footrest

/ˈfʊtrest//ˈfʊtrest/

معنی: زیر پایی، جاپا
معانی دیگر: زیر پایی (هر چیز که پا را برای استراحت روی آن قرار بدهند)، پای آسای، رکاب، زیرپایی، جاپا، دربیل اسپرک

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a support on which to rest one's foot or feet, usu. in a slightly raised position.

جمله های نمونه

1. Helpless, he toppled forward into blackness: his hand went limp and the knife clattered down on to the foot-rest.
[ترجمه گوگل]درمانده، به سمت تاریکی فرود آمد: دستش سست شد و چاقو روی تکیه گاه پا فرو رفت
[ترجمه ترگمان]خم شد و به تاریکی افتاد: دستش شل شد و چاقو روی پای پیاده به صدا در آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I sit beside Crilly on the footrest.
[ترجمه گوگل]کنار کریلی روی زیرپایی می نشینم
[ترجمه ترگمان]من در کنار Crilly روی footrest می نشینم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. And a pair of slightly raised footrests were positioned for comfortably squatting over the low toilet bowl.
[ترجمه گوگل]و یک جفت زیرپایی کمی برآمده برای چمباتمه زدن راحت روی کاسه توالت پایین قرار گرفته بودند
[ترجمه ترگمان]و یک جفت of که کمی بلند شده بودند، به راحتی روی کاسه توالت چمباتمه زده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Under the regulations, employers are required to supply footrests.
[ترجمه گوگل]طبق مقررات، کارفرمایان موظف به تهیه زیرپایی هستند
[ترجمه ترگمان]تحت این مقررات، کارفرمایان برای تامین بودجه لازم هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. By forcing down on the upper, outside footrest the rider obtains exceptional feel for rear tyre grip.
[ترجمه گوگل]سوارکار با پایین آوردن زیرپایی بیرونی و بالایی، احساس فوق‌العاده‌ای برای چسبندگی لاستیک‌های عقب به دست می‌آورد
[ترجمه ترگمان]با فشار پایین در قسمت بالا، راننده احساس استثنایی برای گرفتن لاستیک عقب به دست می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The seats reclined and had footrests, tray tables and reading lights.
[ترجمه گوگل]صندلی ها تکیه داده بودند و دارای زیرپایی، میز سینی و چراغ مطالعه بودند
[ترجمه ترگمان]صندلی ها لم داده بودند، میزها، میزها، میزها و چراغ ها را می خواندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Fashimable and classic modeling, adjustable back and footrest.
[ترجمه گوگل]مدل سازی شیک و کلاسیک، پشتی و زیرپایی قابل تنظیم
[ترجمه ترگمان]Fashimable و مدل سازی کلاسیک، پشت قابل تنظیم و footrest
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Wheelchair, Detachable armrest and footrest, Painted frame, PVC cushion.
[ترجمه گوگل]صندلی چرخدار، تکیه گاه و زیر پایی قابل جدا شدن، قاب رنگ شده، کوسن PVC
[ترجمه ترگمان]قابلیت جداشدن بالابر، قابلیت جداشدن بالابر و footrest، قاب نقاشی شده، cushion PVC)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Wheelchair, Detachable armrest and footrest, Painted frame, Nylon cushion.
[ترجمه گوگل]ویلچر، تکیه گاه و زیرپایی قابل جدا شدن، فریم رنگ شده، کوسن نایلونی
[ترجمه ترگمان]قابلیت جداشدن بالابر، قابلیت جداشدن بالابر و footrest، چارچوب نقاشی شده نایلون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Adjustable footrest & seat height are specially designed for for reading & writing in correct posture.
[ترجمه گوگل]زیرپایی و ارتفاع صندلی قابل تنظیم برای خواندن و نوشتن در وضعیت صحیح بدن طراحی شده است
[ترجمه ترگمان]ارتفاع نیمکت Adjustable footrest به طور خاص برای خواندن & نوشته شده در حالت صحیح طراحی شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The one comfortable item was the black leather armchair with its footrest.
[ترجمه گوگل]یکی از وسایل راحت، صندلی راحتی چرمی مشکی با زیرپایی آن بود
[ترجمه ترگمان]تنها یک چیز راحت، یک مبل چرمی سیاه با footrest بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Her skinny legs and swollen ankles, covered with white stockings, rest unnaturally on the footrests of her chair.
[ترجمه گوگل]پاهای لاغر و مچ پاهای متورم او، پوشیده از جوراب های سفید، به طور غیر طبیعی روی تکیه گاه های صندلی او قرار گرفته اند
[ترجمه ترگمان]پاهای لاغرش که با جوراب های سفید پوشیده شده بود، به طرزی غیر طبیعی روی صندلی نشسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Across the room, facing the front windows, was a large railway stove with a metal footrest in front of it.
[ترجمه گوگل]در آن سوی اتاق، رو به پنجره های جلو، یک اجاق بزرگ راه آهن قرار داشت که یک زیرپایی فلزی در جلوی آن قرار داشت
[ترجمه ترگمان]آن طرف اتاق، روبروی پنجره های جلویی، یک بخاری بزرگ آهنی بود که جلوی آن یک بخاری فلزی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. When the Red Queen says 'I need a pig here, ' it's a regal request for a footrest issued casually; she's clearly accustomed to comforting her feet with warm pork bellies.
[ترجمه گوگل]وقتی ملکه سرخ می‌گوید "من اینجا به یک خوک نیاز دارم"، این یک درخواست سلطنتی برای یک زیرپایی است که به طور معمولی صادر شده است او به وضوح عادت دارد پاهایش را با شکم های گرم خوک آرام کند
[ترجمه ترگمان]وقتی ملکه سرخ می گوید من اینجا به یک خوک احتیاج دارم، این درخواست شاهانه است، به طور واضح عادت دارد پاهایش را با شکم گرم و گرم آرام کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زیر پایی (اسم)
foothold, footrest

جاپا (اسم)
footstep, footrest, stepping stone

انگلیسی به انگلیسی

• low stool or cushion for the feet, footstool

پیشنهاد کاربران

noun - countable :
motorcycle pegs
motorcycle footrest
رکاب
جاپایی
قطعه ای در دوطرف موتورسیکلت ها که پاها بر روی آن قرار می گیرند.
footrest
noun - countable :
footstool
زیرپایی ( وسیله ای برای قرار دادن پاها بر روی آن، هنگامی که روی صندلی نشسته اید. )
به عنوان مثال :
The seats reclined and had footrests, tray tables and reading lights
footrest
منابع• https://www.ldoceonline.com/dictionary/footrest

بپرس