foundling

/ˈfaʊndl̩ɪŋ//ˈfaʊndl̩ɪŋ/

معنی: بچه سر راهی، لقیط
معانی دیگر: بچه ی سرراهی، (کودک) کوی یافت، پریزاد

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a child or infant abandoned by unidentified parents and found by someone else.
مشابه: waif

جمله های نمونه

1. Of about half a million foundlings christened in workhouses after 172 only 40 percent survived to their second birthday.
[ترجمه گوگل]از حدود نیم میلیون نوزادی که پس از 172 سالگی در خانه های کار تعمید داده شدند، تنها 40 درصد آنها تا دومین سالگرد تولد خود زنده ماندند
[ترجمه ترگمان]از حدود نیم میلیون کودک سرراهی در workhouses پس از ۱۷۲ درصد از تولد دوم خود جان سالم به در بردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Maria della Scala in Siena as a foundling.
[ترجمه گوگل]ماریا دلا اسکالا در سیهنا به عنوان یک بچه زاده
[ترجمه ترگمان]ماریا della Scala در سینا به عنوان یک سر راهی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Miriam and Amina were not foundlings.
[ترجمه گوگل]میریام و آمنه زاده نبودند
[ترجمه ترگمان]میریام و امینه foundlings نبودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Our foundling is fast becoming a woman.
[ترجمه گوگل]تازه متولد شده ما به سرعت زن می شود
[ترجمه ترگمان]بچه گونه بچه گونه ما به زودی زن خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He is a foundling, and has grown up in a school for homeless boy.
[ترجمه گوگل]او یک تازه کار است و در مدرسه ای برای پسران بی خانمان بزرگ شده است
[ترجمه ترگمان]او یک بچه سر راهی است و در مدرسه ای برای بچه های بی خانمان رشد کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. New York Foundling, an agency in New York, runs a crisis centre, where parents can leave their children for up to three weeks.
[ترجمه گوگل]نیویورک فاندلینگ، آژانسی در نیویورک، یک مرکز بحران را اداره می کند که والدین می توانند تا سه هفته فرزندان خود را ترک کنند
[ترجمه ترگمان]نیویورک Foundling، یک آژانس در نیویورک، یک مرکز بحران را اداره می کند که در آن والدین می توانند فرزندان خود را به مدت سه هفته ترک کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. James Michener began life as a foundling and started with absolutely nothing.
[ترجمه گوگل]جیمز میچنر زندگی خود را به عنوان یک بنیانگذار شروع کرد و بدون هیچ چیز شروع کرد
[ترجمه ترگمان]جیمز Michener زندگی را به عنوان یک بچه سر راهی آغاز کرد و مطلقا هیچ چیز را آغاز نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Unlike Tom, who was a foundling, Jia Baoyu in the Chinese novel was the pampered son of a wealthy, influential, aristocratic family .
[ترجمه گوگل]بر خلاف تام، که یک بنیانگذار بود، جیا بائویو در رمان چینی پسر نازپرورده یک خانواده ثروتمند، با نفوذ و اشرافی بود
[ترجمه ترگمان]بر خلاف تام، که یک بچه سر راهی بود، جیا Baoyu در رمان چینی ها پسر لوس خانواده ثروتمند و بانفوذ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. When she was building her first foundling asylum, what was he doing?
[ترجمه گوگل]هنگامی که او در حال ساخت اولین پناهگاه خود بود، او چه کار می کرد؟
[ترجمه ترگمان]پس از آن که او اولین تیمارستان foundling را برای او ساخت، داشت چه کار می کرد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. And Sarah believed he could bend the rules of the Foundling Hospital so that she could have the child with her always.
[ترجمه گوگل]و سارا معتقد بود که می تواند قوانین بیمارستان فاندلینگ را تغییر دهد تا بتواند کودک را همیشه همراه خود داشته باشد
[ترجمه ترگمان]و سارا معتقد بود که می تواند قوانین بیمارستان Foundling را خم کند تا بتواند بچه را همیشه با او داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They provided hospices for the sick or for raising the innumerable foundlings.
[ترجمه گوگل]آنها آسایشگاه هایی برای بیماران یا پرورش نوزادان بی شمار فراهم می کردند
[ترجمه ترگمان]They را برای بیماران و یا برای بلند کردن the بی شمار تامین می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She could see that Mrs Morey was besotted with the Foundling child, and she began to feel sorry for her.
[ترجمه گوگل]او می‌توانست ببیند که خانم موری با کودک فاندلینگ درگیر شده است، و شروع به تأسف برای او کرد
[ترجمه ترگمان]می دید که خانم Morey در with child، و دلش به حال او می سوزد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This thesis makes a tentative study of Ch'ien Chung-shu's critical assimilation of The History of Tom Jones, a Foundling by Henry Fielding.
[ترجمه گوگل]این پایان نامه یک مطالعه آزمایشی از شبیه سازی انتقادی چیان چونگ شو از تاریخ تام جونز، بنیادی توسط هنری فیلدینگ انجام می دهد
[ترجمه ترگمان]این پایان نامه یک مطالعه آزمایشی از ترکیب انتقادی کتاب تاریخ تام جونز که اثر هنری فیلدینگ است، را مورد بررسی قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I suppose the registrar didn't think it would be right to ask a properly brought-up girl to room with a foundling.
[ترجمه گوگل]گمان می‌کنم مسئول ثبت احوال فکر نمی‌کرد درست باشد که از یک دختر بزرگ‌شده بخواهد به اتاقی با بچه‌های تازه متولد شود
[ترجمه ترگمان]فکر می کنم مدیر مدرسه فکر نمی کرد که این کار درست باشد که از یک دختر بچه سر راهی به اتاق بچه سر راهی برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بچه سر راهی (اسم)
fosterling, waif, foundling

لقیط (اسم)
foundling

انگلیسی به انگلیسی

• infant or child who has been deserted; child of unknown parentage
a foundling is a baby which has been abandoned by its parents, often in a public place, and then been found by someone; an old-fashioned word.

پیشنهاد کاربران

foundling ( n ) ( faʊndlɪŋ ) =a baby who has been left by its parents and who is found and taken care of by sb else, e. g. I'm only a foundling who fell into kind hands.
foundling
کوی افکند. [ اَ ک َ ] ( ن مف مرکب ) بچه ٔ سرراهی . ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) .
بچه ی سر راهی

بپرس