gain time


1- (ساعت و غیره) تند کار کردن، جلو رفتن 2- (در جستجوی فرصت و غیره) وقت تلف

جمله های نمونه

1. They tried to gain time by spinning out the negotiation.
[ترجمه گوگل]آنها سعی کردند با دور زدن مذاکرات، زمان به دست آورند
[ترجمه ترگمان]آن ها سعی کردند با دور زدن مذاکرات، زمان خود را به دست آورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I hoped to gain time by keeping him talking.
[ترجمه گوگل]امیدوارم با صحبت کردنش وقت بگیرم
[ترجمه ترگمان]امیدوار بودم فرصت حرف زدن با او را داشته باشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He tried to gain time by postponing his decision.
[ترجمه گوگل]او سعی کرد با به تعویق انداختن تصمیم خود زمان به دست آورد
[ترجمه ترگمان]سعی کرد با به تعویق انداختن تصمیم خود زمان به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It just sometimes happens when you push to gain time and you overdo it.
[ترجمه گوگل]فقط گاهی اوقات اتفاق می افتد که برای به دست آوردن زمان فشار می آورید و در آن زیاده روی می کنید
[ترجمه ترگمان]گاهی اوقات زمانی اتفاق می افتد که شما سعی می کنید زمان خود را به دست آورید و بیش از حد افراط نکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. To gain time, I pretended that I had not heard the question.
[ترجمه گوگل]برای به دست آوردن زمان، وانمود کردم که سوال را نشنیده ام
[ترجمه ترگمان]برای این که به موقع برسم، وانمود کردم که این سوال را نشنیده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. You gain time, but you lose sense.
[ترجمه گوگل]شما زمان به دست می آورید، اما عقل را از دست می دهید
[ترجمه ترگمان]تو زمان رو به دست میاری، اما عقل از دست میدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He hoped to gain time by putting off signing the paper for a few days more.
[ترجمه گوگل]او امیدوار بود با به تعویق انداختن امضای این برگه برای چند روز دیگر وقت به دست آورد
[ترجمه ترگمان]او امیدوار بود که با قرار دادن کاغذ برای چند روز دیگر وقت داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. You keep them talking to gain time while I look up the figures.
[ترجمه گوگل]در حالی که من ارقام را جستجو می کنم، آنها را برای به دست آوردن زمان صحبت می کنند
[ترجمه ترگمان]وقتی به اعداد نگاه می کنم، آن ها را نگه می دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He who gain time gain everything.
[ترجمه گوگل]کسی که زمان به دست می آورد همه چیز را به دست می آورد
[ترجمه ترگمان]اون کسی که زمان رو به دست میاره همه چیز رو بدست میاره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Gain time, gain life.
[ترجمه گوگل]به دست آوردن زمان، به دست آوردن زندگی
[ترجمه ترگمان]زمان را جلب کنید، زندگی را به دست آورید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Does your watch gain time?
[ترجمه گوگل]آیا ساعت شما زمان می برد؟
[ترجمه ترگمان]آیا ساعت شما وقت می گیرد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They ceasefire turned out to be just a cover to gain time to prepare another attack.
[ترجمه گوگل]آتش بس آنها صرفاً پوششی برای به دست آوردن زمان برای تدارک حمله دیگری بود
[ترجمه ترگمان]آن ها آتش بس تبدیل به پوششی برای رسیدن به زمان برای آماده کردن یک حمله دیگر شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Dexter wondered if his vagueness was due to the shock of his wife's murder or an attempt to gain time.
[ترجمه گوگل]دکستر فکر کرد که آیا ابهام او به دلیل شوک قتل همسرش است یا تلاش برای به دست آوردن زمان
[ترجمه ترگمان]دکستر از خودش می پرسید که آیا ابهام او ناشی از ضربه قتل همسرش است یا تلاشی برای به دست آوردن زمان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. "Well, let me see," he said slowly, trying to gain time before answering the question.
[ترجمه گوگل]او به آرامی گفت: "خب، بگذار ببینم "
[ترجمه ترگمان]او به آرامی گفت: \" خوب، بگذار ببینم \" و سعی کرد قبل از جواب دادن به این سوال، فرصت پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• obtain more time, obtain a delay or postponement

پیشنهاد کاربران

بپرس