باشند، اما فقط در صورتی که ماشین لباس‌شویی کم‌مصرف دارید، از چرخه شستشوی 60 درجه استفاده کنید، خود را به 24 پوشک محدود کنید و آن‌ها را خشک یا اتو نکنید
[ترجمه ترگمان]Washables می تواند جای پای کربن کمتری داشته باشد، اما تنها در صورتی که یک ماشین شستشوی موثر انرژی داشته باشید، از یک چرخه شستشو ۶۰ درجه استفاده کنید، خود را محدود به ۲۴ پوشک کنید و یا آن ها را خشک و یا خشک نکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It has a small memory footprint, which helps you save memory for the cluster, yet it's secure, reliable, and fast.
[ترجمه گوگل]دارای حافظه کوچکی است که به شما کمک می کند حافظه را برای خوشه ذخیره کنید، اما ایمن، قابل اعتماد و سریع است
[ترجمه ترگمان]یک جای پای حافظه کوچک دارد که به شما در حفظ حافظه برای خوشه کمک می کند، با این حال مطمئن، قابل اعتماد و سریع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جای پا (اسم)
trace, foothold, footing, toe, rake, footstep, footprint, vestige, toehold, footmark

اثر پا (اسم)
footprint, footmark

رد پا (اسم)
trace, run, runway, scent, track, footstep, footprint, footmark, spoor, wake

تخصصی

[کامپیوتر] جای پا حجمی از فضای روی یک میز که دستگاه اشغال می کند . مثلاً کامپیوتر چمدانی دارای حجم فضای کوچکتر از یک PC کامل است . هر چه این حجم از فضا کوچکتر باشد . مطلوب تراست . زیرا فضای بیشتری برای تجهیزات دیگر به وجود می آید . - شکل و سطح لازم برای قطعه ای از تجهیزات ؛ جای کامپیوتر ؛ جای پا
[برق و الکترونیک] ردپا اصطلاح عامیانه ای که به سطح اشغال شده توسط یک قطعه در روی تخته- مدار یا بستر اشاره می کند.

انگلیسی به انگلیسی

• imprint left by a foot, footmark; (computers) surface area taken by a particular hardware device (external - peripheral or internal); size of memory space required for a program
footprints are the marks that your feet leave in soft ground or when they are wet.

پیشنهاد کاربران

مساحت اشغال شده توسط یک قطعه بر روی میزکاری
Footprint: رد پا
Footstep: صدای پا، گام
این ۳ کلمه رو بجای هم اشتباه نگیرین:
۱. footage: فیلم، فیلم خام، فیلم تدوین نشده
۲. footstep: صدای پا
۳. footprint: رد پا
فضای اشغالی
میزان آلایندگی ( که یک شخص یا شرکت از خود به جا می گذارد )
آثار آلایندگی
ردپای آلایندگی
Carbon footprint آثار آلایندگی کربنی ( به جا مانده از یک شخص یا کارخانه )
1. رد پا/جای پا
2. فضای اشغالی
3. اثر ( محیط زیستی )
سطح اشغال
سطح تاثیر
Noun - countable :
مساحتی از سطح یک میز کار، که توسط کامپیوتری که بر روی آن قرار دارد، اشغال شده است.
به عنوان مثال :
These PCs have a 50% smaller footprint than previous models
منابع• https://www.ldoceonline.com/dictionary/footprint
طرح پایه ، چیدمان پایه یا طرح قطعه
تو مهندسی برق فوت پرینت در واقع موقعیت یا مکان پایه قطعات ( چیدمان پدها ) روی برد مدار چاپی هس .
اثری که فعالیت های انسانی رو محیط زیست بجا میگذارد
the effect that human activities have on the environment, caused by using up its natural resources, pollution, waste etc
footprint=a small hole like a foot that you leave in the ground when you walk
Footprint : رد پا 👣
Fingerprint : اثرانگشت ☝️
There aren't any footprints here : هیچ ردپایی نیست
footprint ( مهندسی بسپار - تایر )
واژه مصوب: جاپا
تعریف: ناحیۀ تماس تایر با زمین که شامل نواحی چسبیده و خالی رویۀ تایر است
فضای اشغال شده
سطح استقرار
رد پا اثر پخ
footprints are the marks that your feet leave in soft ground or when they are wet.
پی ( عمران )
محدوده
اثر
مول carbon footprint که میشه اثر کربنی
گستره - دامنه - منطقه
مثلا در Geographic Footprint که به معنی گستره یا منطقه جغرافیایی است
carbon footprint
منظور میزان انتشار کربن
منظور میزان اشغال شدن هوا توسط کربن

رد پای کربن carbon footprint

a mark that is left by a foot or a shoe
We pick up their tracks dozen miles off its
seems their foot prints
اثر پا. . . . رد پا. . . . جای پا
رد پا، جای پا
رد پای
جای پا بیشتر معنی میده
رد پا روی برف تازه
A mark that is left by a foot or a shoe
رد پا
جای پا
مساحت دربرگیرنده
جای پا٬رد پا ٬عکس پا
برنامه کاری
جای پا، رد پا
داغاب
مربوط به سیل
a mark that is left by a foot or a shoe
اثری باقیمانده از پا
رد پا
یه جورایی ردپا
ردپا

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤٣)

بپرس