foreordain

/ˌfɔːrɔːˈdeɪn//ˌfɔːrɔːˈdeɪn/

معنی: تقدیر کردن، از پیش مقرر کردن
معانی دیگر: مقدر کردن، مشیت (الهی) بودن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: foreordains, foreordaining, foreordained
مشتقات: foreordainment (n.), foreordination (n.)
• : تعریف: to appoint or determine beforehand; predestine.
مشابه: ordain

جمله های نمونه

1. God has foreordained that he die young.
[ترجمه گوگل]خداوند از پیش مقدر کرده است که او جوان بمیرد
[ترجمه ترگمان] خدا مقدر کرده که اون جوان بمیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Some people believe that their lives are foreordained.
[ترجمه گوگل]برخی از مردم معتقدند که زندگی آنها از پیش تعیین شده است
[ترجمه ترگمان]برخی مردم بر این باورند که زندگیشان foreordained است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It was foreordained that the company would suffer a spectacular collapse.
[ترجمه گوگل]از قبل مقرر شده بود که این شرکت دچار یک فروپاشی تماشایی شود
[ترجمه ترگمان]مشخص شد که این شرکت از یک سقوط تماشایی رنج خواهد برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. To foreordain or elect by divine will or decree.
[ترجمه گوگل]از پیش تعیین یا انتخاب به اراده یا حکم الهی
[ترجمه ترگمان]برای انتخاب یا انتخاب به وسیله اراده یا فرمان الاهی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. To appoint, decree, or ordain in advance foreordain .
[ترجمه گوگل]انتصاب، حکم یا دستور از پیش تعیین شده
[ترجمه ترگمان]برای انتصاب، حکم، یا ordain از قبل تعیین می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تقدیر کردن (فعل)
appreciate, thank, foreordain

از پیش مقرر کردن (فعل)
foreordain

انگلیسی به انگلیسی

• determine in advance, predestine

پیشنهاد کاربران

بپرس