freehand

/ˈfriːˌhænd//ˈfriːhænd/

معنی: بادست باز، ازادی در تصمیم، بی افزار، بی اسباب
معانی دیگر: دست ساخت، (نقاشی و رسم) کشیده شده با دست (نه به کمک ابزار)، بى اسباب، بى افزار

بررسی کلمه

صفت و ( adjective, adverb )
• : تعریف: by hand without guidelines or guiding implements.

- a freehand design
[ترجمه گوگل] یک طرح دست آزاد
[ترجمه ترگمان] یک طرح فری هند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- a map drawn freehand
[ترجمه گوگل] نقشه ای که با دست آزاد کشیده شده است
[ترجمه ترگمان] یک نقشه فری هند کشیده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a freehand drawing
رسم کشیده شده با دست

2. An alternative mode of input is provided by the notepad function which accepts free-hand sketches and notes.
[ترجمه گوگل]یک حالت جایگزین ورودی توسط عملکرد دفترچه یادداشت ارائه می شود که طرح ها و یادداشت های آزاد را می پذیرد
[ترجمه ترگمان]یک حالت جایگزین ورودی توسط تابع notepad ارایه می شود که طرح ها و یادداشت های دست آزاد را می پذیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. These can be brought into continuous curves by freehand softening of the joints.
[ترجمه گوگل]اینها را می توان با نرم کردن مفاصل به منحنی های پیوسته تبدیل کرد
[ترجمه ترگمان]این ها را می توان به صورت منحنی های پیوسته با نرم کردن فری هند به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The ability to make a freehand drawing or sketch is an essential skill for every engineer.
[ترجمه گوگل]توانایی ایجاد یک نقاشی یا طرح با دست آزاد برای هر مهندس مهارت ضروری است
[ترجمه ترگمان]توانایی ایجاد یک نقاشی یا طرح فری هند یک مهارت ضروری برای هر مهندس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He is painting freehand, without a paper strip to help him, because he thought that is what Mondrian did.
[ترجمه گوگل]او با دست آزاد نقاشی می‌کند، بدون اینکه نوار کاغذی به او کمک کند، زیرا فکر می‌کرد این کاری بود که موندریان انجام داد
[ترجمه ترگمان]نقاشی بی کاغذی که به او کمک کند نقاشی می کند، چون فکر می کرد که این همان کاری است که من کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The meticulous painting freehand brushwork in traditional Chinese painting nature precipitates mainly by optesthesia factors such as line, color, model, picture composition.
[ترجمه گوگل]قلم موی دقیق نقاشی با دست آزاد در طبیعت نقاشی سنتی چینی عمدتاً توسط عوامل اپتستزی مانند خط، رنگ، مدل، ترکیب تصویر رسوب می کند
[ترجمه ترگمان]نقاشی دقیق فری هند brushwork در طبیعت نقاشی سنتی چینی عمدتا با عوامل optesthesia مانند خط، رنگ، مدل، ترکیب بندی عکس، رسوبات دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Carving a a Jack - O'- Lantern freehand is very easy and only takes a few basic tools.
[ترجمه گوگل]حکاکی یک فانوس جک به صورت دستی بسیار آسان است و تنها به چند ابزار اولیه نیاز دارد
[ترجمه ترگمان]بریدن یک بازی فری جک - O بسیار ساده است و تنها چند ابزار ساده لازم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The teacher taught us a freehand drill in the physical education class.
[ترجمه گوگل]معلم در کلاس تربیت بدنی به ما دریل آزاد یاد داد
[ترجمه ترگمان]معلم به ما یک تمرین فری هند در کلاس آموزش فیزیکی داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Room Service gracious hospitality, guests can be freehand brushwork in the room to rest or work.
[ترجمه گوگل]خدمات اتاق مهمان نوازی مهربانانه، مهمانان می توانند به صورت دستی برس در اتاق استراحت یا کار کنند
[ترجمه ترگمان]مهمان های اتاق پذیرایی، مهمان ها می توانند فری هند را در اتاق استراحت کنند یا کار کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Freehand sketch is a central medium employed by designers during early stages of product design.
[ترجمه گوگل]طرح دست آزاد یک رسانه مرکزی است که توسط طراحان در مراحل اولیه طراحی محصول استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]طرح freehand یک رسانه مرکزی است که توسط طراحان در مراحل اولیه طراحی محصول به کار گرفته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Freehand choice Eastern way of expression will become a necessity.
[ترجمه گوگل]انتخاب آزادانه شیوه بیان شرقی تبدیل به یک ضرورت خواهد شد
[ترجمه ترگمان]انتخاب روش شرقی بیان به یک ضرورت تبدیل خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Freehand brushwork is the product of the Chinese traditional culture, the national value and method.
[ترجمه گوگل]قلم موی دست آزاد محصول فرهنگ سنتی چین، ارزش و روش ملی است
[ترجمه ترگمان]freehand brushwork محصول فرهنگ سنتی چینی، ارزش و روش ملی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Because life is a kind of freehand brushwork, casual like.
[ترجمه گوگل]زیرا زندگی نوعی قلم موی دست آزاد است، مانند معمولی
[ترجمه ترگمان] چون زندگی یه جور خوبه که غیر عادی از قلم افتاده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The freehand sketch recognition system is developed in the above method and confirms our algorithms to be serviceable and extensible.
[ترجمه گوگل]سیستم تشخیص طرح با دست آزاد در روش فوق توسعه یافته است و الگوریتم‌های ما را قابل استفاده و توسعه‌پذیر بودن تأیید می‌کند
[ترجمه ترگمان]سیستم تشخیص طرح فری هند در روش بالا توسعه داده می شود و الگوریتم های ما را تایید می کند که قابل استفاده و توسعه پذیر باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Use a template or stencil or simply do it freehand.
[ترجمه گوگل]از یک الگو یا شابلون استفاده کنید یا به سادگی آن را با دست آزاد انجام دهید
[ترجمه ترگمان]از یک الگو یا stencil استفاده کنید یا به سادگی آن را انجام دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. She picked up a new magazine with her free hand.
[ترجمه گوگل]او با دست آزاد مجله جدیدی برداشت
[ترجمه ترگمان]یک مجله تازه با دست آزادش برداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. He snatched up the receiver and his free hand groped for the switch on the bedside lamp.
[ترجمه گوگل]گیرنده را گرفت و دست آزادش به دنبال سوییچ چراغ کنار تخت رفت
[ترجمه ترگمان]گوشی تلفن را برداشت و دست آزادش دنبال کلید چراغ کنار تختش گشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. I was given a free hand in designing the syllabus.
[ترجمه گوگل]در طراحی برنامه درسی دستم باز شد
[ترجمه ترگمان]من در طراحی برنامه درسی یک دست آزاد داده شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. With his free hand he took hold of the knife.
[ترجمه گوگل]با دست آزادش چاقو را گرفت
[ترجمه ترگمان]با دست آزادش چاقو را گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. My boss has given me a free hand in deciding which outside contractor to use.
[ترجمه گوگل]رئیسم به من دست داده تا تصمیم بگیرم از کدام پیمانکار خارجی استفاده کنم
[ترجمه ترگمان]رئیس من یک دست آزاد به من داده است که تصمیم بگیرد کدام پیمان کار خارج از آن استفاده کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. He helps poor people with a free hand.
[ترجمه گوگل]او با دست آزاد به مردم فقیر کمک می کند
[ترجمه ترگمان]او با دست آزاد به مردم فقیر کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. I have given him a free hand in the matter.
[ترجمه گوگل]من در این موضوع به او دست آزاد داده ام
[ترجمه ترگمان]من به او دست آزاد داده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. He held out his free hand and I took it.
[ترجمه گوگل]دست آزادش را دراز کرد و من آن را گرفتم
[ترجمه ترگمان]دست آزادش را دراز کرد و من آن را برداشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. He's given his brother a free hand to direct the business.
[ترجمه گوگل]او به برادرش اجازه داد تا تجارت را هدایت کند
[ترجمه ترگمان]او به برادرش یک دست آزاد داده تا کسب وکار را هدایت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. He used his free hand to unlock the door and open it.
[ترجمه گوگل]با دست آزادش قفل در را باز کرد و باز کرد
[ترجمه ترگمان]او از دست آزادش برای باز کردن در و باز کردن آن استفاده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. He gave Stephanie a free hand in the decoration.
[ترجمه گوگل]او دست استفانی را در دکوراسیون باز کرد
[ترجمه ترگمان]او به استفانی یک دست آزاد در دکوراسیون داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. He pawed at my jacket with his free hand.
[ترجمه گوگل]با دست آزادش پنجه به ژاکت من زد
[ترجمه ترگمان]با دست آزادش به ژاکتم چنگ زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. The company's given me a free hand to negotiate a deal with the Japanese.
[ترجمه گوگل]این شرکت به من دست داد تا با ژاپنی ها معامله کنم
[ترجمه ترگمان]شرکت برای مذاکره با ژاپنی ها یک دست آزاد به من داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. Of a sudden Lexandro's free hand gripped Valence's wrist with a power which would have crushed any ordinary bones.
[ترجمه گوگل]ناگهان دست آزاد لکساندرو با قدرتی مچ والنس را گرفت که می توانست هر استخوان معمولی را خرد کند
[ترجمه ترگمان]از یک دست آزادش مچ دستانم را با قدرتی که هر استخوان های معمولی را خرد می کرد به دست گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

30. The man grabbed the inside handle with his free hand and began to shake the windows.
[ترجمه گوگل]مرد با دست آزادش دستگیره داخلی را گرفت و شروع به تکان دادن شیشه ها کرد
[ترجمه ترگمان]مرد با دست آزادش دسته دسته را گرفت و شروع به لرزیدن پنجره کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

با دست باز (صفت)
freehand

ازادی در تصمیم (صفت)
freehand

بی افزار (صفت)
freehand

بی اسباب (صفت)
freehand

تخصصی

[کامپیوتر] فری هند

انگلیسی به انگلیسی

• sketched or drawn freely (without artificial aids)
without the use of artificial aids (about drawing or sketching)
a freehand drawing is drawn without using instruments such as a ruler or a pair of compasses. adjective here but can also be used as an adverb. e.g. she drew it freehand.
having the freedom to act independently

پیشنهاد کاربران

سبکی از طراحی که فقط با مداد و پاک کن انجام میشه و طراح هیچ ابزار دیگه ای استفاده نمیکنه

بپرس