give up

/ˈɡɪvˈəp//ɡɪvʌp/

معنی: ترک کردن، تسلیم کردن، منصرف شدن، ول کردن، دست برداشتن از
معانی دیگر: 1- تسلیم کردن یا شدن، پس دادن، (از حق خود) گذشتن، دست کشیدن، دست برداشتن، دست شستن، دلسرد شدن، 2- فدا کردن

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
(1) تعریف: to surrender; yield.
متضاد: struggle

- She gave up the stolen money to the police.
[ترجمه Kasra] او پول دزدیده شده را به پلیس داد
|
[ترجمه محمد رضا داودی] او پول دزدیده شده را به پلیس برگرداند
|
[ترجمه امین] او پول دزدیده شده را به پلیس پس داد.
|
[ترجمه امیررضا فرهید] او ( اشاره به مونث ) پول دزدیده شده را به پلیس باز گرداند.
|
[ترجمه Parastoo] او تسلیم شد وپول دزدی شده را به پلیس بازگرداند.
|
[ترجمه Mahdi] او ( مونث ) پولی را که دزدیده شده بود به پلیس بازگرداند
|
[ترجمه Asra] او پول دزدیده شده را به پلیس باز گرداند.
|
[ترجمه Fati] پول دزدیده شده رابه پلیس برگردانند
|
[ترجمه salar] او ( اشاره به مونث ) پول دزدیده شده را به پلیس باز گرداند
|
[ترجمه Zeino] پول دزدی را به پلیس داد
|
[ترجمه گوگل] او پول سرقت شده را به پلیس داد
[ترجمه ترگمان] پول دزدی رو داد به پلیس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to stop.
متضاد: continue

- He gave up playing football after breaking his hand.
[ترجمه علی] بعد از شکستن دستش از فوتبال بازی کردن دست برداشت
|
[ترجمه سیدکاظم برزیگر] بعداز شکسته شدن دستش، بازی فوتبال رو، رها کرد.
|
[ترجمه کیر خر] ایشون دستشو کرده تو کون اون یکی بعد شیکسته دیده کسی بهش کون نمیده رفته
|
[ترجمه گوگل] او پس از شکستن دستش فوتبال را رها کرد
[ترجمه ترگمان] پس از شکستن دستش فوتبال بازی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to stop trying to do something.
متضاد: continue, persevere, persist, prosecute
مشابه: abandon

- Don't give up just because it's difficult.
[ترجمه علی اکبر منصوری] دست بر ندار/تسلیم نشو فقط به این خاطر که مشکل است!
|
[ترجمه A.A] فقط به دلیل اینکه سخت است منصرف نشو
|
[ترجمه 20] دست نکش به خاطر این مشکل کوچک
|
[ترجمه سیدکاظم برزیگر] فقط به خاطر اینکه، سخته، بی خیالش نشو.
|
[ترجمه حمید شیرازی] فقط به خاطر سخت بودنش تسلیم نشو!
|
[ترجمه ترجمه] فقط بخاطر اینکه سخت است تسلیم نشو
|
[ترجمه گوگل] فقط به این دلیل که سخت است تسلیم نشوید
[ترجمه ترگمان] تسلیم نشو چون سخته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Do not, for one repulse, give up the purpose that you resolved to effect.
[ترجمه گوگل]برای یک دفع، هدفی را که برای تحقق آن مصمم بودید، رها نکنید
[ترجمه ترگمان]به خاطر یک دفع، هدفی را که می خواهید به آن عمل کنید تسلیم نکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Keep trying!Don't give up the ship.
[ترجمه amir] نا امید نشو و کشتی را رها نکن
|
[ترجمه صدارت] به تلاشت ادامه بده! کشتی را ترک نکن
|
[ترجمه امیررضا فرهید] سعی کردن را ادامه بده ! نا امید نشو و کشتی را رها نکن.
|
[ترجمه شهاب] تلاش کن !کشتی را رها نکن
|
[ترجمه 55] به تلاش کردن ادامه بده و کشتی را رها نکن
|
[ترجمه Ali] تلاشت رو بکن از کشتی دست بر ندار [کشتی را رها نکن]
|
[ترجمه مخچه] تمام تلاشت را بکن و نا امید نشو
|
[ترجمه rrrr] سعی کردن را ادامه بده ! نا امید نشو و کشتی را رها نکن
|
[ترجمه امیررضا] به تلاشت ادامه بده! کشتی ( جبه ) را خالی نکن .
|
[ترجمه گوگل]به تلاش خود ادامه دهید! کشتی را رها نکنید
[ترجمه ترگمان]به تلاش ادامه بده! کشتی را رها نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Before you give up ,think of the reason why you held on so long.
[ترجمه علیرضا کلانتر] پیش از تسلیم شدن، در مورد اینکه چرا اینهمه مدت صبور بودید بیندیشید
|
[ترجمه fateme] قبل از تسلیم شدن به این فکر کنید که چرا این مدت طولانی را صبر کرده اید
|
[ترجمه آیسا 😇] قبل از اینکه تسلیم بشی به اون صبر و تحملی که کردی فکر کن.
|
[ترجمه Stre] قبل از اینکه تسلیم بشی به دلیلی که این همه مدت بخاطرش صبر کردی فکر کن !
|
[ترجمه مهناز مهرابی] قبل از اینکه استعفا بدی به این همه صبر و تحمل فکر کن!
|
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه تسلیم شوید، به دلیل اینکه چرا اینقدر دوام آورده اید فکر کنید
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه تسلیم شی، به این دلیل که چرا این همه مدت نگهش داشتی فکر کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Don't give up when you are able to fly,to dream and to love.
[ترجمه fatemeh] هیچ وقت تسلیم نشوید وقتی قادر به پرواز، به رویا رفتن و عاشق شدن هستید
|
[ترجمه Parmis] وقتی قادر به پرواز، رویاپردازی و عشق ورزیدن هستید، تسلیم نشوید
|
[ترجمه گوگل]وقتی قادر به پرواز، رویاپردازی و عشق ورزیدن هستید، تسلیم نشوید
[ترجمه ترگمان]زمانی که می توانید پرواز کنید، به خواب بروید و عاشق شوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He urged them not to give up on peace efforts.
[ترجمه فرزین صفوی] او با آنها بحث می کرد تا از تلاش های صلح دست نکشد.
|
[ترجمه گوگل]او از آنها خواست که از تلاش های صلح دست نکشند
[ترجمه ترگمان]وی از آن ها خواست تا در تلاش های صلح شرکت نکنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I have given up to give up.
[ترجمه Bahar :)] من باید تسلیم شوم.
|
[ترجمه شقایق علیزاده] بی خیال تسلیم شدن شده م
|
[ترجمه گوگل]من تسلیم شده ام تا تسلیم شوم
[ترجمه ترگمان]من تسلیم شدم که تسلیم بشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The reason why people give up so quickly is because they look at how far they still have to go, instead of how far they have come.
[ترجمه A.A] دلیل اینکه چرا مردم خیلی زود دلسرد میشوند این است که آنها نگاه میکنند که بازهم چقدر باید ادامه دهند بجای اینکه نگاه کنند چقدر پیش رفته اند
|
[ترجمه S.s_Gh] دلیل این که مردم به سرعت از این کار خودداری می کنند، به این معنی است که آنها به جای اینکه چقدر دور بمانند نگاهشان می کنند تا چه حد مجبور به رفتن هستند.
|
[ترجمه Ali] دلیل اینکه مردم خیلی زود ناامید می شوند این است که آن ها نگاه می کنند به مسیری که پیش رو دارند ، نه مسیری که پشت سر گذاشته اند .
|
[ترجمه گوگل]دلیل اینکه مردم خیلی سریع تسلیم می شوند این است که به جای اینکه چقدر پیشرفت کرده اند، نگاه می کنند که هنوز چقدر باید بروند
[ترجمه ترگمان]دلیل اینکه چرا مردم به این سرعت تسلیم می شوند این است که آن ها به این دلیل که تا چه حد باید بروند، به جای اینکه تا چه حد به اینجا می رسند، نگاه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. l'll give up drinking,I can sign off.
[ترجمه Red tulip] من نوشیدن را کنار خواهم گذاشت، می توانم ثابت کنم.
|
[ترجمه بهار] من مشروب خوردن را ترک خواهم کرد میتونم امضا کنم
|
[ترجمه باران] من مشروب خورن را ترک خواهم کرد. من میتونم ثابت کنم.
|
[ترجمه سیدکاظم برزیگر] قول شرف می دم که مشروب رو ترک کنم.
|
[ترجمه گوگل]من مشروب را رها می کنم، می توانم امضا کنم
[ترجمه ترگمان]من مست می کنم، می تونم امضا کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Just don't give up, Russia are then buchibuqi.
[ترجمه گوگل]فقط تسلیم نشو، روسیه پس از آن بوچیبوقی هستند
[ترجمه ترگمان]فقط تسلیم نشو، روسیه are
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I am trying to persuade him to give up the attempt.
[ترجمه عاطی] من سعی بر این دارم که او را متقاعد سازم تا دست از تلاش برکشد.
|
[ترجمه گوگل]من سعی می کنم او را متقاعد کنم که از تلاش منصرف شود
[ترجمه ترگمان]من سعی می کنم او را متقاعد کنم که از این اقدام منصرف شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Never, never, never, never give up .
[ترجمه خر] هیچوقت هیچوقت هیچوقت هیچوقت تسلیم نشو
|
[ترجمه MEHREGAN] اصلا اصلا اصلا اصلا تسلیم نشو
|
[ترجمه تسنیم ن] هرگز، هرگز، هرگز، هرگز تسلیم نشو.
|
[ترجمه .] همیشه همیشه همیشه همیشه تسلیم شو🖕
|
[ترجمه سمیرا] به هیچ عنوانتسلیم نشو
|
[ترجمه 🧑🏼احمد کریم الهی 🧑🏼] هیچوقت هیچوقت هیچوقت نا امید نشو.
|
[ترجمه گوگل]هرگز، هرگز، هرگز، هرگز تسلیم نشو
[ترجمه ترگمان]هرگز، هرگز، هرگز، هرگز تسلیم نشو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Keep on going never give up.
[ترجمه nzh] به راهت ادامه بده و هیچ وقت تسلیم نشو
|
[ترجمه گوگل]ادامه بده هرگز تسلیم نشو
[ترجمه ترگمان] ادامه بده، هیچوقت تسلیم نشو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I can't answer that puzzle; I give up.
[ترجمه fateme] من نمیتوانم آن جدول را تکمیل کنم ، تسلیم شده ام
|
[ترجمه Bahar :)] نمیتوانم به ان معما پاسخ بدهم ، من تسلیم میشوم
|
[ترجمه Raha] من نمیتوانم اون پازل رو حل کنم، تسلیم میشوم.
|
[ترجمه حامد مهدیزاده] من نمیتونم اون پازل رو حل کنم. تسلیم میشم.
|
[ترجمه گوگل]من نمی توانم به این معما پاسخ دهم من تسلیم می شوم
[ترجمه ترگمان]نمی توانم به آن معما جواب بدهم؛ تسلیم می شوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He is obstinate and determined and will not give up.
[ترجمه گوگل]او لجباز و مصمم است و تسلیم نمی شود
[ترجمه ترگمان]او سرسخت و مصمم است و تسلیم نخواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ترک کردن (فعل)
leave, expatriate, defect, abnegate, relinquish, give up, pull out, disuse, desert, evacuate, give over, throw over

تسلیم کردن (فعل)
submit, cede, give up, lodge, consign, subjugate, subdue, hand over, conquer, hand on

منصرف شدن (فعل)
quit, give up, change one's mind

ول کردن (فعل)
leave, quit, relinquish, give up, desert, let, discard, forsake, unhand, unbridle, unloose

دست برداشتن از (فعل)
give up, desist

انگلیسی به انگلیسی

• give way, concede, stop trying; stop doing something; despair of

پیشنهاد کاربران

Stop trying
Reach 2
Give up{ترک کردن}
HE WANTS TO GOVE UP CIGAR
اون مرد می خواهد سیگار ور ترک کند
فعل give up از نوع حرکتیه؟ ( action verb )
Give up از افعال حرکتیه؟
عبارت "give up" به معنای تسلیم شدن، واگذار کردن، پیوستن به کاری را که قبلاً درگیر بودند رها کردن، یا ترک کردن است. این عبارت در موارد مختلف به کار می رود و می تواند به معنای تسلیم شدن در یک موقعیت دشوار، قطع کردن یا پایان دادن به یک فعالیت، عدم ادامه دادن به یک هدف یا آرزو، ترک کردن یک رابطه و غیره باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

برای مثال، اگر شخصی به شما بگوید "I'm not making any progress in my career. I think I'm going to give up, " به این معنی است که او در حال حاضر نتوانسته است در حرکت به سمت پیشرفت در حرفه اش پیشرفت کند و قصد دارد از آن دست بکشد و دیگر تلاش نکند.
همچنین، عبارت "give up" می تواند در مواردی مثل تسلیم شدن در یک مسابقه یا رقابت، ترک کردن رفتارهای مخرب یا مضر، تسلیم شدن در برابر یک مشکل بزرگ و غیره استفاده شود.
در کل، "give up" به ترک کردن یا تسلیم شدن به معنایی از تلاش، هدف یا آرزو اشاره دارد.

give up: ترک کردن
give back: پس دادن
give up: پس دادن
به معنی " کات کردن و پایان دادن به رابطه " هم به کار میره
I know it's really difficult but you should give her up
Give up فعل امری است با معنی ( جا بزن ) . Don't give up یعنی جا نزن
ولی اگه بخوایم Giving up رو با چند مثال معنی کنیم میشه متن زیر :
۱. دست کشیدن از - انصراف دادن - ترک کردن - خارج شدن - تسلیم شدن
...
[مشاهده متن کامل]

۲. بخشیدن - در اختیار کسی قرار دادن - اعطا کردن
۳. چشم پوشی کردن ( از کار بد و خطای شما )
1. Don't give up, never : هرگز جا نزن ( تسلیم نشو ؛ قوی بمون )
2. the act of giving up something that you want to keep especially in order to get or do something else or to help someone : این تعریف واژه ی Sacrifice هست که میگه : عمل بخشیدن/اعطا کردن/کنار گذاشتن چیزی که می خواهید آن را حفظ کنید ( زیرا برای شما ارزشمند است ) یا هدف محقق سازی کاری و هدفی دیگر یا لخاطر کمک به دیگران

احتراما،
دختر خانوما بیشتر حواسشون به ارتباطات دمانتیک باشه. . .
چون از نظر فیزیکی آسیب پذیر ترن
Sincerely,
Women's girls should pay more attention to romantic relationship. .
Because they are physically more vulnerable
مترادف surrender
تسلیم شدن
واگذاری
4 - stop trying
ترک کردن، کنار ذاشتن
ترک کردن، رها کردن، دست برداشتن
استعفا دادان
Stop trying
پا پس کشیدن
منصرف شدن
ترک کردن. رها کردن. کنار گذاشتن
کنار گذاشتن، واگذار کردن
relinquish something to somebody
نا امیدشدن . دست از کاری کشیدن
Stop trying
Reach 2
IRAN LANGUAGE INSTITUTE
To stop trying to do something 🙃
To stop doing sth, especially sth that you do regularly
2. To stop trying to do sth
جا زدن
لذت بردن😚
With out hope or confidence
کانون ایران، Reach 3
دست برداشتن
give up on =تسلیم شدن
تسلیم شدن
مثال:👇🏻
It is a victory after every defeat, so do not give up
بعد از هر شکست یک پیروزی است, پس تسلیم نشو

دلسرد شدن نا امید شدن
اگه دوست داشتید لایک کنید
بی خیال شدن
دست برداشتن
گذشتن از چیزی یا کسی
بخشیدن و دادن جای خود یا چیزی به دیگری،
.
تسلیم و نا امیدشدن
.
پا پس کشیدن
Stop trying
It’s in reach 2
Iran language institute
Unit 8
Supplementary book
Part A
produce something like heat
جا زدن ، بیخیال شدن ، تسلیم شدن
( Verb )
stop trying
تسلیم کردن، منصرف شدن ، دست برداشتن از
کانون زبان ایران
give up = نا امید شدن
تو کانون زبان Reach 3 میشه 👇
Stop trying to do something
راستی لایک فراموش نشه
تو کانون زبان ایران ریچ سه میشه نا امید شدن از انجام دوباره اون کار
Stop trying to do something

کنار کشیدن تسلیم شدن پا پس کشیدن
E. g. It's a big step giving up your job and moving halfway across the world
Stop
تسلیم شدن، قبول کردن شکست
Admit defeat
مأیوس ول کردن ناتوان ترک کردن شکست خوردن
جا زدن؛ دست از کار کشیدن
تحویل دادن
واگذار کردن، وانهادن ( از چیزی که مال خودمان هست بگذریم )
در فوتبال گل خوردن we would have given up more goals if it was not Bravand اگر بیراوند نبود گل های بیشتری می خوردیم
Stop trying
دست از تلاش برداشتن
منصرف شدن
تسلیم شدن
🙂
فکر چیزی را از سر بیرون بردن
I give up some think.
صبر کردن . . . 👊 ، تسلیم شدن . . . ✋
ترک کردن چیزی، دست برداشتن از انجام چیزی
stop trying
تسلیم شدن
ادامه ندادن و پا پس کشیدن
never give up
هرگز تسلیم نشو
In ili
In Reach2:stop trying
In Reach3:stop trying to do something
هردو به معنی دست کشیدن از کاری یا چیزی است
Example: Don't give up when you are able to fly and to dream
&
I will never give up
جمله:sometimes it is in peopels best interes to give up some things
معنی:گاهی وقت ها دست برداشتن از بعضی کارها به سود آدم هاست
در کتاب کانون زبان
Reach2
Stop or hold some thing that is moving
ول کردن
دست کشیدن یا نا امید شدن
معنی:
تسلیم شدن، دست کشیدن
تعریف:
Stop trying
مثال:
Dont give up
معنی:
تسلیم نشو
کنار کشیدن
از دست دادن
بیخیال، ولش کن
Stop trying to do something
بعنی تسلیم شدن یا همان نا امید شدن مخالفش هم می شه dont give up یعنی تسلیم نشو یا نا امید نشو
ترک کردن
My uncle promises he will give up smoking
عمویم قول داد که سیگار کشیدن را ترک خواهد کرد
❔❔
ترک کردن
ول کردن
دادن، دراختیار گذاشتن
جنگ کردن
Stop trying to do sth
. Don't have any hope or motivation to do something
ول کردن کاری یا چیزی
تسلیم نشد
دست کشیدن از
. Stop trying to do some thing.
دست برداشتن از انجام کاری
تسلیم شدن از انجام کاری
پاپس کشیدن
و. . . 😱😔
دست کشیدن از چیزی
ترک کردن. تسلیم شدن
ترک کردن تسلیم شدن پا پس کشیدن 🎶
تسلیم شدن😍
چشم پوشی کردن
در مورد زمان به معنی صرف کردن است
مثال: thank you for the amount of time you have given up to help me.
معنی: ممنونم بابت وقتی که صرف کمک کردن به من کردی.
کم آوردن
Dont give up until your hearbeat does. . .

Means If you give some thing up , you stop doing it
Eating it, etc not other
استعفا دادن
رها کردن . ول کردن
تسلیم شدن

Stop trying to do something
منصرف و ناامید شدن
to abandon some task, goal or what one is planning to do
to stop doing sth in particular, often a habit
to doubt or remain skeptical of sb or sth
ترک کردن تسلیم کردن
Give up/cheer up
ول کردن _ رها کردن
دست ورداشتن از
فکر چیزی را از سر بیرون کردن

فکر چیزی را از سر بیرون کردن.
رها کردن
تسلیم شدن
Please mean the words
ول کردن کاری یا انجام ندادن کاری یا دست نگهداشتناز کاری که انجام میدهیم
Stop trying
تخصصی حقوق : ساقط کردن
relinquish
ترک کردن منصرف شدن
تسلیم شدن واگذار کردن، بیخیال شدن ، منصرف شدن
Never =تسلیم شدن

بیخیال شدن
از دست دادن

منصرف شدن
ترک کردن، تسلیم شدن
ناامید شدن
پا پس کشیدن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١٢)

بپرس