fueled

/ˈfjuːəl//ˈfjuːəl/

سوخت، غذا، اغذیه، تقویت، سوخت گیری کردن، سوخت دادن (به)، تحریک کردن، تجدید نیرو کردن

جمله های نمونه

1. high wages fueled inflation
مزدهای زیاد تورم را وخیم تر کرد.

2. their divorce fueled the hatred between the two families
طلاق آنها،تنفر آن دو خانواده را دامن زد.

3. His provocative words only fueled the argument further.
[ترجمه گوگل]سخنان تحریک آمیز او فقط به بحث بیشتر دامن زد
[ترجمه ترگمان]سخنان تحریک آمیز او تنها به بحث دامن زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The economic boom was fueled by easy credit.
[ترجمه گوگل]رونق اقتصادی با اعتبار آسان دامن زد
[ترجمه ترگمان]رونق اقتصادی با اعتبار آسان تقویت شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Like any big-block V-8 fueled by gasoline, this engine chugged regular unleaded.
[ترجمه گوگل]مانند هر بلوک بزرگ V-8 با سوخت بنزین، این موتور معمولی بدون سرب کار می کرد
[ترجمه ترگمان]مانند هر بلوک بزرگ V - ۸ که با بنزین محرک می شود، این موتور بدون سرب معمولی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Flames, fueled by gasoline and exploding ammunition, shot into the air.
[ترجمه گوگل]شعله های آتش که با سوخت بنزین و مهمات انفجاری به هوا شلیک می شود
[ترجمه ترگمان]شعله های آتش که با بنزین و مهمات منفجر شده، به هوا پرتاب شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The very existence of the Mac fanatics fueled the resistance of those whom Apple was most trying to woo.
[ترجمه گوگل]وجود متعصبان مک، مقاومت کسانی را که اپل بیشترین تلاش را برای جذب آنها داشت، تقویت کرد
[ترجمه ترگمان]وجود افراد متعصب مک به مقاومت کسانی دامن زد که اپل به شدت تلاش می کرد که از آن ها حرف بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The new religious revival is fueled by a revulsion with the corruptions of contemporary society.
[ترجمه گوگل]احیای دینی جدید با انزجار از مفاسد جامعه معاصر دامن می زند
[ترجمه ترگمان]احیای مذهبی جدید با انزجار از فساد جامعه معاصر دامن می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. That would have fueled a disastrous crash that would cripple banks and securities firms and lead to a deep recession.
[ترجمه گوگل]این امر به سقوط فاجعه‌باری دامن می‌زند که بانک‌ها و شرکت‌های اوراق بهادار را فلج می‌کند و به یک رکود عمیق می‌انجامد
[ترجمه ترگمان]این امر منجر به سقوط فاجعه باری خواهد شد که بانک ها و شرکت های اوراق بهادار را فلج خواهد کرد و منجر به رکود عمیق خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The recent price declines they say have been fueled by them unwinding those bets.
[ترجمه گوگل]آنها می گویند که کاهش اخیر قیمت ها ناشی از بازگرداندن آن شرط بندی ها بوده است
[ترجمه ترگمان]می گویند که قیمت اخیر که آن ها می گویند با باز کردن این شرط ها صورت گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Strong winds and high temperatures fueled dozens of fires in parched Oregon.
[ترجمه گوگل]بادهای شدید و دمای بالا باعث آتش سوزی در اورگان خشک شده است
[ترجمه ترگمان]باده ای قوی و دماهای بالا باعث شعله ور شدن ده ها آتش سوزی در اورگون شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The local economy exploded, fueled by thousands of new auto workers.
[ترجمه گوگل]اقتصاد محلی منفجر شد که توسط هزاران کارگر جدید خودرو تقویت شد
[ترجمه ترگمان]اقتصاد محلی منفجر شد و هزاران کارگر جدید خودرو دامن زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The decision to sell the car was fueled by necessity.
[ترجمه گوگل]تصمیم برای فروش خودرو بر اساس ضرورت صورت گرفت
[ترجمه ترگمان]تصمیم برای فروش خودرو به شدت تحریک شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. But we also succeeded, and our successes fueled us.
[ترجمه گوگل]اما ما هم موفق شدیم و موفقیت هایمان به ما سوخت
[ترجمه ترگمان]اما ما هم موفق شدیم و موفقیت های ما به ما دامن زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Thus many Great Groups are fueled by an invigorating, completely unrealistic view of what they can accomplish.
[ترجمه گوگل]بنابراین بسیاری از گروه‌های بزرگ از دیدگاهی نیروبخش و کاملاً غیر واقعی از آنچه می‌توانند به انجام برسانند، تغذیه می‌شوند
[ترجمه ترگمان]بنابراین، بسیاری از گروه های بزرگ به وسیله یک دیدگاه کاملا غیرواقعی و کاملا غیرواقعی به آنچه می توانند انجام دهند، دامن می زنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• filled with fuel

پیشنهاد کاربران

تجدید قوا، تجدید نیرو
Fuelled by alcohol
گر گرفته
دامن زدن
دامن زده شده، پیاز داغش زیاد شده، تقویت شده، تحریک شده، شدت گرفته

بپرس