greedily


حریصانه، ازروی از، پرخورانه

جمله های نمونه

1. he ate the food greedily
خوراک را حریصانه خورد.

2. The children eyed the cakes greedily.
[ترجمه گوگل]بچه ها با حرص به کیک ها نگاه کردند
[ترجمه ترگمان]بچه ها حریصانه به کیک نگاه می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Livy ate the pasties greedily and with huge enjoyment.
[ترجمه گوگل]لیوی شیرینی ها را حریصانه و با لذت فراوان می خورد
[ترجمه ترگمان]لیوی با ولع و لذت فراوان pasties را می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He grabbed the bottle and drank greedily.
[ترجمه گوگل]بطری را گرفت و با حرص نوشید
[ترجمه ترگمان]بطری را گرفت و حریصانه نوشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They drank in the news greedily.
[ترجمه گوگل]در اخبار با حرص نوشیدند
[ترجمه ترگمان]آن ها حریصانه در اخبار باده می نوشیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The hungry man greedily shovelled the food into his mouth.
[ترجمه گوگل]مرد گرسنه با حرص غذا را در دهانش فرو کرد
[ترجمه ترگمان]مرد گرسنه حریصانه غذا را در دهانش ریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He devoured the food greedily.
[ترجمه گوگل]غذا را با حرص خورد
[ترجمه ترگمان]با ولع غذا را می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He ate noisily and greedily.
[ترجمه گوگل]با هياهو و حرص غذا مي خورد
[ترجمه ترگمان]او با ولع می خورد و حریصانه می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He ate the bread greedily.
[ترجمه گوگل]نان را با حرص خورد
[ترجمه ترگمان]نان را حریصانه خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. As she did so, she felt him greedily lapping her love juice as if she was oozing nectar from heaven.
[ترجمه گوگل]همانطور که او این کار را انجام داد، احساس کرد که او با حرص به شیره عشقش دست می زند، گویی که شهد از بهشت ​​می تراود
[ترجمه ترگمان]همان طور که او این کار را می کرد، او را با حرص و ولع به آب میوه عشق خود می نگریست، گویی شهد را از آسمان می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He scanned the newsprint greedily while his teeth sank into the bacon sandwich, the melted margarine dribbling over his fingers.
[ترجمه گوگل]در حالی که دندان هایش در ساندویچ بیکن فرو رفته بود، با حرص کاغذ روزنامه را اسکن کرد و مارگارین آب شده روی انگشتانش چکید
[ترجمه ترگمان]در حالی که دندان هایش در ساندویچ گوشت خوک فرو می ریخت، با حرص و ولع هر چه تمام تر روزنامه را بررسی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Greedily she swallowed her saliva mixed with his salty, sweaty grime.
[ترجمه گوگل]با حرص آب دهانش را که با کثیف نمکی و عرق ریخته اش مخلوط شده بود قورت داد
[ترجمه ترگمان]سپس آب دهانش را با لباس های خیس و خیس عرق مخلوط کرد و آب دهانش را فرو داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He ate noisily and greedily. I tried hard not to be disgusted by his manners.
[ترجمه گوگل]با هياهو و حرص غذا مي خورد خیلی سعی کردم از رفتارش منزجر نشم
[ترجمه ترگمان]او با ولع می خورد و حریصانه می خورد سعی کردم از رفتار او متنفر نباشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He fell to his knees and greedily sucked up the water like a thirsty horse.
[ترجمه گوگل]به زانو افتاد و مثل اسبی تشنه با حرص آب را مکید
[ترجمه ترگمان]او به زانو درآمد و حریصانه آب را مثل یک اسب تشنه به داخل آب فرو برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Right: Young Swordtails greedily eating small white worm.
[ترجمه گوگل]راست: دم شمشیرهای جوان با حرص کرم کوچک سفید را می خورد
[ترجمه ترگمان] درسته با ولع یه کرم سفید می خورم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• desirously, covetously, avariciously, selfishly, graspingly

پیشنهاد کاربران

دیوانه وار
حریصانه
greedily i fancy you
حریصانه ، ازت خوشم میاد

بپرس