frighten

/ˈfraɪtn̩//ˈfraɪtn̩/

معنی: ترساندن، بوحشت انداختن، متوحش کردن
معانی دیگر: هراساندن (معمولا به طور ناگهانی)، وحشت زده کردن، مرعوب و وادار کردن، (از ترس) به کاری واداشتن، (با: away یا out یا off) رم دادن، رماندن، ترساندن و دور کردن، (ناگهان) ترسیدن، fright : بوحشت انداختن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: frightens, frightening, frightened
مشتقات: frightening (adj.), frighteningly (adv.)
(1) تعریف: to make fearful or terrified.
مترادف: funk, panic, scare, terrify, terrorize
مشابه: alarm, chill, dismay, horrify, intimidate, petrify, threaten, unnerve

- The thunder frightened the children.
[ترجمه گوگل] رعد و برق بچه ها را ترساند
[ترجمه ترگمان] رعد و برق بچه ها را می ترساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Reports of an escaped convict with a gun frightened the community.
[ترجمه شان] گزارش های مربوط به یک محکوم فراری، که تفنگ به همراه دارد، جامعه را وحشت زده کرد.
|
[ترجمه گوگل] گزارش یک محکوم فراری با اسلحه، جامعه را به وحشت انداخت
[ترجمه ترگمان] گزارش های یک محکوم فراری با یک تفنگ، جامعه را به وحشت انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- It frightens me that there have been so many burglaries in the neighborhood recently.
[ترجمه گوگل] من را می ترساند که اخیراً سرقت های زیادی در محله صورت گرفته است
[ترجمه ترگمان] این من را می ترساند که اخیرا یک سرقت خیلی زیادی در این محله صورت گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to cause to move away suddenly by inducing fear (usu. fol. by away or off).
مترادف: alarm, scare, startle
مشابه: agitate, disturb, panic

- The fierce dog frightened off most visitors to the house.
[ترجمه گوگل] سگ خشن بیشتر بازدیدکنندگان خانه را ترساند
[ترجمه ترگمان] این سگ درنده بیش از همه مهمانان را به وحشت انداخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. to frighten someone into confessing
از راه ترس کسی را به اقرار وادار کردن

2. Sorry, I didn't mean to frighten you.
[ترجمه گوگل]ببخشید نمیخواستم شما رو بترسانم
[ترجمه ترگمان]متاسفم، نمی خواستم بترسونمت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. You'll find that I don't frighten easily.
[ترجمه گوگل]متوجه خواهید شد که من به راحتی نمی ترسم
[ترجمه ترگمان]تو متوجه میشی که من به این راحتی ها نمی ترسم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They were evidently trying to frighten the public into obedience.
[ترجمه گوگل]آنها ظاهراً سعی داشتند مردم را به اطاعت بترسانند
[ترجمه ترگمان]ظاهرا سعی داشتند مردم را از ترس زهره ترک کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Don't put your prices too high or you'll frighten the customers off.
[ترجمه گوگل]قیمت های خود را خیلی بالا نگذارید وگرنه مشتریان را بترسانید
[ترجمه ترگمان]قیمت خود را بیش از حد بالا نبرید وگرنه مشتریان را از خطر خواهید دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He tried to frighten me by showing me a knife.
[ترجمه گوگل]او با نشان دادن چاقو سعی کرد مرا بترساند
[ترجمه ترگمان]سعی کرد با نشان دادن یک چاقو مرا بترساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I sometimes use a gun to frighten dogs away from the hens.
[ترجمه شان] گاهی برای ترساندن سگ ها ، که از مرغ ها دور باشند ، از تفنگ استفاده می کنم.
|
[ترجمه گوگل]من گاهی از تفنگ برای ترساندن سگ ها از مرغ ها استفاده می کنم
[ترجمه ترگمان]من گاهی از یک تفنگ استفاده می کنم تا سگ ها را از مرغ ها دور کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She put the knife to his throat to frighten him into silence.
[ترجمه گوگل]چاقو را روی گلویش گذاشت تا او را بترساند و سکوت کند
[ترجمه ترگمان]چاقو را روی گلویش گذاشت تا او را به سکوت بترساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. All this was just designed to frighten me and keep me in line.
[ترجمه گوگل]همه اینها فقط برای ترساندن من و نگه داشتن من در صف طراحی شده بود
[ترجمه ترگمان]همه این ها فقط برای ترسوندن من ساخته شده بود و مرا در صف نگه داشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He was the cat they captured to frighten the monkey.
[ترجمه گوگل]او گربه ای بود که برای ترساندن میمون دستگیر کردند
[ترجمه ترگمان]او گربه بود که برای ترسوندن میمون دستگیر شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He no longer possessed the power to frighten her.
[ترجمه گوگل]او دیگر قدرت ترساندن او را نداشت
[ترجمه ترگمان]دیگر قدرتی نداشت که او را بترساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They fired off several shots to frighten us.
[ترجمه گوگل]آنها برای ترساندن ما چندین گلوله شلیک کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها چند گلوله شلیک کردند تا ما را بترسانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I didn't mean to frighten you.
[ترجمه گوگل]قصدم ترساندن تو نبود
[ترجمه ترگمان]نمی خواستم بترسونمت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. No enemy can frighten us into submission.
[ترجمه گوگل]هیچ دشمنی نمی تواند ما را به تسلیم بترساند
[ترجمه ترگمان]هیچ دشمنی نمی تواند ما را وادار به تسلیم کردن کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ترساندن (فعل)
bash, abhor, scare, frighten, intimidate, terrorize, deter, fray, shock, fright, shore, huff, awe, appal, appall, spook, tremble, daunt, threaten, buffalo, bullyrag, cow, horrify

بوحشت انداختن (فعل)
frighten, fright, wolf

متوحش کردن (فعل)
frighten

انگلیسی به انگلیسی

• scare, alarm; cause to run away; intimidate
if something frightens you, it makes you feel afraid, nervous, or worried.
if you frighten someone away, you scare them so that they go away and do not come any closer.
if you frighten someone into doing something, you force them to do it by making them afraid.
to frighten a person off means to make them unwilling to become involved in something.

پیشنهاد کاربران

frighten دقیقا هم معنی scare هست و تنها فرقش اینه که یکم رسمی تره.
Frighten off = frighten away
گریزاندن ، فراری دادن
To scare someone/Terrify
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : frighten
✅️ اسم ( noun ) : fright
✅️ صفت ( adjective ) : frightening / frightful / frightened
✅️ قید ( adverb ) : frighteningly / frightfully
scare/frighten the ( living ) daylights out of somebody
ترساندن
Make some one afraid of something
​to make somebody suddenly feel afraid ( ibid )
ترساندن، وحشت زده کردن
ترساندن

بپرس