freak out


1- (در اثر مواد مخدر) نشئه شدن، از خود بی خود شدن، مست و لایعقل شدن 2- (در اثر نمایش یا اثر هنری ولی بدون مصرف موادمخدر) از خود بی خود شدن، عنان از کف دادن، (خودمانی) نشئگی، مستی، خلسه، توهم

جمله های نمونه

1. Brilliant actress - I can totally freak out and not even my best friend knows.
[ترجمه کوروش شفیعی] من میتوانم مست و از خود بیخود بشوم و حتی بهترین دوستم هم نداند!
|
[ترجمه داریوش] می⁸ تونم حتی بدون آنکه بهترین دوستم بویی از مستی من ببرد مست و پاتیل بشم.
|
[ترجمه علیرضا] من میتونم کاملا نئشه کنم بدون اینکه حتی بهترین دوستم بفهمه
|
[ترجمه گوگل]بازیگر باهوش - من می توانم کاملاً هول کنم و حتی بهترین دوستم هم نمی داند
[ترجمه ترگمان]بازیگر عالی - من می تونم قاطی کنم و حتی بهترین دوستم هم نمی دونه -
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Others freak out and enjoy the chance to frolic.
[ترجمه گوگل]دیگران از این فرصت شادی و نشاط لذت می برند
[ترجمه ترگمان]بقیه هم وحشت می کنند و از این فرصت لذت می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Nemo: Dad, you're not gonna freak out like you did at the petting zoo, are you?
[ترجمه سروناز] بابا، قرار نیست که مثل وقتی که تو باغ وحش بودی قاطی کنی؟آره؟
|
[ترجمه گوگل]نمو: بابا، تو مثل باغ وحش نوازش کردن عصبانی نمیشی، نه؟
[ترجمه ترگمان]بابا، تو که مثل یه باغ وحش حیوانات وحشی بازی در نیار، مگه نه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. When I see my favorite snack, I just freak out and stuff my mouth.
[ترجمه Smat] وقتی میان وعده های مورد علاقه ام را میبینم، از خود بی خود میشوم و دهانم را پر میکنم
|
[ترجمه گوگل]وقتی میان وعده مورد علاقه ام را می بینم، عصبانی می شوم و دهانم را پر می کنم
[ترجمه ترگمان]وقتی غذای مورد علاقه - م رو می بینم، دیوونه میشم و دهنم رو سرویس می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They saved a meth freak out of the river this morning.
[ترجمه radin] انها امروز صبح چند دیوانه که از خود بی خود شدن را از رود خانه نجات دادند
|
[ترجمه گوگل]آنها امروز صبح یک متفرقه را از رودخانه نجات دادند
[ترجمه ترگمان] امروز صبح یه دیوونه ها رو نجات دادن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It's no reason to freak out like a jerk and try to kill all of humanity.
[ترجمه گوگل]دلیل نمی شود که مثل یک آدم تند و سریع عصبانی شوید و سعی کنید تمام بشریت را بکشید
[ترجمه ترگمان]هیچ دلیلی نداره که مثل یه احمق رفتار کنه و سعی کنه همه بشریت رو بکشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The bond market could freak out over excessive national debt.
[ترجمه گوگل]بازار اوراق قرضه ممکن است به دلیل بدهی بیش از حد ملی نگران شود
[ترجمه ترگمان]بازار اوراق قرضه می توانست ناشی از بدهی بیش از حد ملی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. However, he said,'I'm trying to not freak out and just do something.
[ترجمه گوگل]با این حال، او گفت: «سعی می‌کنم عصبانی نشوم و فقط کاری انجام دهم
[ترجمه ترگمان]به هر حال، من سعی می کنم عصبانی نشم و یه کاری بکنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I freak out every time I see a bug.
[ترجمه گوگل]هر بار که ایرادی می بینم عصبانی می شوم
[ترجمه ترگمان]هر دفعه که یه حشره می بینم وحشت می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We are going to freak out if you do not show up.
[ترجمه گوگل]اگر شما حاضر نشوید، ما عصبانی خواهیم شد
[ترجمه ترگمان] اگه خودتو نشون ندی، قاطی می شیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Nothing to freak out about.
[ترجمه گوگل]هیچ چیز برای ترسیدن نیست
[ترجمه ترگمان] چیزی برای ترسیدن وجود نداره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She used to be the most correct person, but then suddenly last year she decided to freak out.
[ترجمه گوگل]او قبلاً درست ترین فرد بود، اما ناگهان سال گذشته تصمیم گرفت که هول کند
[ترجمه ترگمان]اون همیشه آدم درستی بود، اما بعد از اون سال گذشته، اون تصمیم گرفت که دیوونه بشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In movies you can stop the shooting for 10 minutes and not have everyone freak out.
[ترجمه گوگل]در فیلم ها می توانید تیراندازی را برای 10 دقیقه متوقف کنید و همه را عصبانی نکنید
[ترجمه ترگمان]در فیلم ها شما می توانید تیراندازی را به مدت ۱۰ دقیقه متوقف کنید و غیر عادی باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• become very excited, go wild, lose one's cool, undergo a sudden mood change (slang)

پیشنهاد کاربران

از کوره در رفتن
Chillax#freak out
جا خودن، شکه شدن
وحشت کردن
to frighten
make fear
make fear _ afraid
به شدت ناراحت شدن، ترساندن
از کوره در رفتن
wig out
حال خراب شدن
I'm freaked out
هول شدم_فیوزم پرید.
😘
آرامش خود را از دست دادن. متضاد chill out
freak out
از خود بی خود شدن و برای مثال خیلی عصبانی و. . . . شدن
قاطی کردن کنترل خود را از دست دادن
این کلمه یک phrasal verbهست
To be have in a wide or irranal way
کنترل خود را از دست دادن
عصبانی شدن
از ترس دستپاچه شدن
دست و پا را گم کردن
از ترس زهر ترک شدن
◀️ مثال ◼ تعریف ✳ منبع های مختلف ( سایت - دیکشنری )
✳ 1st
Freak Out :
◼ to become very anxious, upset, or afraid, or make someone very anxious, upset, or afraid
◀️ People just freaked out when they heard the news
...
[مشاهده متن کامل]

freak somebody out :
◀️ The whole idea freaked me out.
✳ 2nd
◼to be very excited or emotional, or to cause someone be this way :
◀️Here in Texas they freak out when there’s snow on the ground
◀️The bankruptcy scare that freaked out investors didn't bother the company's new chairman
◀️Her latest album just freaked me out
✳ 3rd
Freak Out
PHRASAL VERB
◼ If someone freaks out, or if something freaks them out, they suddenly feel extremely surprised, upset, angry, or confused.
◀️I remember the first time I went onstage. I freaked out completely. [VERB PARTICLE]
◀️I think our music freaks people out sometimes. [VERB noun PARTICLE]
◀️It sort of frightens me. I guess I am kind of freaked out by it. [be VERB - ed PARTICLE] [Also VERB PARTICLE noun]
✳ 4st
FREAK - OUT
noun Slang
◼ 1. an act or instance of freaking out
◼ 2. a person who freaks out
✳ 5st
freak out
◼1. verb, slang To suddenly express anger or excitement in a very visible way.
◀️Mom will freak out when she finds out we broke her vase!
◀️I totally freaked out when I heard we'd won tickets to the concert.
◼2. verb, slang To startle or frighten someone. In this usage, a noun or pronoun can be used between "freak" and "out. "
◀️The sight of that huge needle completely freaked me out.
◼3. verb, slang To experience jarring and frightening side effects ( such as hallucinations ) due to drug use. In this usage, a noun or pronoun can be used between "freak" and "out. "
◀️I swore off drugs because my last trip freaked me out so bad.
◼4. noun, slang A bad experience while taking some mind - altering drug. In this usage, the phrase is often hyphenated or written as one word.
◀️I swore off drugs after my last freak - out.
◼5. noun, slang A wild party. In this usage, the phrase is often hyphenated or written as one word.
◀️Someone in our class always throws a real freak - out at the end of the school year.
🔵 freak someone out
◼to shock or disorient someone.
◀️The whole business freaked me out. I didn't mean to freak out everybody with the bad news.
🔵 ( freak out ( over someone or something ) and freak out ( at someone or something
◼to become very angry or lose control of one's mind because of someone or something that has happened.
◀️I absolutely freaked out over the whole business! Don't freak out at me!
🔵 freak out
◼ ( on something ) to lose control of one's mind because of something, usually a drug.
◀️She freaked out on the stuff she was smoking. She took some funny little pills and freaked out immediately.
🔵freak out
◼1. Experience or cause to experience hallucinations, paranoia, or other frightening feelings as a result of taking a mind - altering drug. For example, They were freaking out on LSD or some other drug. [Slang; mid - 1960s]
◼2. Behave or cause to behave irrationally and uncontrollably, with enthusiasm, excitement, fear, or madness. For example, The band's wild playing made the audience freak out, or It was such a close accident, it really freaked me out, or She freaked out and ended up in the psychiatric ward. [Slang; 1960s] Also see flip one's lid; wig out.
🔵 freak out
v. Slang
◼1. To lose control of one's emotions :
◀️I freaked out when I saw my low test score.
◼2. To cause someone to lose control of his or her emotions:
◀️The dentist really freaked me out with that needle. The rock band freaked out the crowd when they started letting audience members onstage.
🔵 گوی های آبی تعاریف دیگه ای هست که مردم بومی اضافه کردن و تعاریف بالا مربوط به دیکشنری هست.
معنیش میشه || ناگهان مضطرب، وحشت زده، نگران و عصبی شدن ( خودت ) یا کردن ( برای دیگران ) ||
من خودم Freak out رو [[ به هم ریختن ]] تعریف میکنم. بنظرم دقیق ترین تعریف براش هست.
مثلا :
Sorry i don't mean to freak you out : شرمنده نمیخوام به هم بریرمت ، برم رو مخت و احساساتت رو به هم بریزم ( نمیخوام دیوونت کنم و باعث بشم قاط بزنی و رد بدی )

خیلی عصبانی شدن
یکی معنی شوکه شدن میده معنی دیگش هم ترساندن یا نگران کردن
دیوونه شدن
پشمام!!!!😊😊
قاطی کردن
خودمانی:قاط زدن
خودمانی; رو مخ بودن_از دست دادن کنترل
Blow someons's mind
Go crazy
Lose one's control
don't freak out
گند نزن
تَشتَک کسی پریدن
بر اثر استفاده کردن مفرط از موادمخدر قالب تهی کردن
جا خوردن
I got really freaked out and that's when it hit me.
من واقعا جا خوردم و همون موقع دو زاریم افتاد ( که به بری علاقمند نیست )
برگرفته از فیلم friends
زهره ترک شدن
شکه شدن، ترسیدن، هول شدن
( خودمونی ) قاطی کردن - کله کسی خراب شدن
Longman:👇👇👇👇
to become very anxious, upset, or afraid, or make someone very anxious, upset, or afraid
Eg: People just freaked out when they heard the news.
مردم وقتی خبر رو شنیدن، کلشون خراب شد

وحشت زده شدن
قات زدن . هول کردن
از ترس شکه شدن
هول شدن
ترسیدن
خود را به آن راه زدن
قاطی کردن - از کوره در رفتن
گرخیدن ترسیدن
ترساندن
خبر دار کردن، گفتن
ترساندن از
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤٢)

بپرس