glimmer

/ˈɡlɪmər//ˈɡlɪmə/

معنی: روشنایی ضعیف، نور کم، درک اندک، سوسو زدن، با روشنایی ضعیف تابیدن، کور کوری کردن
معانی دیگر: نور کم دادن، شعله ی کم نور و لرزان، کورسو، اندک، مقدار کم، (از دور و به طور مبهم) نمایان شدن، به طور مبهم درک کردن، خرده، تکه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a slight, dim, or unsteady light; flicker; gleam.
مترادف: flicker, gleam, shimmer
مشابه: glow, ray, sparkle, twinkle

(2) تعریف: a slight suggestion; faint appearance; trace.
مترادف: glimpse, glint, inkling, suggestion, trace
مشابه: drop, gleam, hint, scintilla, spark

- a glimmer of hope
[ترجمه گوگل] روزنه ای از امید
[ترجمه ترگمان] بارقه ای از امید،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: glimmers, glimmering, glimmered
(1) تعریف: to give off a dim or unsteady light.
مترادف: twinkle
مشابه: blink, coruscate, flicker, gleam, glisten, shimmer, shine

(2) تعریف: to appear or be suggested faintly.
مشابه: gleam, spark

جمله های نمونه

1. a glimmer of hope
کوره امید

2. a glimmer of intelligence
اندکی هوش

3. the glimmer of their torches
نور ضعیف مشعل های آنها

4. The sunken sailing-boat was a glimmer of white on the bottom.
[ترجمه گوگل]قایق بادبانی غرق شده، نور سفیدی در پایین بود
[ترجمه ترگمان]کشتی غرق شده کشتی در ته دریا یک روشنایی سفید دیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A glimmer of amusement showed in her eyes.
[ترجمه گوگل]برقی از سرگرمی در چشمانش نمایان شد
[ترجمه ترگمان]برقی از شادی در چشمانش پدیدار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I caught the glimmer of a smile in his eyes.
[ترجمه گوگل]برق لبخند را در چشمانش جلب کردم
[ترجمه ترگمان]درخشش لبخندی را در چشمانش دیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Despite an occasional glimmer of hope, this campaign has not produced any results.
[ترجمه گوگل]این کمپین علیرغم بارقه‌های امیدی که گاه به گاه به چشم می‌خورد، هیچ نتیجه‌ای نداشته است
[ترجمه ترگمان]با وجود بارقه ای از امید، این کمپین هیچ نتیجه ای نداشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We saw a glimmer of light in the distance.
[ترجمه گوگل]نوری از دور دیدیم
[ترجمه ترگمان]نوری از دور دیده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This month's sales figures offer a glimmer of hope for the depressed economy.
[ترجمه گوگل]ارقام فروش این ماه بارقه‌ای از امید را برای اقتصاد رکود نشان می‌دهد
[ترجمه ترگمان]ارقام فروش این ماه نشان دهنده امید برای اقتصاد افسرده هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There is still a glimmer of hope.
[ترجمه گوگل]هنوز روزنه ای از امید وجود دارد
[ترجمه ترگمان]هنوز بارقه ای از امید وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The faint glimmer of an idea had crept into his mind.
[ترجمه گوگل]نور ضعیف یک ایده در ذهنش نقش بسته بود
[ترجمه ترگمان]سوسوی ضعیفی از این ایده به ذهنش خزیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Through the murk there was a faint glimmer of light.
[ترجمه گوگل]در میان تاریکی، نور ضعیفی از نور وجود داشت
[ترجمه ترگمان]در میان علف ها بارقه ای از نور وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She said the unemployment figures were a glimmer of hope .
[ترجمه گوگل]او گفت که ارقام بیکاری بارقه امیدی است
[ترجمه ترگمان]او گفت که آمار بیکاری بازتابی از امید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He could see the glimmer of fresh paint on the woodwork.
[ترجمه گوگل]او می‌توانست نور رنگ تازه را روی چوب‌ها ببیند
[ترجمه ترگمان]می توانست برق نقاشی تازه را روی چوب woodwork ببیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

روشنایی ضعیف (اسم)
glimmer

نور کم (اسم)
glimmer

درک اندک (اسم)
glimmer

سوسو زدن (فعل)
blink, flicker, gleam, shimmer, glimmer

با روشنایی ضعیف تابیدن (فعل)
glimmer

کور کوری کردن (فعل)
glimmer

انگلیسی به انگلیسی

• sparkle; flicker; faint light; gleam
sparkle; flicker, blink; shine faintly
if something glimmers, it produces a faint, often unsteady light. verb here but can also be used as a singular noun. e.g. the sky was pink with the first, far-off glimmer of the dawn.
a glimmer of something is a faint sign of it.
see also glimmering.

پیشنهاد کاربران

درخشش
کورسو، بارقه!
A glimmer of hope
یک کورسویی از امید!
یک کورسو امید!

بپرس