fraudulent

/ˈfrɒdʒələnt//ˈfrɔːdjʊlənt/

معنی: متقلب، چیز تقلبی، حیله گر، کلاه بردار، فریب امیز، گول زن
معانی دیگر: دغلکارانه، فریب آمیز، حقه بازانه، با گوشبری، شیادانه، ساختگی، وانمودین، جعلی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: fraudulently (adv.), fraudulence (n.)
(1) تعریف: characterized by or based on the use of deceit or trickery.
مترادف: crooked, cunning, dishonest, guileful, tricky, wily
متضاد: genuine, honest
مشابه: bogus, counterfeit, deceitful, deceptive, fake, knavish, sham, shifty, underhanded

- He achieved success in his business through fraudulent means.
[ترجمه مینا] او تو کارش بوسیله روش های دغلکارانه به موفقیت رسید
|
[ترجمه گوگل] او در کسب و کار خود از طریق کلاهبرداری به موفقیت دست یافت
[ترجمه ترگمان] او از طریق ابزارهای تقلبی به موفقیت دست یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Their claims turned out to be fraudulent.
[ترجمه گوگل] معلوم شد که ادعاهای آنها جعلی بوده است
[ترجمه ترگمان] ادعاهای آن ها تقلبی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: using or inclined to use deceit or trickery.
مترادف: crooked, cunning, deceitful, dishonest, guileful, tricky, wily
متضاد: honest, straight
مشابه: knavish, shifty, two-faced, underhanded

جمله های نمونه

1. his fraudulent acts landed him in jail
اعمال فریب آمیز او کارش را به زندان کشاند.

2. his fraudulent claims
ادعاهای تقلب آمیز او

3. The president had entered into fraudulent property transactions.
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور وارد معاملات ملکی کلاهبرداری شده بود
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور وارد معاملات ملکی تقلبی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The investigation has laid bare their fraudulent scheme.
[ترجمه گوگل]تحقیقات طرح کلاهبرداری آنها را آشکار کرده است
[ترجمه ترگمان]تحقیقات برنامه کلاهبرداری شون رو حل کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He got the job of science teacher by fraudulent means.
[ترجمه گوگل]او شغل معلمی علوم را با کلاهبرداری به دست آورد
[ترجمه ترگمان]او کار معلم علوم را با ابزارهای تقلبی انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The police are investigating fraudulent claims for fire damage.
[ترجمه گوگل]پلیس در حال بررسی ادعاهای تقلبی برای خسارت آتش سوزی است
[ترجمه ترگمان]پلیس در حال تحقیق در مورد ادعاهای تقلبی در رابطه با آتش سوزی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Dominic said it was a fraudulent use of locale, a piece of charlatanism.
[ترجمه گوگل]دومینیک گفت که این یک استفاده فریبکارانه از زبان محلی، یک قطعه شارلاتانیسم است
[ترجمه ترگمان]دومینیک گفت که این یک استفاده تقلبی از محلی است، یک تکه کاغذ پوستی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Since such fraudulent claimants are not actually unemployed, it is wrong that they should be counted as so.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که چنین مدعیان متقلبانه ای در واقع بیکار نیستند، اشتباه است که آنها را بیکار بدانیم
[ترجمه ترگمان]از آنجا که چنین claimants واقعا بی کار نیستند، این اشتباه است که آن ها باید به این شکل شمرده شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Mischiefmakers, mayhem creators, fraudulent shady cartoon characters.
[ترجمه گوگل]شیطنت‌کنندگان، سازندگان ضرب وشتم، شخصیت‌های کارتونی متقلب
[ترجمه ترگمان]سازندگان نامنظم، سازندگان ضرب و شتم، شخصیت های کارتونی ساختگی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We must demolish their fraudulent claims to be the party of freedom and opportunity.
[ترجمه گوگل]ما باید ادعاهای فریبکارانه آنها را که حزب آزادی و فرصت هستند، از بین ببریم
[ترجمه ترگمان]ما باید ادعاهای تقلبی آن ها را نابود کنیم تا حزب آزادی و فرصت باشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Fraudulent acts would be tried as misdemeanours and punished by up to two years in prison with or without hard labour.
[ترجمه گوگل]اعمال متقلبانه به عنوان جنحه محاکمه شده و تا دو سال حبس با کار شاقه یا بدون آن مجازات خواهد شد
[ترجمه ترگمان]اعمال خشونت آمیز تا دو سال حبس و یا بدون اعمال شاقه محکوم خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Facts: pleaded guilty to being concerned in the fraudulent evasion of the importation of a controlled drug.
[ترجمه گوگل]حقایق: به دلیل نگرانی در فرار تقلبی از واردات یک داروی کنترل شده به گناه خود اقرار کرد
[ترجمه ترگمان]حقایق: به خاطر اینکه نگران فرار تقلب در واردات یک داروی کنترل شده بوده است، خود را گناهکار دانست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His success in the fraudulent libel action against the Star newspaper undoubtedly frightened off a lot of the media.
[ترجمه گوگل]موفقیت او در اقدام متقلبانه علیه روزنامه ستاره، بدون شک بسیاری از رسانه ها را به وحشت انداخت
[ترجمه ترگمان]موفقیت او در روزنامه استار علیه روزنامه استار بدون شک بسیاری از رسانه ها را به وحشت انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Some of us know all about that. Fraudulent claims are increasing.
[ترجمه گوگل]برخی از ما همه چیز را در مورد آن می دانیم ادعاهای جعلی در حال افزایش است
[ترجمه ترگمان]برخی از ما همه چیز را می دانیم ادعاهای fraudulent در حال افزایش هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

متقلب (صفت)
adulterant, dishonest, fraudulent, trickish, tricky

چیز تقلبی (صفت)
adulterant, fraudulent, fraudful

حیله گر (صفت)
shrewd, cunning, fraudulent, apish, crafty, sly, artful, insinuating, designing, captious, shifty, vulpine, subtile, malefic, guileful, janus-faced

کلاه بردار (صفت)
fraudulent

فریب امیز (صفت)
fraudulent, deceptive, shifty, deceitful

گول زن (صفت)
fraudulent, faithless

تخصصی

[حقوق] متقلبانه، شیادانه، مزورانه

انگلیسی به انگلیسی

• guilty; dishonest; of the nature of fraud; based on fraud
something that is fraudulent is deliberately deceitful, dishonest, or untrue.

پیشنهاد کاربران

جعلی، تقلبی، الکی، مترادفهاش، false, counterfeit, bogus, کلمه آخریش بیشتر توی عامیانه رایجه
/frɒdʒələnt/
توجه به نکته تلفظی : du صدای ج می دهد
مجرمانه
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : defraud
✅️ اسم ( noun ) : fruad / fraudulence / fraudster
✅️ صفت ( adjective ) : fraudulent
✅️ قید ( adverb ) : fraudulently
کلاه بردارانه
فریبکارانه
جعلی
با کلاهبرداری، با دوز و کلک، لطایف الحیل
نادرست

بپرس