footboard

/ˈfʊtbɔːrd//ˈfʊtbɔːd/

معنی: پاتخته، تخته پله نردبان
معانی دیگر: (تخته ای که زیر میز قرار دارد و پا را روی آن می گذارند) جاپایی، زیرپایی، پایه تختخواب

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a board or small raised platform on which a foot or both feet can be supported in a slightly raised position; footrest.

(2) تعریف: the upright portion of a bed frame at the foot of the bed, opposite the headboard.

جمله های نمونه

1. The skill of the footboard is an important and easy to be ignored question.
[ترجمه گوگل]مهارت تخته پا سوالی مهم و آسان است که نادیده گرفته می شود
[ترجمه ترگمان]مهارت of یک سوال مهم و آسان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The vehicle frame is the footboard type structure, which is comfortable and convenient in riding and can obviously reduce the labor intensity of riders.
[ترجمه گوگل]قاب وسیله نقلیه ساختاری از نوع تخته پا است که در سواری راحت و راحت است و بدیهی است که می تواند شدت کار راکبان را کاهش دهد
[ترجمه ترگمان]بدنه خودرو the نوع است که در سواری راحت و راحت است و می تواند شدت کار دوچرخه سواران را کاهش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Place footboard at bottom of client's feet.
[ترجمه گوگل]تخته پا را در پایین پای مشتری قرار دهید
[ترجمه ترگمان]یک پله را در پایین پای مشتری قرار دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. With straps holding the patient against the bed, the patient stood on the footboard and rested her arms on a tabletop.
[ترجمه گوگل]با تسمه هایی که بیمار را روی تخت نگه می داشت، بیمار روی تخته پا ایستاد و بازوهایش را روی میز گذاشت
[ترجمه ترگمان]بیمار روی رکاب ایستاد و روی رکاب ایستاد و دست ها را روی یک میز نهاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. When a wheeled machinery moves, people are allowed to stand on the footboard .
[ترجمه گوگل]هنگامی که یک ماشین چرخدار حرکت می کند، افراد اجازه دارند روی تخته پا بایستند
[ترجمه ترگمان]زمانی که یک ماشین چرخ دار حرکت می کند، مردم مجاز به ایستادن روی رکاب هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Simultaneously has also provided the electronic control security aerocyst, the steering wheel, the footboard reactor and the dynamic transfer system.
[ترجمه گوگل]به طور همزمان کنترل الکترونیکی آئروسیست امنیتی، فرمان، راکتور پا و سیستم انتقال دینامیک را نیز فراهم کرده است
[ترجمه ترگمان]همزمان، سیستم کنترل الکترونیکی، فرمان فرمان، رآکتور رکاب و سیستم انتقال دینامیکی را فراهم کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Children hang the stockings at the end of the bed. . . . The kids hang stockings over the footboard. . . . children hang their socks at the end . . .
[ترجمه گوگل]بچه ها جوراب ها را در انتهای تخت آویزان می کنند بچه ها جوراب های ساق بلند را روی تخته پا آویزان می کنند بچه ها جوراب های خود را در انتهای آن آویزان می کنند
[ترجمه ترگمان]بچه ها جوراب را در انتهای تخت آویزان می کنند، بچه ها جوراب های آویزان را بالای یک footboard آویزان می کنند و socks را در انتها آویزان می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In this situation we need to step the right footboard of rudder and rotate the column to the left in compensate for the left crosswind affection.
[ترجمه گوگل]در این شرایط باید پایه سمت راست سکان را گام برداریم و ستون را به سمت چپ بچرخانیم تا محبت باد مخالف سمت چپ را جبران کنیم
[ترجمه ترگمان]در این شرایط لازم است که ستون سمت راست سکان را پیاده کرده و ستون سمت چپ را برای جبران محبت های crosswind چپ بچرخانید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Sits on the chair, both hands grip the hand, the both feet step in the footboard.
[ترجمه گوگل]روی صندلی می نشیند، هر دو دست دست را می گیرند، هر دو پا در تخته پا قرار می گیرند
[ترجمه ترگمان]روی صندلی می نشیند و هر دو دستش را از روی رکاب بلند می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The third part made a general analysis on the playing technique from the point of method of touching the keys, speed and strength, rhythm, footboard touching, finger choosing and grace note.
[ترجمه گوگل]بخش سوم به تحلیل کلی تکنیک نوازندگی از روش لمس کلیدها، سرعت و قدرت، ریتم، لمس پا، انتخاب انگشت و نت لطف پرداخت
[ترجمه ترگمان]بخش سوم، یک آنالیز کلی را در مورد روش بازی از نقطه نظر لمس کلیدها، سرعت و قدرت، ریتم، footboard تماس، انتخاب انگشتی و یادداشت گریس انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It's propelled by hopping up and down like a pogo stick with both feet together on a footboard, and kept afloat on a centrally-placed wing once the correct speed is achieved.
[ترجمه گوگل]با بالا و پایین پریدن مانند چوب پوگو با هر دو پا روی هم روی تخته پا به حرکت در می آید و پس از رسیدن به سرعت صحیح روی بال در مرکز قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان]با بالا و پایین پریدن مثل چوب pogo با هر دو پا روی یک پله، و بر روی یک بال متمرکز که زمانی که سرعت صحیح حاصل شود، شناور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A day bed conversion guard rail, full size headboard & footboard complete the bed.
[ترجمه گوگل]یک نرده محافظ تبدیل تختخواب روز، تخته سر و پادری سایز کامل تخت را کامل می کند
[ترجمه ترگمان]یک تشک مخصوص حمل و نقل در یک روز روی تخت با اندازه کامل بالای تخت قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The DFP - 9500 C has adjustments for beater angle, footboard angle, and spring tension.
[ترجمه گوگل]DFP - 9500 C دارای تنظیماتی برای زاویه ضرب، زاویه پایه و کشش فنر است
[ترجمه ترگمان]C - ۹۵۰۰ C تنظیماتی را برای زاویه beater، footboard زاویه، و کشش فنری تنظیم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Use Method:Hold the handrail firmly and stand on the round footboard to move your body from left to right with the power of the waist, repeat the is only for three people at one time.
[ترجمه گوگل]روش استفاده: نرده را محکم بگیرید و روی تخته پای گرد بایستید تا بدن خود را با قدرت کمر از چپ به راست حرکت دهید، این کار را فقط برای سه نفر در یک زمان تکرار کنید
[ترجمه ترگمان]روش استفاده: the را محکم بگیرید و روی رکاب گرد بایستید تا بدنتان را از چپ به راست با قدرت کمر حرکت دهید، تکرار کنید که تنها برای سه نفر در یک زمان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پاتخته (اسم)
footboard, treadle

تخته پله نردبان (اسم)
footboard

انگلیسی به انگلیسی

• footstool, footrest

پیشنهاد کاربران

footboard ( حمل‏ونقل ریلی )
واژه مصوب: رکاب
تعریف: صفحه یا پله ای برای سوار شدن به واگن قطار
همچنین رکابِ کامیون و کامیونت که پیش از سوار شدن، پاها را روی آن گذاشته و از آن بالا می روند.
رکاب ( اتوبوس )

بپرس