freewheeling


(عامیانه) بی بند وبار، بی خیال، با بریز و بپاش بسیار، لا قید، دارای کلاج جغجغه ای، دارای چرخک آزاد، آزاد چرخی، حالت خلاصى علوم مهندسى : خلاصى ورزش : بازى بدون نقشه قبلى

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: pertaining to, working like, or equipped with a device that disengages the driving mechanism, as on the rear wheel of a bicycle or in the clutch of an automobile.

(2) تعریف: (informal) free of restraint or obligation; independent, carefree, or irresponsible.

جمله های نمونه

1. his father was a freewheeling person
پدرش آدم لاقیدی بود.

2. On the descents, cyclists spin past cars, freewheeling downhill at tremendous speed.
[ترجمه گوگل]در سراشیبی، دوچرخه سواران از کنار ماشین ها می چرخند و با سرعت فوق العاده در سراشیبی می چرخند
[ترجمه ترگمان]در حالی که دوچرخه سواران از اتومبیل ها عبور می کنند، دوچرخه سواران با سرعت زیاد از تپه سرازیر می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He has given up his freewheeling lifestyle to settle down with his baby daughter.
[ترجمه گوگل]او سبک زندگی آزادانه خود را رها کرده تا با دختر بچه اش زندگی کند
[ترجمه ترگمان]او سبک زندگی freewheeling را رها کرده است تا با دختر بچه اش حل و فصل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Brinkley made his comments during a freewheeling discussion with several colleagues.
[ترجمه گوگل]برینکلی نظرات خود را در طی یک بحث آزاد با چندین همکار بیان کرد
[ترجمه ترگمان]برینکلی با چندین تن از همکارانش نظر خود را در این زمینه مطرح کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. During the freewheeling interval the motional voltage becomes negative and the freewheeling winding current may be forced to reverse direction.
[ترجمه گوگل]در طول بازه چرخ آزاد، ولتاژ حرکتی منفی می شود و جریان سیم پیچ آزاد ممکن است مجبور شود جهت خود را معکوس کند
[ترجمه ترگمان]در طول بازه زمانی freewheeling، ولتاژ motional منفی می شود و جریان سیم پیچ freewheeling ممکن است به جهت معکوس اجباری شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. During these freewheeling intervals the effective phase voltage is equal to the d. c. supply voltage.
[ترجمه گوگل]در طول این فواصل چرخه آزاد، ولتاژ فاز موثر برابر با d است ج ولتاژ تغذیه
[ترجمه ترگمان]در طول این فواصل freewheeling، ولتاژ فاز موثر برابر با d است پ ولتاژ تامین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The image of Romans as freewheeling, extravagant, anything-goes anarchists is a fraud, a wildly successful con.
[ترجمه گوگل]تصویر رومی‌ها به عنوان آنارشیست‌های آزاده، زیاده‌رو و همه‌چیز یک کلاهبردار، یک کلاهبردار بسیار موفق است
[ترجمه ترگمان]تصویر رومیان به عنوان freewheeling، ولخرج، و هر چیز - هرج و مرج، یک کلاه برداری است، و یک کلاه برداری بسیار موفق
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Moreover, Strawberry Fields, with its four separate meters, freewheeling modulations and titillating tonal trappings, showed that the Beatles had flowered as musicians.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، Strawberry Fields، با چهار متر مجزا، مدولاسیون‌های چرخان آزاد و اهنگ‌های صدا، نشان داد که بیتلز به عنوان نوازنده شکوفا شده است
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، ستراوبری هیل، با چهار متر جداگانه، freewheeling modulations و titillating tonal نشان داد که بیتلز به عنوان موسیقی دان گل زده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A parallel fight will pit the freewheeling global markets against the safety of the U. S.
[ترجمه گوگل]یک مبارزه موازی، بازارهای جهانی آزاد را در برابر امنیت ایالات متحده قرار خواهد داد
[ترجمه ترگمان]یک مبارزه موازی، بازارهای جهانی freewheeling را در برابر امنیت U شکل خواهد داد اس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I'm more of a freewheeling adventurer preferring to travel in the mountains all by myself.
[ترجمه گوگل]من بیشتر یک ماجراجوی آزاد هستم که ترجیح می دهم خودم در کوهستان سفر کنم
[ترجمه ترگمان]من بیشتر از یک ماجراجو هستم و ترجیح می دهند تنها به تنهایی در کوهستان سفر کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Meanwhile, their exposure to the more freewheeling ways of the West broadened dramatically.
[ترجمه گوگل]در همین حال، قرار گرفتن آنها در معرض راه های آزادتر غرب به طور چشمگیری گسترش یافت
[ترجمه ترگمان]در همین حال، قرار گرفتن آن ها در برابر روش های more غرب به طور چشمگیری افزایش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Gone are the days of freewheeling growth built on unprofitable expansion designed to flood markets and capture market share.
[ترجمه گوگل]دوران رشد آزادانه که بر اساس توسعه بی‌سود طراحی شده بود تا بازارها را تحت الشعاع قرار دهد و سهم بازار را تصاحب کند، گذشته است
[ترجمه ترگمان]روزه ای رشد freewheeling بر روی توسعه unprofitable که برای بازارهای سیل طراحی شده اند و سهم بازار وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Is there freewheeling hoyden who is without any bondage?Who will be the generous and perfect woman in your eyes?
[ترجمه گوگل]آیا هویدن آزاده ای وجود دارد که بدون هیچ اسارتی باشد؟ چه کسی در نظر شما زن سخاوتمند و کامل خواهد بود؟
[ترجمه ترگمان]آیا دختر شیطانی وجود دارد که هنوز اسیر نشده است؟ چه کسی در چشمان شما زن generous و عالی خواهد بود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. An advertising agency or a freewheeling startup might be a better fit.
[ترجمه گوگل]یک آژانس تبلیغاتی یا یک استارت‌آپ آزاد می‌تواند مناسب‌تر باشد
[ترجمه ترگمان]یک موسسه تبلیغاتی یا راه اندازی freewheeling ممکن است مناسب باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• a freewheeling person behaves in a casual, bold way without feeling restricted by rules or accepted ways of doing things.

پیشنهاد کاربران

بی قید و بند
بی خیال. بی خیالانه، بی قید و بند
افسارگسیخته
هرزگرد
آزادانه
خلاص، دنده خلاص

بپرس