fusion

/ˈfjuːʒn̩//ˈfjuːʒn̩/

معنی: ادغام، امتزاج، امیزش، گداختگی، ذوب، ترکیب و امتزاج، ائتلاف یک شرکت با شرکت دیگر
معانی دیگر: همجوشی، به هم جوش دادن، هم گدازش، هم گدازی، لحیم کردن، کنجل، (مجازی) هم آمیزی، پیوند، ائتلاف، یگانستن، پیوستگی، همجوشی هسته ای (اسم کامل آن: nuclear fusion)، (زبان شناسی) آمیختگی، لحیم صوتی، تکواژآمیزی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the process or act of fusing.
متضاد: fission
مشابه: combination, unity

- The fusion of iron and carbon makes steel.
[ترجمه باقری] استیل از ترکیب آهن و کربن ساخته می شود
|
[ترجمه عرشیا احمدی اعلا] از ترکیب آهن و کربن استیل تولید می شود
|
[ترجمه سین. صاد] استیل ترکیبی از آهن و کربن می باشد.
|
[ترجمه گوگل] از همجوشی آهن و کربن فولاد تولید می شود
[ترجمه ترگمان] ترکیب اهن و کربن فولاد را تولید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The band's fusion of rock and reggae was very successful.
[ترجمه بهنام ظریفیان] ترکیب موسیقی راک و رگه ( سبک موسیقی رایج در امریکای جنوبی ) گروه خیلی موفقیت امیز بود.
|
[ترجمه گوگل] ترکیب راک و رگی گروه بسیار موفق بود
[ترجمه ترگمان] ترکیبی از صخره و ریگی ساز بسیار موفق بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the state of being fused or melted together.

- The two metals were joined in a fusion.
[ترجمه گوگل] این دو فلز در یک همجوشی به هم متصل شدند
[ترجمه ترگمان] دو فلز در یک ترکیب به هم پیوستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: the result of an act of fusing.

(4) تعریف: in physics, a reaction in which the nuclei of light atoms join to form heavier nuclei, and in which energy is simultaneously released.
متضاد: fission

جمله های نمونه

1. our fusion will insure our survival
همبستگی ما بقای ما را تضمین خواهد کرد.

2. the fusion of copper and zinc to produce brass
هم گدازش مس و روی برای ساختن برنج

3. the fusion of two political parties
به هم پیوستن دو حزب سیاسی

4. Brass is formed by the fusion of copper and zinc.
[ترجمه سین. صاد] برنج از ترکیب مس و روی تشکیل می شود.
|
[ترجمه گوگل]برنج از همجوشی مس و روی تشکیل می شود
[ترجمه ترگمان]برنج با ترکیب مس و روی شکل می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. His final reform was the fusion of regular and reserve forces.
[ترجمه گوگل]آخرین اصلاحات او ادغام نیروهای عادی و ذخیره بود
[ترجمه ترگمان]آخرین اصلاحات او ترکیبی از نیروهای ذخیره و نیروهای ذخیره بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The movie displayed a perfect fusion of image and sound.
[ترجمه گوگل]فیلم تلفیقی کامل از تصویر و صدا را به نمایش گذاشت
[ترجمه ترگمان]فیلم ترکیب کاملی از تصویر و صوت را نمایش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Her songs are a sublime fusion of pop and Brazilian music.
[ترجمه گوگل]آهنگ های او تلفیقی عالی از موسیقی پاپ و برزیلی است
[ترجمه ترگمان]این آهنگ ها ترکیبی عالی از موسیقی پاپ و برزیلی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Nuclear fusion is the Holy Grail of energy production.
[ترجمه گوگل]همجوشی هسته ای جام مقدس تولید انرژی است
[ترجمه ترگمان]همجوشی هسته ای جام مقدس تولید انرژی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Sustained nuclear fusion is the holy grail of the power industry.
[ترجمه گوگل]همجوشی هسته ای پایدار جام مقدس صنعت برق است
[ترجمه ترگمان]واکنش هسته ای مداوم، جام مقدس صنعت برق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This alloy is formed by the fusion of two types of metal.
[ترجمه گوگل]این آلیاژ از همجوشی دو نوع فلز به وجود می آید
[ترجمه ترگمان]این آلیاژ با ترکیب دو نوع فلز شکل می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Their music is described as 'an explosive fusion of Latin American and modern jazz rhythms'.
[ترجمه گوگل]موسیقی آنها به عنوان "تلفیقی انفجاری از ریتم های جاز آمریکای لاتین و مدرن" توصیف می شود
[ترجمه ترگمان]موسیقی آن ها به عنوان ترکیب explosive از ریتم های جاز آمریکایی و مدرن شناخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Her work is a fusion of several different styles.
[ترجمه گوگل]کار او تلفیقی از چندین سبک مختلف است
[ترجمه ترگمان]کار او ترکیبی از چندین سبک مختلف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The first published indications of fusion research appeared in 195
[ترجمه گوگل]اولین نشانه های منتشر شده از تحقیقات همجوشی در سال 195 ظاهر شد
[ترجمه ترگمان]اولین نشانه های منتشر شده از تحقیقات تلفیقی در سال ۱۹۵ میلادی ظاهر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. What was gained in fusion was a sense of wholeness more pleasurable than the feelings of fragmentation that preceded it.
[ترجمه گوگل]آنچه در آمیختگی به دست آمد، حسی از یکپارچگی لذت بخش تر از احساس تکه تکه شدن قبل از آن بود
[ترجمه ترگمان]آنچه در ترکیب به دست آمد حس جامعیت بیشتر از احساس fragmentation بود که قبل از آن وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It was based on a fusion of the commitment to full employment and a desire to promote consumer choice.
[ترجمه گوگل]این مبتنی بر تلفیقی از تعهد به اشتغال کامل و تمایل به ارتقای انتخاب مصرف کننده بود
[ترجمه ترگمان]آن براساس ترکیبی از تعهد به اشتغال کامل و تمایل به ترویج انتخاب مصرف کننده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. There could be a sudden breakthrough in nuclear fusion or the cost equation of photo-electric energy.
[ترجمه گوگل]ممکن است یک پیشرفت ناگهانی در همجوشی هسته ای یا معادله هزینه انرژی فوتوالکتریک رخ دهد
[ترجمه ترگمان]ممکن است یک پیشرفت ناگهانی در واکنش هسته ای و یا معادله هزینه انرژی عکس - برقی وجود داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ادغام (اسم)
contraction, affricate, merger, fusion, assimilation, diphthong, umlaut

امتزاج (اسم)
synthesis, merger, fusion, amalgamation, intermixture

امیزش (اسم)
association, combination, mixture, hash, fusion, amalgamation, intercourse, converse, haunt, farrago, intercommunion

گداختگی (اسم)
fusion, flux

ذوب (اسم)
fusion, font

ترکیب و امتزاج (اسم)
fusion

ائتلاف یک شرکت با شرکت دیگر (اسم)
fusion

تخصصی

[شیمی] گداخت، همجوشی، گداز، ذوب
[برق و الکترونیک] فرآیند ذوب، گدازش
[مهندسی گاز] ذوب، گداز
[زمین شناسی] گدازش، همجوشی مربوط به ایزوتوپ ؛ ترکیب یا در هم آمیزش دو هسته سبک برای تشکیل هسته ای سنگین تر. این واکنش به همراه با آزاد شدن مقدار قابل توجهی انرژی، مثلاً در بمب هیدروژنی، می باشد. مقایسه شود با: [fission [isotope (شکافت [ایزوتوپ]). مترادف: nuclear fusion (هم جوشی هسته ای). هم آمیزی ( عکاسی) ترکیب دو تصویر استریوسکوپی
[نساجی] ذوب - گداز
[ریاضیات] تلفیق، ترکیب، ذوب، در هم آمیزی، ادغام، گداختن، همجوشی
[پلیمر] ذوب، گداز
[آب و خاک] ذوب (برف)، ترکیب، امتزاج

انگلیسی به انگلیسی

• melting, smelting; blend, mixture, combination; union; coalescence
when two or more ideas, methods, or systems are combined, you can say that there is a fusion of them.
the process in which atomic particles combine to produce nuclear energy is called nuclear fusion; a technical use.

پیشنهاد کاربران

در شیمی به معنای melting یا ذوب شدن میدهد
[ویروس شناسی] ادغام انولوپ ویروس با غشای پلاسمایی سلول میزبان برای ورود نوکلئوکپسید به درون سیتوپلاسم سلول میزبان
همجوشی
Fusion :
اسم یا فاعل : ترکیب، ترکیبی از
صفت : مثلاً� رستوران ترکیبی� که غذا های مختلف از کشور های مختلف ارائه میده
ادغام - فیوژن
fusion ( زیست شناسی - علوم گیاهی )
واژه مصوب: الحاق 2
تعریف: اتصال دو یا چند بخش یا اندام گیاه به یکدیگر
آقای دیاکو فقط به معنی خشک کردن مفاصل فاسید مهره های کمری نیست، هر مفصلی که عملکرد خودش از دست بده ارتوپد مفصل مورد نظر فیوژن میکند که معمولا در شکستگی های خرد شونده و. . . . انجام میشود. ولی مفصل ران یا هیپ ومفص لگن و ساکروایلیاک عملا نمیشه این کار رو کرد
ترکیب ( در روانپزشکی، یک مورد از اختلال تفکر صوری است )
پزشکی: جراحی فیوژن یا خشک کردن مهره های ستون فقرات/ مهره خشکانی ( واژه مصوب فرهنگستان! )
درهم آمیزی
در روان شناسی یعنی چسبندگی به هویتتعریف کرده برای خودمان یا چسبندگی به هر چیز دیگری که ما را دچار اضطراب می کند
Fusion resturant
رستوران هایی که غذاهای فرهنگ های متفاوت را ارایه می دهند . مثل رستوران چینی . تایلندی و . . .
خون
در پزشکی: آمیختگی، هم آمیزی، ترکیب
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس