front page

/ˈfrəntˈpeɪdʒ//frʌntpeɪdʒ/

معنی: سرصفحه، سرلوحه، مطالب سرصفحه یا سرمقاله
معانی دیگر: وابسته به صفحه ی اول (روزنامه)، صفحه ی اول

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: important enough to print or report on the first page of a newspaper.

جمله های نمونه

1. a front-page article
مقاله ی صفحه ی اول

2. the front-page news
اخبار صفحه ی اول (روزنامه)

3. The story was on the front page, elbowing aside the peace talks.
[ترجمه گوگل]این داستان در صفحه اول بود و مذاکرات صلح را کنار گذاشت
[ترجمه ترگمان]داستان در صفحه اول بود و گفتگوهای صلح را کنار می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The front page is devoted to the continuing saga of the hijack.
[ترجمه گوگل]صفحه اول به ادامه حماسه هواپیماربایی اختصاص دارد
[ترجمه ترگمان]صفحه اول به داستان دنباله دار of اختصاص دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The headlines were splashed across the front page of every newspaper.
[ترجمه گوگل]تیترها در صفحه اول هر روزنامه پخش می شد
[ترجمه ترگمان]تی تر روزنامه ها در صفحه اول روزنامه ها پخش شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. the front page of the national newspapers.
[ترجمه گوگل]صفحه اول روزنامه های سراسری
[ترجمه ترگمان]صفحه اول روزنامه های ملی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The Guardian's front page carries a photograph of the two foreign ministers.
[ترجمه گوگل]در صفحه اول روزنامه گاردین عکسی از دو وزیر خارجه آمده است
[ترجمه ترگمان]صفحه اول گاردین، عکسی از دو وزیر خارجه را به همراه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The news appeared next day on the front page.
[ترجمه گوگل]این خبر روز بعد در صفحه اول ظاهر شد
[ترجمه ترگمان]این خبر روز بعد در صفحه اول ظاهر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The story was splashed across the front page of the newspaper.
[ترجمه گوگل]این ماجرا در صفحه اول روزنامه پخش شد
[ترجمه ترگمان]داستان در صفحه اول روزنامه پخش شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She cast her eye over the front page of the paper.
[ترجمه گوگل]نگاهش را روی صفحه اول روزنامه انداخت
[ترجمه ترگمان]او نگاهی به صفحه اول روزنامه انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. There's something interesting on the front page.
[ترجمه گوگل]یک چیز جالب در صفحه اول وجود دارد
[ترجمه ترگمان]یه چیز جالب تو صفحه اول هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Her picture appeared on the front page of a local newspaper.
[ترجمه گوگل]عکس او در صفحه اول یک روزنامه محلی منتشر شد
[ترجمه ترگمان]عکس او در صفحه اول روزنامه محلی ظاهر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The story made the front page in all the tabloids.
[ترجمه گوگل]این داستان صفحه اول همه روزنامه ها شد
[ترجمه ترگمان]این داستان صفحه اول روزنامه ها را تشکیل می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The article appeared on the front page of the Guardian.
[ترجمه گوگل]این مقاله در صفحه اول گاردین منتشر شد
[ترجمه ترگمان]این مقاله در صفحه اول روزنامه گاردین ظاهر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The photo was on the front page of all the papers.
[ترجمه گوگل]عکس در صفحه اول همه روزنامه ها بود
[ترجمه ترگمان]عکس در صفحه اول روزنامه ها قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سرصفحه (اسم)
head, title, heading, headline, banner, headpiece, front page

سرلوحه (اسم)
headpiece, front page, miniature, epigraph, frontispiece, title page

مطالب سرصفحه یا سرمقاله (اسم)
front page

انگلیسی به انگلیسی

• first page (of a newspaper, etc.); of consequence, important, newsworthy
front-page articles or pictures are printed on the front page of a newspaper because they are very important or interesting.
program used for creating internet pages (created by the microsoft corp.)

پیشنهاد کاربران

در خصوص بسته بندیبه معنی " نمای اصلی" است.
These data should appear on the front page.
e. g. This morning's newspapers all carry the same story on their front page
تمام روزنامه های امروز صبح صفحه اول یه داستان/خبر رو انتشار دادن

بپرس