fraternization

/ˌfrætənaɪˈzeɪʃn̩//ˌfrætənaɪˈzeɪʃn̩/

معنی: برادری، اخوت، دوستی کردن
معانی دیگر: اخوت، دوستی کردن، برادری

جمله های نمونه

1. It was this fraternization that broke up Chiang Kai-shek's vain hopes to hold on to Manchuria. Slowly his hold on the territory beyond the Great Wall weakened and crumbled away.
[ترجمه گوگل]همین برادری بود که امیدهای بیهوده چیانگ کای شک برای حفظ منچوری را از بین برد به آرامی تسلط او در قلمرو آن سوی دیوار بزرگ ضعیف شد و از بین رفت
[ترجمه ترگمان]این fraternization بود که چیانگ Kai را شکست داد - hopes بی هوده s برای نگه داشتن منچوری نفوذ او در قلمرو آن سوی دیوار بزرگ ضعیف شد و فرو ریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. If your company has a policy against employee fraternization, you can use that as the reason you won't pursue a personal relationship.
[ترجمه گوگل]اگر شرکت شما سیاستی علیه برادری کارکنان دارد، می توانید از آن به عنوان دلیلی برای عدم پیگیری یک رابطه شخصی استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]اگر شرکت شما یک سیاست علیه fraternization کارمند دارد، می توانید از آن به عنوان دلیلی که یک رابطه شخصی را دنبال نمی کنید، استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. You KNOW the rules against fraternization .
[ترجمه گوگل]شما قوانین ضد برادری را می دانید
[ترجمه ترگمان]تو قوانین رو در مورد دوستی می دونی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The military's fraternization policies prohibit active duty personnel from marrying local civilians, military spokeswoman Lieutenant Colonel Josslyn Aberle told the newspaper.
[ترجمه گوگل]سرهنگ جاسلین آبرل، سخنگوی ارتش، به روزنامه گفت که سیاست‌های برادری ارتش، پرسنل وظیفه را از ازدواج با غیرنظامیان محلی منع می‌کند
[ترجمه ترگمان]سرهنگ سرهنگ Josslyn Aberle، سخنگوی ارتش، به روزنامه گفت که سیاست های fraternization نظامی پرسنل فعال وظیفه را از ازدواج با شهروندان محلی منع می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Fraternization within the chain of command, prejudicial to good order and discipline.
[ترجمه گوگل]برادری در زنجیره فرماندهی، مخل نظم و انضباط خوب
[ترجمه ترگمان]fraternization در زنجیره فرماندهی، که نظم و انضباط خوبی را به مخاطره می افکند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The mass beside the atom; the strip of ruined wall and the broken bowl,--threatening fraternization of every sort of rubbish. Sisyphus had thrown his rock there and Job his potsherd.
[ترجمه گوگل]جرم کنار اتم؛ نوار دیوار ویران و کاسه شکسته، برادری تهدید کننده هر نوع زباله سیزیف سنگ خود را در آنجا انداخته بود و ایوب سفال خود را
[ترجمه ترگمان]توده کنار اتم، تکه دیوار خراب و کاسه شکسته و کاسه شکسته و هر نوع خرت و پرت را از هم جدا می کند دیوی rock را آنجا انداخته بود و ایوب تیله شکسته اش را به کار انداخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. If a boycott were to be organized in a logical consistent aggressive, it's not the sport that is a moment of openness and fraternization .
[ترجمه گوگل]اگر قرار بود بایکوت در یک تهاجمی منسجم و منطقی سازماندهی شود، این ورزش نیست که لحظه گشایش و برادری است
[ترجمه ترگمان]اگر تحریمی در یک تهاجم منطقی منطقی سازمان دهی شود، ورزشی نیست که یک لحظه باز بودن و fraternization باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Every German is a potential source of trouble; therefore, there must be no fraternization with any of the German people.
[ترجمه گوگل]هر آلمانی منبع بالقوه مشکل است بنابراین، نباید با هیچ یک از مردم آلمان برادری وجود داشته باشد
[ترجمه ترگمان]هر آلمانی یک منبع بالقوه مشکل است؛ بنابراین، هیچ fraternization با هیچ یک از مردم آلمان وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The Zentraedi had always been rigidly segregated by sex, and most of them found the thought of fraternization disquieting to the point where it had been known to make them physically ill.
[ترجمه گوگل]زنترادی‌ها همیشه از نظر جنسیت به شدت از هم جدا می‌شدند، و بیشتر آنها فکر برادری را آزاردهنده می‌دانستند تا جایی که می‌دانستند آنها را از نظر جسمی بیمار می‌کند
[ترجمه ترگمان]The همیشه جدا از جنس دور از هم جدا شده بود و بیشتر آن ها فکر کردن به دوستی را که از نظر جسمی بیمار بود، پیدا کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

برادری (اسم)
brotherhood, fraternity, fraternization

اخوت (اسم)
fraternity, fraternization

دوستی کردن (اسم)
fraternization

انگلیسی به انگلیسی

• communion, fellowship; associating with others in a brotherly manner (also fraternisation)

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : fraternize
✅️ اسم ( noun ) : fraternization / fraternity / frat
✅️ صفت ( adjective ) : fraternal
✅️ قید ( adverb ) : fraternally
دوستی برادری

بپرس