forceps

/ˈfɔːrseps//ˈfɔːseps/

معنی: انبرک، پنس، انبر قابلگی، انبر جراحی
معانی دیگر: (جراحی و دندان پزشکی) انبرک، فورسپس، طب انبرک

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: forceps
• : تعریف: a pair of tongs or pincers used in medical procedures, as to grasp and extract tissue or foreign bodies during surgery.

جمله های نمونه

1. forceps delivery
زایمان با فورسپس

2. The figures show an increase in forceps deliveries.
[ترجمه گوگل]ارقام نشان دهنده افزایش در تحویل فورسپس است
[ترجمه ترگمان]این آمار نشان دهنده افزایش در تحویل forceps است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He seized a horrible pair of forceps and I closed my eyes as he started flexing his muscles.
[ترجمه ...] او یک جفت انبر وحشتناک برداشت و من چشم هایم را بستم، که او شروع به خم کردن عضلاتش کرد
|
[ترجمه گوگل]او یک جفت فورسپس وحشتناک را گرفت و من چشمانم را بستم که او شروع به خم کردن عضلاتش کرد
[ترجمه ترگمان]او یک جفت انبر وحشتناک برداشت و من چشم هایم را بستم، وقتی شروع به باز کردن عضلاتش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Hold the mass of tubules with fine. straight forceps and thoroughly tease out their contents with fine, curved forceps.
[ترجمه گوگل]توده لوله ها را با ریز نگه دارید فورسپس صاف کرده و محتویات آنها را با پنس های ریز و منحنی کاملاً بیرون بیاورید
[ترجمه ترگمان]انبوهی از لوله های ریز را با دقت نگاه دارید به طور کامل اسباب their را با forceps ظریف و curved می گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The head was delivered with forceps, a few minutes later and at 7 minutes past was born.
[ترجمه گوگل]سر با فورسپس تحویل داده شد، چند دقیقه بعد و در ساعت 7 قبل متولد شد
[ترجمه ترگمان]چند دقیقه بعد، سر را با forceps حمل کردند و در ۷ دقیقه بعد به دنیا آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They had to use high forceps.
[ترجمه گوگل]مجبور بودند از فورسپس بالا استفاده کنند
[ترجمه ترگمان] باید از انبر بالا استفاده میکردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In theatre, forceps hold the baby in position, one final push - and here he is! 20 p. m.
[ترجمه گوگل]در تئاتر، فورسپس نوزاد را در موقعیت نگه می دارد، یک فشار آخر - و او اینجاست! 20 ص متر
[ترجمه ترگمان]در تئاتر، forceps را در موقعیت قرار دهید، یک ضربه نهایی - و اینجاست! ۲۰ متر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Results The results suggested that CSR rose while forceps delivery rate dropped year by year.
[ترجمه گوگل]ResultsThe نتایج نشان داد که CSR افزایش یافته است در حالی که نرخ تحویل فورسپس سال به سال کاهش یافته است
[ترجمه ترگمان]نتایج نتایج حاکی از افزایش CSR در زمانی است که نرخ تحویل forceps سال به سال کاهش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He recognized me and waved a forceps.
[ترجمه گوگل]او مرا شناخت و فورسپس را تکان داد
[ترجمه ترگمان]او مرا شناخت و دست تکان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Use of fine forceps as a surgical marker.
[ترجمه گوگل]استفاده از فورسپس ریز به عنوان نشانگر جراحی
[ترجمه ترگمان]استفاده از forceps ظریف به عنوان یک نشانه عمل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Ice deliverers must have threatened Frigidaire executives with cold forceps.
[ترجمه گوگل]تحویل دهندگان یخ باید مدیران Frigidaire را با پنس سرد تهدید کرده باشند
[ترجمه ترگمان]deliverers باید مدیران اجرایی Frigidaire را با forceps سرد تهدید کرده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The women end up having more painkilling drugs and more interventions, such as the use of forceps or caesareans.
[ترجمه گوگل]زنان در نهایت داروهای مسکن و مداخلات بیشتری مانند استفاده از فورسپس یا سزارین مصرف می‌کنند
[ترجمه ترگمان]این زنان به داشتن داروهای painkilling و مداخلات بیشتر مثل استفاده از forceps یا caesareans پایان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. For larger hooks, a good pair of curved surgical forceps can not be bettered.
[ترجمه گوگل]برای قلاب های بزرگتر، یک جفت پنس جراحی خمیده خوب را نمی توان بهتر کرد
[ترجمه ترگمان]برای قلاب های بزرگ تر، یک جفت خوب جراحی خم شده را نمی توان شکست داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They maintained that David's death had resulted from damage done by forceps before his birth.
[ترجمه گوگل]آنها معتقد بودند که مرگ دیوید ناشی از آسیبی است که قبل از تولدش توسط فورسپس وارد شده بود
[ترجمه ترگمان]آن ها ادعا کردند که مرگ دیوید ناشی از آسیب به وسیله forceps قبل از تولد او بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

انبرک (اسم)
clamp, tongs, forceps, tweezer, pincette, tweeze

پنس (اسم)
forceps

انبر قابلگی (اسم)
forceps

انبر جراحی (اسم)
forceps

تخصصی

[شیمی] انبرک، پنس، فورسپس

انگلیسی به انگلیسی

• instrument used to hold firmly or remove (i.e. pincers or tongs)
a pair of forceps is an instrument consisting of two long narrow arms which is used by a doctor for holding things.

پیشنهاد کاربران

انبرک ( اسم ) : ابزار جراحی با دسته هایی مانند قیچی، ساخته شده در اندازه های مختلف و با انتهاهای به شکل های متفاوت که برای نگه داشتن و کشیدن استفاده می شود.
پنس ( جراحی )
انبرک ( پزشکی )
( پزشکی ) انبرک
an instrument used by dentists ( when pulling out teeth ) , and by doctors for gripping things
پنس ( پزشکی )
پنس جراحی
( جراحی ) : ابزار جراحی چنگ زننده

بپرس