forefoot

/ˈfɔːrˌfʊt//ˈfɔːfʊt/

معنی: پای جلو، دست چارپایان
معانی دیگر: (جانوران دارای چهار پا یا بیشتر) پای جلو، پای پیش، دست

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: forefeet
(1) تعریف: one of the front feet of an animal having four or more legs.

(2) تعریف: the point on a ship at which the prow is joined to the keel.

جمله های نمونه

1. The forefoot showed excessive wear while the heel remained relatively unscathed.
[ترجمه گوگل]جلوی پا سایش بیش از حد را نشان داد در حالی که پاشنه پا نسبتاً آسیب ندیده باقی مانده بود
[ترجمه ترگمان]forefoot فرسایش شدید نشان داد در حالی که پاشنه نسبتا بدون آسیب باقی ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. High arches generally indicate mid or forefoot strikers and require good cushioning.
[ترجمه گوگل]قوس های بلند به طور کلی نشان دهنده ضربه های میانی یا جلوی پا هستند و نیاز به بالشتک خوب دارند
[ترجمه ترگمان]طاق های بلند عموما وسط یا forefoot اعتصاب کنندگان را نشان می دهند و به cushioning خوب نیاز دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Blown rubber forefoot outsole with solid carbon rubber heel.
[ترجمه گوگل]زیره جلویی لاستیکی دمیده با پاشنه لاستیکی کربن جامد
[ترجمه ترگمان]واشر سر سیلندر ترکیده با پاشنه لاستیکی جامد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Air can be present in the heel, forefoot of fell-length in the midsole.
[ترجمه گوگل]هوا می تواند در پاشنه پا وجود داشته باشد، در قسمت جلوی پا در زیره میانی
[ترجمه ترگمان]هوا می تواند در پاشنه وجود داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The outward rolling of the forefoot which occurs during the gait cycle.
[ترجمه گوگل]غلتیدن جلوی پا به بیرون که در چرخه راه رفتن اتفاق می افتد
[ترجمه ترگمان]چرخش ظاهری the که در طول چرخه حرکت رخ می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Having said that, the deep forefoot outsole was still holding on after 500 miles.
[ترجمه گوگل]با این حال، زیره عمیق جلویی پا پس از 500 مایل همچنان پابرجا بود
[ترجمه ترگمان]پس از گفتن این مطلب، outsole deep هنوز در فاصله ۵۰۰ مایل نگه داشته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In the forefoot, look for nail changes and skin rashes. Look for the alignment of the toes, and any evidence of hallux valgus of the big toe.
[ترجمه گوگل]در قسمت جلویی پا، به دنبال تغییرات ناخن و بثورات پوستی باشید به دنبال همسویی انگشتان پا و هرگونه شواهدی از هالوکس والگوس انگشت شست پا باشید
[ترجمه ترگمان]در the، به دنبال تغییر میخ و خارش پوست باشید به دنبال هم ترازی انگشتان پا و هر گونه مدرکی دال بر hallux انگشت پای بزرگ بگردید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. An EVA midsole and forefoot inserts cushion your comedown, so you don't freak-out in the middle of nowhere.
[ترجمه گوگل]زیره میانی و جلوی پا از EVA جلوی پایین آمدن شما را فراهم می‌کند، بنابراین در میانه‌های ناکجاآباد غافلگیر نمی‌شوید
[ترجمه ترگمان]یک midsole eva و پاهای جلویش را روی cushion می گذارد، بنابراین در وسط هیچ جا خل نشو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. So shifting to a forefoot running style, as people do when running barefoot, may lessen your risk for a stress fracture, and up your chances of developing a muscle strain or tendinitis.
[ترجمه گوگل]بنابراین تغییر به سبک دویدن جلوی پا، مانند افرادی که هنگام دویدن با پای برهنه انجام می دهند، ممکن است خطر شکستگی استرسی را کاهش دهد و شانس شما را برای ایجاد کشیدگی عضلانی یا التهاب تاندون افزایش دهد
[ترجمه ترگمان]بنابراین هنگامی که افراد پابرهنه می دوند، ممکن است ریسک خود را برای شکستگی فشار کم کنند و شانس خود را برای ایجاد یک فشار ماهیچه ای و یا tendinitis کاهش دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. For example, he noted, forefoot strikers place less stress on their knees but more on their calves and Achilles tendons.
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، او خاطرنشان کرد، مهاجمان جلوی پا فشار کمتری به زانوهای خود وارد می کنند اما بیشتر به ساق پا و تاندون آشیل فشار می آورند
[ترجمه ترگمان]برای مثال، او اشاره کرد که forefoot اعتصاب کنندگان استرس کمتری بر روی زانو قرار می دهند اما بیشتر بر روی ساق پا و تاندون ها آن ها کار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Method 19 cases with forefoot defects were repaired with medical dorsal neurocutaneous flaps, in which 17 of retrograde flaps and 2 of antegrade flaps.
[ترجمه گوگل]روش 19 مورد با نقایص جلوی پا با فلپ‌های پوستی عصبی پشتی پزشکی، که در آن 17 فلپ رتروگراد و 2 فلپ متضاد ترمیم شد
[ترجمه ترگمان]روش ۱۹ مورد با forefoot forefoot به همراه flaps neurocutaneous پزشکی، که در آن ۱۷ تن از flaps retrograde و ۲ of antegrade شکل گرفته اند، تعمیر شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But barefoot runners more often land on the forefoot, near the base of the toes.
[ترجمه گوگل]اما دوندگان پابرهنه اغلب روی قسمت جلویی پا، نزدیک پایه انگشتان پا فرود می آیند
[ترجمه ترگمان]اما runners پا برهنه اغلب بر روی forefoot، نزدیک پایه انگشتان پا زمین فرود می آیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The corresponding part of the forefoot of a quadruped.
[ترجمه گوگل]قسمت مربوط به جلوی پای چهارپا
[ترجمه ترگمان]بخش مربوطه of حیوان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Combination lasting combines the two, either with a board in the rearfoot and slip in the forefoot.
[ترجمه گوگل]ماندگاری ترکیبی این دو را با هم ترکیب می کند، یا با یک تخته در عقب و لغزش در جلوی پا
[ترجمه ترگمان]ترکیبی از این دو، یا با یک تخته در the ترکیب می شوند و در the می لغزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. But the cushioning has to be in the mid or forefoot, where the foot hits, rather than the heel.
[ترجمه گوگل]اما بالشتک باید در قسمت میانی یا جلوی پا، جایی که پا به آن برخورد می کند، به جای پاشنه باشد
[ترجمه ترگمان]اما the باید در وسط یا forefoot باشد، جایی که پا به جای پاشنه به آن اصابت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پای جلو (اسم)
forefoot

دست چارپایان (اسم)
forefoot, foreleg

انگلیسی به انگلیسی

• front foot of a quadruped; front part of the human foot; front section of a boat
a four-legged animal's forefeet are its two front feet.

پیشنهاد کاربران

پنجه پا
( Forefoot ) [اصطلاح دریانوردی]قسمتی از کیل ( شاهپر ) کشتی که کج شده و تا به دماغه کشتی میرسد و یا بعبارت دیگر جائیکه دماغه به کیل وصل میگردد را گویند .
قسمت جلویی پای انسان
معنی گرفته شده از دیکشنری آنلاین Merriam - Webster :
the front part of the human foot

بپرس