for life


1- برای تمام عمر، مادام العمر، 2- برای جان به در بردن، برای نجات از مرگ

جمله های نمونه

1. A bullet lamed the soldier for life.
[ترجمه یلدا] یک گلوله، سرباز را برای تمام عمر چلاق کرد
|
[ترجمه گوگل]گلوله ای سرباز را مادام العمر لنگ کرد
[ترجمه ترگمان]یک گلوله برای زندگی چلاق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He has a zest for life and a quick intellect.
[ترجمه گوگل]او میل به زندگی و عقل سریع دارد
[ترجمه ترگمان]او شور زندگی و هوش سریعی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I don't have any enthusiasm for life.
[ترجمه گوگل]من هیچ اشتیاق به زندگی ندارم
[ترجمه ترگمان]من هیچ علاقه ای به زندگی ندارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Will she be crippled for life?
[ترجمه گوگل]آیا او برای زندگی فلج خواهد شد؟
[ترجمه ترگمان]آیا او برای زندگی فلج خواهد شد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Once we've had the disease, we're immune for life.
[ترجمه گوگل]زمانی که به این بیماری مبتلا شدیم، مادام العمر مصون هستیم
[ترجمه ترگمان]وقتی بیماری رو داشتیم، از زندگی مصون هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A hard blow on the ear deafened him for life.
[ترجمه گوگل]ضربه محکمی به گوش او را برای یک عمر کر کرد
[ترجمه ترگمان]ضربه سختی در گوش او را برای زندگی کر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. For life goes not backward nor tarries with yesterday.
[ترجمه گوگل]زندگی به عقب باز نخواهد گشت و نیز درجا هم نمی زند
[ترجمه ترگمان]زیرا زندگی از دیروز به عقب و پیش نمی رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Open prisons prepare prisoners for life back in the community.
[ترجمه گوگل]زندان های باز زندانیان را برای زندگی دوباره در جامعه آماده می کند
[ترجمه ترگمان]زندان های آزاد زندانیان را برای بازگشت به جامعه آماده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Her zest for life is as great as ever.
[ترجمه گوگل]اشتیاق او برای زندگی مثل همیشه عالی است
[ترجمه ترگمان]شور و شوق او برای زندگی مثل همیشه عالی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It's wonderful to see the children's zest for life.
[ترجمه گوگل]دیدن اشتیاق بچه ها برای زندگی فوق العاده است
[ترجمه ترگمان]دیدن شور و اشتیاق کودکان برای زندگی شگفت انگیز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. His unhappy childhood has branded him for life.
[ترجمه گوگل]کودکی ناخوشایند او را برای زندگی نامگذاری کرده است
[ترجمه ترگمان]دوران کودکی ناخوشایند او را به خاطر زندگی داغ کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She had a great zest for life .
[ترجمه گوگل]او شوق زیادی برای زندگی داشت
[ترجمه ترگمان]این زن شور و شوق زیادی برای زندگی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The accident dea-fened her for life.
[ترجمه گوگل]این تصادف او را تا آخر عمر کری کرد
[ترجمه ترگمان]تصادف، مبارزه با مواد مخدر اون رو برای زندگی آماده کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. You can't just sit there and wait for life to come to you. You have to go get it.
[ترجمه گوگل]شما نمی توانید فقط آنجا بنشینید و منتظر باشید تا زندگی به سراغ شما بیاید باید بری بگیرش
[ترجمه ترگمان]تو نمی تونی اونجا بشینی و منتظر زندگی بمونی که بیای پیش تو تو باید بری بگیریش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• forever, evermore, for the remainder of one's life

پیشنهاد کاربران

بپرس