genuine

/ˈdʒenjəwən//ˈdʒenjʊɪn/

معنی: اصلی، خالص، درست، واقعی، حقیقی، اصل، عینی
معانی دیگر: اصیل، پاک نژاد، واقعی (در مقابل جعلی یا قلابی)، راست، بی غل و غش، دارای سندیت، معتبر، موثق، بی ریا، رک و بی ریا، امین و صریح

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: genuinely (adv.), genuineness (n.)
(1) تعریف: true to what is claimed or believed about a thing; authentic.
مترادف: authentic, bona fide, honest, proven, real, true, veritable
متضاد: artificial, bogus, counterfeit, fake, fictitious, fraudulent, illusory, imitation, ostensible, seeming, sham, spurious, superficial, trumped-up
مشابه: actual, legitimate, valid, veracious

- She wore a necklace of genuine pearls.
[ترجمه گوگل] او گردنبندی از مرواریدهای اصلی به گردن داشت
[ترجمه ترگمان] یک گردن بند مروارید واقعی به گردن داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- What they discovered were genuine dinosaur bones.
[ترجمه Amirhosein] آنچه را که آنها کشف کرده اند استخوان های واقعی دایناسور بود
|
[ترجمه شان] آنچه آن ها کشف کردند، استخوان های واقعی ( اصیل ) دایناسور بود.
|
[ترجمه گوگل] چیزی که آنها کشف کردند استخوان های دایناسور واقعی بود
[ترجمه ترگمان] چیزی که کشف کردن استخون های واقعی بوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: free from deception or pretense; sincere.
مترادف: authentic, bona fide, honest, real, sincere, true
متضاد: assumed, counterfeit, insincere, plastic, synthetic, unnatural
مشابه: candid, frank, guileless, ingenuous, legitimate, natural, open, plain, straightforward, valid, veracious

- She knew she had done wrong, and she made a genuine apology.
[ترجمه Ryhn rad] اون میدونست که کار اشتباهی کرده و یک عذرخواهی حقیقی ( واقعی ) کرد
|
[ترجمه گوگل] او می دانست که اشتباه کرده است و واقعاً عذرخواهی کرد
[ترجمه ترگمان] می دانست که کار اشتباهی انجام داده است و او عذرخواهی واقعی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- It was obvious that her affection for him was genuine.
[ترجمه گوگل] آشکار بود که محبت او به او واقعی بود
[ترجمه ترگمان] آشکار بود که محبتش نسبت به او واقعی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. genuine persian rugs are made with vegetable dyes
فرش های اصیل ایرانی را با رنگ گیاهی می سازند.

2. a genuine conservative
یک محافظه کار واقعی

3. a genuine signature
یک امضای موثق

4. superior durability of genuine leather
دوام بیشتر چرم واقعی

5. the recogition of a genuine diamond
تشخیص یک الماس حقیقی

6. esfahan is one of the centers of genuine persian architecture
اصفهان یکی از مراکز معماری اصیل ایرانی است.

7. i am ready to witness that the signature is genuine
آماده ام که صحت آن امضا را تضمین کنم

8. The government divides asylum-seekers into economic migrants and genuine refugees.
[ترجمه گوگل]دولت پناهجویان را به مهاجران اقتصادی و پناهندگان واقعی تقسیم می کند
[ترجمه ترگمان]دولت seekers را به مهاجران اقتصادی و پناهندگان واقعی تقسیم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This medal is made of genuine gold.
[ترجمه گوگل]این مدال از طلای اصلی ساخته شده است
[ترجمه ترگمان]این مدال از طلای اصیل ساخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Her laugh was far too hearty to be genuine.
[ترجمه گوگل]خنده او بسیار دلچسب تر از آن بود که واقعی باشد
[ترجمه ترگمان]خنده اش از ته دل بود که واقعی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In an indiscreet moment, the president let his genuine opinions be known.
[ترجمه Nader] یه بی احتیاطی باعث شد که همه از نیت واقعی ریس آگاه شوند.
|
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور در یک لحظه نامحسوس نظرات واقعی خود را اعلام کرد
[ترجمه ترگمان]در لحظه ای بی احتیاطی، رئیس جمهور اجازه داد تا نظرات صادقانه او را بدانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The reforms are motivated by a genuine concern for the disabled.
[ترجمه گوگل]انگیزه اصلاحات یک نگرانی واقعی برای معلولان است
[ترجمه ترگمان]این اصلاحات توسط یک نگرانی واقعی برای معلولان ایجاد شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. If it is a genuine Michelangelo drawing, it will sell for millions.
[ترجمه گوگل]اگر یک نقاشی اصیل میکل آنژ باشد، میلیون ها فروخته خواهد شد
[ترجمه ترگمان]اگر یک نقاشی حقیقی میکلانژ دیده شود، میلیون ها دلار به فروش خواهد رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She was strict with her children in the genuine belief that it was the right thing to do.
[ترجمه گوگل]او نسبت به فرزندانش سختگیر بود و معتقد بود که این کار درستی است
[ترجمه ترگمان]او با فرزندان خود در این باور اصیل که کار درستی بود، سختگیر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The document is not considered genuine.
[ترجمه گوگل]سند واقعی در نظر گرفته نمی شود
[ترجمه ترگمان]این سند اصل در نظر گرفته نمی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Be genuine and conceal noting. I write every wiod I wand to say on this small card. I wish my honey a happy Valentine's day.
[ترجمه گوگل]اصیل باشید و یادداشت را پنهان کنید روی این کارت کوچک هر ویودی را که می خواهم بگویم می نویسم عسلم روز ولنتاین مبارک
[ترجمه ترگمان]واقعی باش و ببین چی می گم من هر wiod را که برای گفتن این کارت کوچک به دستم می رسید برای خودم می نویسم امیدوارم که روز ولنتاین مبارک باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. He can distinguish a genuine antique from a reproduction.
[ترجمه گوگل]او می تواند یک عتیقه واقعی را از یک تولید مثل تشخیص دهد
[ترجمه ترگمان]او می تواند یک عتیقه واقعی را از یک تولید مثل تمیز دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اصلی (صفت)
elementary, primary, initial, aboriginal, primitive, main, original, principal, basic, net, genuine, prime, essential, head, organic, arch, inherent, intrinsic, innate, fundamental, cardinal, immanent, normative, germinal, first-hand, seminal, ingrown, quintessential, primordial

خالص (صفت)
absolute, sheer, net, pure, genuine, solid, sincere, downright, heartfelt, veridical, virginal, unmixed, simon-pure, unalloyed, unadulterated

درست (صفت)
right, upright, straight, true, perfect, genuine, correct, out-and-out, accurate, exact, valid, just, authentic, even, whole, entire, trustworthy, straightforward, plumb, veracious, legitimate, conscionable, orthodox, incorrupt, indefectible, integral, leveling, well-advised

واقعی (صفت)
very, right, true, genuine, essential, actual, real, factual, concrete, virtual, veracious, down-to-earth, sterling, literal, lifelike, true-life, unfeigned, veritable

حقیقی (صفت)
true, genuine, actual, real, rightful, substantive, regular, intrinsic, unfeigned, veritable

اصل (صفت)
original, genuine

عینی (صفت)
genuine, identical, identic, exact, objective, visual

تخصصی

[حقوق] اصیل، حقیقی، موثق، صحیح
[نساجی] خالص - ناب

انگلیسی به انگلیسی

• original; real, true; natural; honest, sincere
something that is genuine is real and exactly what it appears to be.
someone who is genuine is honest and sincere.

پیشنهاد کاربران

genuine 2 ( adj ) =sincere and honest; that can be trusted, e. g. a very genuine person. genuine concern for others
genuine
genuine 1 ( adj ) ( dʒɛnyuən ) =real; exactly what it appears to be; not artificial, e. g. Is the painting a genuine Picasso. genuinely ( adv ) e. g. genuinely sorry. genuineness ( n )
genuine
( درمورد چیزهای مشابه ) دست، مجموعه، سری
دسته، گروه
برای مثال در ترجمه این جمله: The study of what hunter - gatherers had to
learn about and reason about should help us reverse engineer the battery of human cognitive
devices.
battery به معنی مجموعه به کار میرود.
مثلا genuine leather یعنی چرم خالص
از صمیم قلب
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : genuineness
✅️ صفت ( adjective ) : genuine
✅️ قید ( adverb ) : genuinely
به تمام معنا ( زیاد )
Genuine greed
حرص به تمام معنا
حرص زیاد
Genuine apology
عذرخواهی به تمام معنا
عذرخواهی زیاد
ناب، بی غل و غش
یه خوب واقعی، مَشتی
در متون حقوقی شخص حقیقی مدنظر است
غیر تقلبی، غیر جعلی، اصالت دار
concrete
not abstract
objective
بدیع
برای یادسپاری بهتر می توان از شیوه هایی چون تقسیم واژه به کلمات کوچکتر و در صورت لزوم ایجاد تغییر در جهت معنادار شدن، سپس داستان سازی و در نهایت تجسم صحنه های داستان در ذهن استفاده نمود مثال:genuine
1. جن
...
[مشاهده متن کامل]

2. یو
3. ان
معلم روی به دانش اموز می کند و می گوید توی این دوره زمانه، سه نفر کار درست اند و بدون شیله پیله، ناب، خالص وبی ریا
اولیش جن و اجنه اند، دومیش تو هستی ( you ) سومیشم n که منظور ناظم مدرسه است.
لطفا تصویر این مدرسه و کلاس را در ذهن بیاورید. در ضمن طبق اموزش های یاد سپاری هرچه صحنه ها ترسناک و طنز امیز باشد بهتر در ذهن قرار می گیرد.

ناب . خالص . بی ریا . حقیقی
Politico. com@
The warnings come as progressives pressure Biden to rejoin the deal and as some officials and analysts wonder if Biden is genuine about his stated desire to see the agreement revived
Sincere
کسی که درون و بیرونش یکیه - اورجینال - واقعی - اصیل - واقعی - صادق - بی شیله پیله. یعنی sincere
اصل . واقعی.
● پاک، بی غلو غش
● واقعی، درست، اصلی
نژاد خالص . واقعی . real
راستگو وصادق
شیر پاک خورده
اصالت
شریف

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٥)

بپرس