glacial

/ˈɡleɪʃəl//ˈɡleɪsɪəl/

معنی: یخبندان
معانی دیگر: وابسته به یخرود، وابسته به دوران یخرودی، یخ دورانی، سرد، منجمد، سرد و غیر دوستانه، (مثل حرکت یخرود) آهسته، خیلی یواش، یخ مانند، یخرفت مانند، یخرودی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: glacially (adv.)
(1) تعریف: of, concerning, coming from, or marked by the presence of glaciers or other large ice masses.

- a glacial era
[ترجمه گوگل] یک دوره یخبندان
[ترجمه ترگمان] عصر یخ بندان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: caused by glaciers or their movement.

- glacial scouring on a rock face
[ترجمه گوگل] آبشستگی یخبندان روی یک صخره
[ترجمه ترگمان] روی سنگی به جست و جو پرداختند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: exceptionally cold; icy.
مشابه: arctic, frigid

- a glacial night
[ترجمه گوگل] یک شب یخبندان
[ترجمه ترگمان] یک شب یخ بندان،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: unfriendly, remote, or indifferent.
مشابه: frigid

- His new young girlfriend received a glacial reception from people who had known and loved his recently deceased wife.
[ترجمه گوگل] دوست دختر جوان جدید او با استقبال گرم مردمی روبرو شد که همسر اخیراً درگذشته او را می شناختند و دوست داشتند
[ترجمه ترگمان] دوست دختر جدید او یک پذیرایی یخی از افرادی دریافت کرد که همسرش را می شناختند و دوست داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(5) تعریف: exceptionally slow, like the movement of a glacier.

- The arthritic old man was walking at a glacial pace.
[ترجمه بهنام] ان پیرمرد که ارتوروز داشت به ارامی یک یخ رود راه می رفت.
|
[ترجمه رامین] پیرمرد گرفتار آرتروز بسیار بسیار به آهستگی قدم می زد
|
[ترجمه گوگل] پیرمرد آرتروز با سرعت یخبندان راه می رفت
[ترجمه ترگمان] پیرمرد ورم کرده با سرعتی سرد راه می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. glacial deposits
ته نشست های یخرودی

2. glacial weather
آب و هوای بسیار سرد

3. her glacial stare
نگاه سرد او

4. the glacial progress of civilization
سرعت بسیار کند پیشرفت تمدن

5. Inside the jeep the atmosphere was glacial.
[ترجمه گوگل]فضای داخل جیپ یخبندان بود
[ترجمه ترگمان]فضای داخل جیپ یخچالی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She gave me a glacial smile/stare.
[ترجمه گوگل]او لبخند یخی / خیره ای به من نشان داد
[ترجمه ترگمان]لبخند سردی به من زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Change was coming, but at a glacial pace.
[ترجمه گوگل]تغییر در حال آمدن بود، اما با سرعت یخبندان
[ترجمه ترگمان]تغییر ایجاد شده بود، اما با سرعت یخ بندان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Relations between the two countries had always been glacial.
[ترجمه گوگل]روابط دو کشور همیشه سرد بوده است
[ترجمه ترگمان]روابط بین دو کشور همواره یخچالی بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Manycommunities depend entirely on glacial meltwater.
[ترجمه گوگل]بسیاری از جوامع کاملاً به آب ذوب یخبندان وابسته هستند
[ترجمه ترگمان]Manycommunities به طور کامل به meltwater یخچال طبیعی وابسته هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Her glacial beauty is magnetic.
[ترجمه گوگل]زیبایی یخبندان او مغناطیسی است
[ترجمه ترگمان]زیبایی یخچالی او مغناطیسی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The blue eyes which held his were glacial and unyielding.
[ترجمه گوگل]چشمان آبی که او را نگه می داشت، یخبندان و تسلیم ناپذیر بودند
[ترجمه ترگمان]چشمان آبی رنگش سرد و سرکش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. At some later date, a slight glacial retreat would weaken the dam wall and its subsequent collapse would prove catastrophic.
[ترجمه گوگل]در برخی از تاریخ های بعدی، یک عقب نشینی جزئی یخبندان باعث تضعیف دیواره سد می شود و فروپاشی بعدی آن فاجعه بار خواهد بود
[ترجمه ترگمان]در برخی از تاریخ پس از آن، کاهش اندک یخچال دیوار سد را تضعیف خواهد کرد و فروپاشی بعدی آن فاجعه بار خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Her expression was glacial.
[ترجمه گوگل]قیافه اش یخبندان بود
[ترجمه ترگمان]چهره اش سرد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It was decided to flood the glacial valley of Vyrnwy at the south-western end of the Berwyn Mountains.
[ترجمه گوگل]تصمیم گرفته شد که دره یخبندان Vyrnwy در انتهای جنوب غربی کوه های Berwyn را زیر آب ببرند
[ترجمه ترگمان]تصمیم گرفته شد که به دره یخچالی of در انتهای غربی کوهستان Berwyn سرازیر شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. If nothing better than linear progress prevails, its glacial not gliding pace will subvert hopes for equality for many generations.
[ترجمه گوگل]اگر چیزی بهتر از پیشرفت خطی غلبه نکند، سرعت یخبندان و سرخوردن آن امیدها برای برابری را برای نسل های زیادی از بین خواهد برد
[ترجمه ترگمان]اگر هیچ چیز بهتر از پیشرفت خطی وجود نداشته باشد، سرعت glacial آن امید به برابری برای بسیاری از نسل ها را واژگون می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

یخبندان (صفت)
glacial

تخصصی

[پلیمر] یخی

انگلیسی به انگلیسی

• of or covered with glaciers or large masses of ice; caused by glaciers; cold, icy, frigid; unfriendly, icily indifferent; extremely slow
glacial means relating to glaciers or ice.

پیشنهاد کاربران

یخچالی ( اشاره به آثار یا زمان دوره یخبندان یا یخچالهای اخیر )
در معنای استعاری، به معنی رفتار سرد و خشک و بی روح و غیردوستانه است.
اگر مفید بود لطفا لایک کنید ❤️
منجمد
بسیار آهسته
بسیار کند

بپرس