fulfil

/fʊlˈfɪl//fʊlˈfɪl/

معنی: واقعیت دادن، عملی کردن، براوردن
معانی دیگر: انجام دادن، تکمیل کردن، تمام کردن

جمله های نمونه

1. Does your job fulfil your expectations?
[ترجمه گوگل]آیا شغل شما انتظارات شما را برآورده می کند؟
[ترجمه ترگمان]آیا کار شما انتظارات شما را برآورده می کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. If the builders don't fulfil their side of the contract, we'll sue.
[ترجمه گوگل]اگر سازندگان به طرف قرارداد خود عمل نکنند، شکایت خواهیم کرد
[ترجمه ترگمان]اگر سازندگان این قرارداد را انجام نمی دهند، ما شکایت خواهیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The government should fulfil its pledge.
[ترجمه گوگل]دولت باید به عهد خود عمل کند
[ترجمه ترگمان]دولت باید تعهد خود را برآورده کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. If you make a promise you should fulfil it.
[ترجمه گوگل]اگر قولی می دهید باید به آن عمل کنید
[ترجمه ترگمان]اگر قول بدهید که این کار را انجام بدهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A school fails if it does not fulfil the needs/requirements of its pupils.
[ترجمه گوگل]مدرسه ای شکست می خورد اگر نیازها/نیازهای دانش آموزان خود را برآورده نکند
[ترجمه ترگمان]یک مدرسه اگر نیازهای \/ نیازهای دانش آموزان خود را برآورده نکند ناموفق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. John was able to fulfil himself through writing.
[ترجمه گوگل]جان توانست از طریق نوشتن خود را برآورده کند
[ترجمه ترگمان]جان می توانست خودش را از طریق نویسندگی انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Alan was finally able to fulfil his promise to Sarah.
[ترجمه گوگل]آلن بالاخره توانست به قول خود به سارا عمل کند
[ترجمه ترگمان]آلن در نهایت توانست به قول خود به سارا عمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This company should be able to fulfil our requirements.
[ترجمه گوگل]این شرکت باید بتواند نیازهای ما را برآورده کند
[ترجمه ترگمان]این شرکت باید قادر به برآورده کردن نیازهای ما باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Students must fulfil the following entry criteria.
[ترجمه گوگل]دانش آموزان باید شرایط ورود به زیر را داشته باشند
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان باید معیارهای ورود زیر را برآورده کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Bella would go to any lengths to fulfil her ambition.
[ترجمه گوگل]بلا برای تحقق جاه طلبی خود تمام تلاش خود را می کند
[ترجمه ترگمان]بلا به هر قیمتی که شده برای برآورده کردن جاه طلبی او ادامه پیدا می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Without them you will not be able to fulfil the tasks you have before you.
[ترجمه گوگل]بدون آنها نمی توانید وظایفی را که پیش روی خود دارید انجام دهید
[ترجمه ترگمان]بدون آن ها شما قادر به انجام وظایفی که پیش از شما دارید نخواهید بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She doubts whether she'll ever be able to fulfil her ambition.
[ترجمه گوگل]او شک دارد که آیا هرگز بتواند جاه طلبی خود را برآورده کند
[ترجمه ترگمان]شک دارد که او هرگز موفق نخواهد شد که این جاه طلبی را به انجام برساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He has failed to fulfil his duties as a father.
[ترجمه گوگل]او در انجام وظایف خود به عنوان پدر کوتاهی کرده است
[ترجمه ترگمان]او نتوانسته است وظایف خود را به عنوان یک پدر انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We're suing our suppliers for failing to fulfil their contract.
[ترجمه گوگل]ما از تامین کنندگان خود به دلیل عدم اجرای قراردادشان شکایت می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما از تامین کنندگان خود برای عدم اجرای قرارداد خود شکایت کرده ایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Britain was accused of failing to fulfil its obligations under the EU Treaty.
[ترجمه گوگل]بریتانیا متهم شد که به تعهدات خود بر اساس معاهده اتحادیه اروپا عمل نکرده است
[ترجمه ترگمان]بریتانیا متهم به عدم ایفای تعهدات خود تحت پیمان اتحادیه اروپا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

واقعیت دادن (فعل)
fulfill, actualize, fulfil

عملی کردن (فعل)
fulfill, actualize, effect, fulfil

براوردن (فعل)
comply, fulfill, fulfil

انگلیسی به انگلیسی

• if you fulfil a promise or hope, you carry it out or achieve it.
if you fulfill conditions or requirements that are asked of you, you are able to complete them successfully.
if what you are doing fulfils you or if you fulfil yourself, you feel happy and satisfied.
to fulfil a role or function means to do what is required by it.

پیشنهاد کاربران

بدست آوردن
رسیدن به رویاها و اهداف
تحقق بخشیدن
وفا کنید
Fulfil God's covenant به عهد خدا وفا کنید
جامه ی عمل پوشاندن
۱ - عملی کردن و بدست اوردن رویا/آرزو/هدف…
۲ - انجام دادن وظیفه/قول…
۳ - راضی و خشنود کردن
۴ - بسته بندی و ارسال سفارش برای مشتری
#دیکشنری_اکسفورد
محقق ساختن
به واقعیت تبدیل کردن
به حقیقت پیوستن
برآورده کردن
تامین ( بازرگانی )

بپرس