form factor

جمله های نمونه

1. Its small form factor allows two computers, in close proximity, to double up on the 10BaseT hub.
[ترجمه گوگل]ضریب فرم کوچک آن به دو رایانه در مجاورت نزدیک اجازه می دهد تا در هاب 10BaseT دو برابر شوند
[ترجمه ترگمان]فاکتور شکل کوچک آن به دو کامپیوتر در مجاورت نزدیک اجازه می دهد تا در ۱۰ مرکز BaseT دو برابر شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Well, of course, the form factor in computing will be changing quite a bit.
[ترجمه گوگل]خب، البته، فاکتور شکل در محاسبات کمی تغییر خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]خوب، البته، فاکتور شکل در محاسبات کمی تغییر خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Wonton small form factor, but the filling is what to do, has not been clear.
[ترجمه گوگل]فاکتور فرم کوچک Wonton، اما پر کردن این است که چه باید کرد، مشخص نشده است
[ترجمه ترگمان]یک فاکتور شکل کوچک، اما پر کردن آن چیزی است که باید انجام شود، روشن نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The physical production provides the object form factor for the primitive arts, and the person own production provides the main emotion factor for the primitive art.
[ترجمه گوگل]تولید فیزیکی فاکتور شکل ابژه را برای هنرهای ابتدایی فراهم می کند و تولید خود شخص عامل اصلی احساس را برای هنر ابتدایی فراهم می کند
[ترجمه ترگمان]تولید فیزیکی فاکتور شکل جسم را برای هنرهای اولیه فراهم می کند و تولید خود فرد عامل هیجان اصلی برای هنر بدوی را فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Its single expansion slot uses a reduced form factor SD card, which admittedly fits quite nicely in a very crowded case.
[ترجمه گوگل]اسلات توسعه تک آن از یک کارت SD با فرمت کاهش یافته استفاده می کند، که مسلماً در یک کیس بسیار شلوغ به خوبی جا می شود
[ترجمه ترگمان]یک اسلات expansion تنها از کارت SD استفاده می کند، که قطعا در یک مورد بسیار شلوغ به خوبی متناسب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Volume density(Vvm), Surfacedensity(Svm), Area number density(Nam)and Regular form factor(RFF)of hepa-tocytic mitochondria.
[ترجمه گوگل]چگالی حجمی (Vvm)، سطحی (Svm)، تراکم عددی ناحیه (Nam) و فاکتور شکل منظم (RFF) میتوکندری هپا توسیتیک
[ترجمه ترگمان]چگالی حجم (Vvm)، Surfacedensity (svm)، چگالی تعداد ناحیه (نمک)و عامل شکل منظم (مکمل)میتوکندری hepa - tocytic
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. As you might remember from Part 1 (Form Factor and the Smart Cover) of this review, I was testing out the new iPad 2 while awaiting Jury Duty, and unfortunately I was selected for a trial.
[ترجمه گوگل]همانطور که ممکن است از قسمت 1 (Form Factor and the Smart Cover) این بررسی به خاطر داشته باشید، من در حال آزمایش iPad 2 جدید در حالی که منتظر Jury Duty بودم، بودم و متاسفانه برای آزمایش انتخاب شدم
[ترجمه ترگمان]همانطور که ممکن است از بخش اول به خاطر داشته باشید (فرم فاکتور و کاور هوشمند)این بررسی، من ۲ آی پد جدید را در حالی که منتظر حکم هیات منصفه بودم، امتحان کردم، و متاسفانه برای یک محاکمه انتخاب شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. As for form factor for what the S710 is capable of it's still remarkably small and pocketable.
[ترجمه گوگل]در مورد آنچه که S710 قادر به انجام آن است، هنوز هم به طرز قابل توجهی کوچک و قابل حمل است
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک فاکتور برای چیزی که the قادر به آن است هنوز خیلی کوچک و pocketable است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Finally, there is a chance that the form factor of the disks will be incompatible with the new hardware, completely ruling out this option altogether.
[ترجمه گوگل]در نهایت، این احتمال وجود دارد که فاکتور فرم دیسک ها با سخت افزار جدید ناسازگار باشد و این گزینه را به طور کامل منتفی کند
[ترجمه ترگمان]در نهایت، یک شانس وجود دارد که عامل شکل دیسک ها با سخت افزار جدید ناسازگار خواهد بود، کاملا این گزینه را کاملا مشخص می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. With the limited form factor of a mobile phone, delivering effective Ad is a major challenge.
[ترجمه گوگل]با ضریب شکل محدود یک تلفن همراه، ارائه تبلیغات موثر یک چالش بزرگ است
[ترجمه ترگمان]با فاکتور شکل محدود یک تلفن همراه، ارائه نمایندگی مجاز (Ad)یک چالش بزرگ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The black-slider form factor of the Mondi device extends horizontally to reveal a full QWERTY keyboard and an optical mouse.
[ترجمه گوگل]شکل لغزنده سیاه دستگاه Mondi به صورت افقی گسترش می یابد تا یک صفحه کلید QWERTY کامل و یک ماوس نوری را نشان دهد
[ترجمه ترگمان]عامل شکل سیاه - slider ابزار Mondi به طور افقی گسترش می یابد تا یک صفحه کلید QWERTY کامل و یک موش نوری را نشان دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Form factor The physical size ( usually j just height ) of a disk or floppy disk drive.
[ترجمه گوگل]ضریب فرم اندازه فیزیکی (معمولاً فقط ارتفاع j) یک دیسک یا درایو فلاپی دیسک
[ترجمه ترگمان]ضریب فرم اندازه فیزیکی (معمولا فقط ارتفاع)یک دیسک یا دیسک نرم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Modular form factor also available.
[ترجمه گوگل]فرم فاکتور مدولار نیز موجود است
[ترجمه ترگمان]فاکتور شکل مدولار نیز در دسترس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The advantages of an internal antenna include reinforcement of shock resistance, reduction of manufacturing costs, an esthetically pleasing form factor etc.
[ترجمه گوگل]از مزایای آنتن داخلی می‌توان به تقویت مقاومت در برابر ضربه، کاهش هزینه‌های ساخت، شکل ظاهری دلپذیر و غیره اشاره کرد
[ترجمه ترگمان]مزایای یک آنتن داخلی شامل تقویت مقاومت شوک، کاهش هزینه های تولید، یک فاکتور شکل مطبوع و غیره است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[عمران و معماری] ضریب شکل
[کامپیوتر] مشخصات ظاهری اندازه و شکل قطعه ای از تجهیرات یا مواد . مشخصات ظاهری دیسک کردان شامل half - height یا full- height بودن آن است. مشخصات ظاهری برد اصلی کامپیوتر شامل AT ( مانند PC AT اصلی ) . babby at , atx ( برد اصلی جدید که در سال 19965 توسط اینتل معرفی شد ) است .
[برق و الکترونیک] فاکتور شکل - ضریب هندسی ؛ ضریب شکل 1. نسبت مقدار مؤثر یک کمیت متناوب به مقدار میانگین آن در یک نیم چرخه . برای موج سینوسی خالص این نسبت برابر است با 1/11 است . 2. ضریبی که شکل پیچک را در هنگام محاسبه ی القا کنایی آن منظور میکند.
[زمین شناسی] ضریب شکل
[آب و خاک] فاکتور شکل

انگلیسی به انگلیسی

• physical size of a drive

پیشنهاد کاربران

به ابعاد و شکل فیزیکی یک قطعه سخت افزاری یا تجهیزات الکترونیکی اشاره دارد. در واقع، Form Factor شامل ابعاد، تعداد و نوع شیارها، پورت ها، محل باتری، محل قرارگیری کارت گرافیک و سایر قطعات موجود در یک قطعه سخت افزار ( مثلا مادربرد ) است.
اندازه ساخت ، اندازه ساختار ، اندازه ساختاری
ضریب ساخت ، ضریب ساختار ، ضریب ساختاری
form factor ( فیزیک )
واژه مصوب: ضریب شکل
تعریف: عبارتی که تفاوت میان نقش پراکندگی از هدف غیرنقطه‏ای را نسبت به نقش‏ پراکندگی از ذرۀ نقطه‏ای نشان می دهد
مشخصات ظاهری
ضریب شکل

بپرس