guffaw

/ɡəˈfɒ//ɡəˈfɔː/

معنی: خنده بلند، قاه قاه، حرف مفت، قاه قاه خندیدن
معانی دیگر: قهقهه زدن، خنده ی بلند و خارج از نزاکت کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a burst of loud or boisterous laughter.
مشابه: howl, roar

- The joke produced howls and guffaws from the audience.
[ترجمه گوگل] این شوخی زوزه‌ها و ناله‌های حضار را برانگیخت
[ترجمه ترگمان] این شوخی زوزه و خنده حضار را برانگیخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: guffaws, guffawing, guffawed
• : تعریف: to emit a burst of loud or boisterous laughter.
مشابه: howl, roar

جمله های نمونه

1. He guffawed with delight when he heard the news.
[ترجمه کیارش قیصری پور] هنگامی که اخبار را شنید با لذت قهقهه را سر داد
|
[ترجمه گوگل]با شنیدن این خبر با خوشحالی آهی کشید
[ترجمه ترگمان]وقتی اخبار را شنید قاه قاه خندید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We guffawed at what Graham had written.
[ترجمه گوگل]ما از آنچه گراهام نوشته بود غافلگیر شدیم
[ترجمه ترگمان]ما به چیزی که گراه ام نوشته بود خندیدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He bursts into a loud guffaw.
[ترجمه گوگل]او با صدای بلند قهر می کند
[ترجمه ترگمان]با صدای بلند شروع به خندیدن می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He tried to ask her between guffaws what had happened.
[ترجمه گوگل]سعی کرد بین حرف هایش از او بپرسد چه اتفاقی افتاده است
[ترجمه ترگمان]سعی کرد از او چیزی بپرسد که چه اتفاقی افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. As they guffawed loudly, the ticket collector arrived.
[ترجمه گوگل]همانطور که آنها با صدای بلند غوغا می کردند، بلیط جمع آوری رسید
[ترجمه ترگمان]وقتی که آن ها با صدای بلند می خندیدند، collector رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She let out a loud guffaw.
[ترجمه گوگل]او با صدای بلند غوغایی کرد
[ترجمه ترگمان]و با صدای بلند قاه قاه خندید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The announcement was greeted with loud guffaws.
[ترجمه گوگل]این اعلامیه با صدای بلندی مورد استقبال قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]این خبر را با صدای بلند تحسین کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The signalman guffawed at his own punchline then disappeared from view, closing the window after him.
[ترجمه گوگل]علامت‌دهنده در خط مشت خود غافلگیر شد و سپس از دید ناپدید شد و پنجره را به دنبال خود بست
[ترجمه ترگمان]The به لب هاش می خندیدند سپس از دید ناپدید شدند و پنجره را پشت سرش بستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Even Rick's problem with premature ejaculation got guffaws.
[ترجمه گوگل]حتی مشکل ریک با انزال زودرس نیز دچار مشکل شد
[ترجمه ترگمان]حتی مشکل ریک هم با آن بیرون آمدن آن ها هم خنده دار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He hemmed, he hawed, he guffawed.
[ترجمه گوگل]سجاف می کرد، هول می کرد، غوغا می کرد
[ترجمه ترگمان]قاه قاه خندید و قاه قاه خندید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. One of the court officers guffawed but turned his head before Kovitsky could spot him.
[ترجمه گوگل]یکی از افسران دادگاه غافلگیر شد اما قبل از اینکه کوویتسکی بتواند او را ببیند سرش را چرخاند
[ترجمه ترگمان]یکی از افسران دربار قاه قاه خندید و قبل از اینکه بتواند او را بشناسد، سرش را برگرداند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A loud guffaw boomed out from the lounge and he glanced through the doorway, thankful to be out-of the way.
[ترجمه گوگل]صدای غوغایی بلندی از سالن بلند شد و او به درگاه نگاهی انداخت تا از اینکه از راه دور شده بود
[ترجمه ترگمان]با صدای بلند از سالن بیرون آمد و از در بیرون را نگاه کرد، و از در بیرون رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He guffawed at his nonstop jokes, and continued to welcome him as his visit extended through the spring into the summer.
[ترجمه گوگل]او به شوخی‌های بی‌وقفه‌اش غافلگیر شد و همچنان که دیدارش از بهار تا تابستان ادامه داشت به استقبال او ادامه داد
[ترجمه ترگمان]او با شوخی بی وقفه خود قاه قاه خندید و همچنان که بازدید او از بهار تا تابستان ادامه داشت، به استقبال او از او ادامه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He laughed, a coarse hearty guffaw.
[ترجمه گوگل]او خندید، با صدایی زمخت
[ترجمه ترگمان]خندید، خنده ای خشن از ته دل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He is complacent very on the street guffaw is strolling.
[ترجمه گوگل]او در خیابان بسیار خشنود است که در حال قدم زدن است
[ترجمه ترگمان]از خیابانی که در خیابان مشغول پرسه زدن است خشنود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خنده بلند (اسم)
yak, boff, guffaw, haw-haw

قاه قاه (اسم)
guffaw

حرف مفت (اسم)
idle talk, guffaw, small talk, tattle, lockman

قاه قاه خندیدن (فعل)
guffaw

انگلیسی به انگلیسی

• loud laugh
burst into loud laughter
a guffaw is a very loud laugh. count noun here but can also be used as a verb. e.g. he guffawed and thumped his friend on the shoulder.

پیشنهاد کاربران

قاه قاه خندیدن ، قه قه خندیدن
قهقه. خنده ی بلند
We guffawed at what Graham had written.

بپرس