framework

/ˈfreɪˌmwərk//ˈfreɪmwɜːk/

معنی: استخوان بندی، بدنه، کالبد، چارچوب، چهارچوبه، چوب بست
معانی دیگر: چوب بست، چهارچوبه، کالبد، استخوان بندی، بدنه، (اسکلت ساختمان یا ماشین آلات و غیره) چارچوبه، کالب، کالب دار، سازه، بدنه، استخوان بندی (ساختمان و غیره)، چوب بست، قاب بندی، (مجازی) چارچوب یا ساختمان اصلی هرچیز، اسطقس، زیرساخت، ساختار، محدوده، اصول و اساس هرچیز

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a structure that supports something built on or around it.
مشابه: bracing, case, frame

- The framework of the house is now complete, so we can imagine what it will look like, but there are no walls yet.
[ترجمه گوگل] چارچوب خانه در حال حاضر کامل است، بنابراین می توانیم تصور کنیم که چگونه به نظر می رسد، اما هنوز هیچ دیواری وجود ندارد
[ترجمه ترگمان] چارچوب خانه اکنون کامل است، بنابراین می توانیم تصور کنیم که چه شکلی خواهد بود، اما هنوز هیچ دیواری وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a basic system, form, or outline.
مشابه: form, frame

- The teacher gave the students a framework on which to base their essay.
[ترجمه گوگل] معلم چارچوبی به دانش آموزان داد که بر اساس آن انشا خود را بنا کنند
[ترجمه ترگمان] معلم به دانش آموزان چارچوبی را داد که براساس آن مقاله خود را پست کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The two warring sides have now at least established a framework for negotiation.
[ترجمه گوگل] دو طرف متخاصم اکنون حداقل چارچوبی برای مذاکره ایجاد کرده اند
[ترجمه ترگمان] دو طرف درگیر در حال حاضر حداقل یک چارچوب برای مذاکره ایجاد کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1.
چارچوب

2. the framework of the law
چارچوب قانون

3. bridge with a wooden framework
پل با سازه ی چوبی

4. the water tank rested on a framework made of iron beams
تانک آب برروی چارچوبی متشکل از تیرهای آهن قرار گرفته بود.

5. decisions must be made within an ethical framework
تصمیمات بایستی در یک چارچوب اخلاقی اتخاذ گردند.

6. the motor is mounted on a steel framework
موتور بر یک قاب پولادین سوار است.

7. the earthquake cracked the walls of the house but did not damage its main framework
زلزله باعث ایجاد ترک در دیوارهای خانه شد ولی به استخوان بندی اصلی آن صدمه ای نزد.

8. This paper provides a framework for future research.
[ترجمه گوگل]این مقاله چارچوبی برای تحقیقات آتی ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]این مقاله چارچوبی برای تحقیقات آتی ارایه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The committee will work within the framework of certain broad objectives.
[ترجمه گوگل]این کمیته در چارچوب اهداف کلی معینی کار خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]این کمیته در چارچوب اهداف گسترده ویژه ای کار خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Voluntary work can provide a framework for job-seeking.
[ترجمه گوگل]کار داوطلبانه می تواند چارچوبی برای کاریابی فراهم کند
[ترجمه ترگمان]کار داوطلبانه می تواند چارچوبی برای جستجوی شغلی فراهم کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They established a basic framework of ground rules for discussions.
[ترجمه گوگل]آنها یک چارچوب اساسی از قواعد اساسی برای بحث ایجاد کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها یک چارچوب اساسی از قوانین پایه ای برای بحث ایجاد کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We have to act within the existing legal framework.
[ترجمه گوگل]ما باید در چارچوب قانونی موجود عمل کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید در چارچوب قانونی موجود عمل کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The current machinery broadly follows the framework of collective bargaining laid down in the 1980 Workers' Statute.
[ترجمه گوگل]ماشین آلات فعلی به طور گسترده از چارچوب چانه زنی جمعی که در اساسنامه کارگران 1980 تعیین شده است پیروی می کند
[ترجمه ترگمان]ماشین آلات کنونی به طور گسترده از چارچوب مذاکرات جمعی که در اساسنامه کارگران ۱۹۸۰ به کار گرفته شد، پیروی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Any controversy over the new legal framework would give ammunition to Mr Meacher's critics within the party.
[ترجمه گوگل]هر گونه مناقشه بر سر چارچوب قانونی جدید به منتقدان آقای میچر در داخل حزب مهمات می دهد
[ترجمه ترگمان]هر مناقشه ای بر سر چارچوب قانونی جدید به منتقدان آقای Meacher در این حزب کمک خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A framework would be created for the addition of other languages as further options.
[ترجمه گوگل]چارچوبی برای افزودن زبان های دیگر به عنوان گزینه های بیشتر ایجاد می شود
[ترجمه ترگمان]یک چارچوب برای اضافه کردن زبان های دیگر به عنوان گزینه های دیگر ایجاد خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The framework remained, the ordered cycle of worship and the charitable works, though much diminished.
[ترجمه گوگل]چارچوب باقی ماند، چرخه دستوری عبادت و کارهای خیریه، هرچند بسیار کاهش یافت
[ترجمه ترگمان]این چارچوب باقی ماند، چرخه سفارش عبادت و کاره ای خیریه، هر چند که بسیار کم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The doors opened up to a mess of more wrapped, framed works scattered everywhere.
[ترجمه گوگل]درها به روی درهم ریخته ای از آثار پیچیده و قاب بندی شده که در همه جا پراکنده شده بودند باز شد
[ترجمه ترگمان]درها باز شدند و در همه جا پراکنده شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. But despite the agreement permanent legal frame work nothing has been done so far.
[ترجمه گوگل]اما با وجود توافق، کار چارچوب قانونی دائمی تاکنون انجام نشده است
[ترجمه ترگمان]اما علی رغم این توافق قانونی، هیچ کاری تا کنون انجام نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. It also explains principles, frame work roles and perfectible steps int he establishment of the system.
[ترجمه گوگل]همچنین اصول، نقش های چارچوب کاری و گام های کامل در ایجاد سیستم را توضیح می دهد
[ترجمه ترگمان]همچنین اصول، نقش های کاری چارچوب و مراحل perfectible در مورد ایجاد سیستم را توضیح می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. This paper is in hope of providing a frame work of its theory and practice, relating to the cause, the feature of our practice and the future development of Quasi-municipal Bond.
[ترجمه گوگل]این مقاله به امید ارائه چارچوبی از تئوری و عمل خود، مرتبط با علت، ویژگی عمل ما و توسعه آینده باند شبه شهرداری است
[ترجمه ترگمان]این مقاله به امید ارائه یک چارچوب کار تیوری و عمل آن، مربوط به علت، ویژگی عمل ما و توسعه آینده ارتباط شبه شهری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. The BOTT of Frame work plane is used as the termination face for the vertical legs of the frame.
[ترجمه گوگل]صفحه کار BOTT of Frame به عنوان صفحه پایانی برای پایه های عمودی قاب استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]The صفحه کار چارچوب به عنوان صورت پایانی برای پاهای عمودی کادر به کار می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. Under the frame work of Eco-epidemiology, we analyzed ecology factors such as habitats of JEs host and vector, and discuss possible environment factors that affect the spatial distribution of JE.
[ترجمه گوگل]تحت چارچوب Eco-اپیدمیولوژی، ما عوامل اکولوژیکی مانند زیستگاه میزبان و ناقل JEs را تجزیه و تحلیل کردیم و عوامل محیطی احتمالی را که بر توزیع فضایی JE تأثیر می‌گذارند، مورد بحث قرار دادیم
[ترجمه ترگمان]در چارچوب کار frame، ما عوامل اکولوژی مانند زیستگاه میزبان و بردار jes را مورد بررسی قرار دادیم و در مورد عوامل محیطی احتمالی که بر توزیع فضایی of تاثیر می گذارند، بحث کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. The frame work is made up of steel water pipe and rebar.
[ترجمه گوگل]اسکلت از لوله فولادی آب و میلگرد تشکیل شده است
[ترجمه ترگمان]این چارچوب از لوله و میلگرد فولادی ساخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. We very much hope that a frame work strategy will be adopted about a whole European question which is the integration of the Roma's.
[ترجمه گوگل]ما بسیار امیدواریم که یک استراتژی چارچوبی در مورد یک مسئله اروپایی که ادغام کولی ها است، اتخاذ شود
[ترجمه ترگمان]ما بسیار امیدواریم که یک استراتژی کاری چارچوب در مورد یک سوال کلی اروپا که یکپارچگی تیم رم را تشکیل می دهد، اتخاذ شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. It is hardly to reconcile these works in one frame work and clarify how the internal mechanism determines the behaviors of the agents and manufacturers who are in foreign trade agency relationships.
[ترجمه گوگل]به سختی می توان این آثار را در یک چارچوب تطبیق داد و روشن کرد که چگونه مکانیسم داخلی رفتار نمایندگان و تولیدکنندگانی را که در روابط نمایندگی تجارت خارجی هستند، تعیین می کند
[ترجمه ترگمان]بسختی میتوان این کارها را در یک چارچوب کاری تطبیق داد و توضیح داد که چگونه مکانیزم داخلی رفتار عوامل و تولید کنندگانی را که در روابط آژانس تجارت خارجی هستند را مشخص می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. At present, the main work of its hydraulic structure, and the frame work of its facility, as well as the installation of its kalmars are already finished.
[ترجمه گوگل]در حال حاضر کار اصلی سازه هیدرولیکی آن و اسکلت کاری تاسیسات و همچنین نصب کالمارهای آن به پایان رسیده است
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر، کار اصلی ساختار هیدرولیکی آن، و چارچوب کار آن، و نیز نصب of آن در حال حاضر تمام شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. After we put the last step of free-from deformation (which is interpolation of barycentric coordinates) into GPU, we finished a real-time free-form deformation frame work with tetrahedral subdivision.
[ترجمه گوگل]بعد از اینکه آخرین مرحله تغییر شکل بدون تغییر شکل (که درون یابی مختصات باریسنتریک است) را در GPU قرار دادیم، یک فریم تغییر شکل آزاد در زمان واقعی را با زیربخش چهار وجهی به پایان رساندیم
[ترجمه ترگمان]بعد از این که آخرین مرحله از تغییر شکل را قرار دادیم - از تغییر شکل (که درون یابی مختصات barycentric)به GPU است، یک چارچوب تغییر شکل شکل بلادرنگ با زیربخش چهاروجهی تمام کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. Wow, that's a lot of stuff. - Well, I don't like to brag, but I am an enterprise class web development frame work.
[ترجمه گوگل]وای این خیلی چیزهاست - خب، من دوست ندارم لاف بزنم، اما من یک فریم توسعه وب کلاس سازمانی هستم
[ترجمه ترگمان]واو، خیلی چیزا هست خب، من از لاف زدن خوشم نمیاد، اما من یه سری کار دارم که دارم انجام میدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. In the modern constructional drawing the rim had the functions of standardizing frame work language.
[ترجمه گوگل]در طراحی ساختمانی مدرن، لبه دارای عملکرد استانداردسازی زبان فریم کاری بود
[ترجمه ترگمان]در طراحی ساختاری مدرن، لبه دارای کارکرد زبان کار چارچوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

30. What has been nice about having Anvil as part of the core frame work of an actual project, is I have been able to contribute a lot of my work done at Williams to the open source community.
[ترجمه گوگل]آنچه در مورد داشتن Anvil به عنوان بخشی از چارچوب اصلی یک پروژه واقعی خوب بوده است، این است که من توانسته ام بسیاری از کارهایم را که در ویلیامز انجام داده ام به جامعه منبع باز کمک کنم
[ترجمه ترگمان]چیزی که در مورد داشتن Anvil به عنوان بخشی از چارچوب اصلی یک پروژه واقعی خوب بوده است، این است که توانسته ام بسیاری از کاره ای من را در Williams تا جامعه منبع باز انجام دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

استخوان بندی (اسم)
bone, anatomy, skeleton, framework

بدنه (اسم)
shaft, framework, body, trunk, fuselage

کالبد (اسم)
shell, skeleton, framework, mold, chassis, mould

چارچوب (اسم)
frame, framework

چهارچوبه (اسم)
framework

چوب بست (اسم)
framework, scaffold, staging, scaffolding

تخصصی

[عمران و معماری] قاببندی - تیر پایه - تیر ریزی
[کامپیوتر] بسته نرم افزاری ساخت ASHTON-TATE که پردازش کلمه و مدیریت پایگاه داده و صفحه گسترده و ارتباطات و گرافیکهای تجاری را فراهم می کند
[برق و الکترونیک] طرح کلی، استخوان بندی
[زمین شناسی] قالب بندی، تیر پایه، تیر ریزی

انگلیسی به انگلیسی

• frame; support, skeleton; structure; system
a framework is a structure that forms a support or frame for something.
a framework is also a set of rules, ideas, or beliefs which you use in order to make sense of facts or events or to decide how to behave.

پیشنهاد کاربران

بدنه
ساختار اصلی
شاکله
( که دیگر اجزاء و جزئیات یک شی روی آن سوار میشوند و یک سازه یا وسیله رو میسازند )
framework = ساختار ، بدنه
firework = آتش بازی
۱. چارچوب، بدنه، تنه، اسکلت، سازه ۲. ساختار، نظام ۳. [مجازی] اساس، شالوده، پایه ۴. ملاک، معیار
[علوم اجتماعی] مدل؛ معیارهای کلی سنجش
قالب
چارچوب کاری
شبکه
sometimes refers to the basic or foundation of something.
بنیان، اصل، شالوده
A good education forms the framework for a successful career.
محدوده، اسلوب، قاعده، روش مشخص، قلمرو
در مورد جمله زیر:
and corresponds to the philosopher’s framework
دریواس.
framework ( مهندسی عمران )
واژه مصوب: داربست 1
تعریف: سازه‏ای موقت که در هنگام ساخت ساختمان از آن استفاده و پس از پایان کار برداشته می‏شود
اسکلت بندی
الگو
بستر
محیط کاری ( کامپیوتر )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس