gladden

/ˈɡlædn̩//ˈɡlædn̩/

معنی: خوشحالی کردن، خرسند کردن، خوشی دادن، خوشحال کردن، خوشنود کردن، شاد شدن، خشنود ساختن، مشعوف ساختن
معانی دیگر: شاد کردن، دلشاد کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: gladdens, gladdening, gladdened
• : تعریف: to cause to be glad.
متضاد: sadden
مشابه: amuse, cheer, lighten, please

جمله های نمونه

1. try your utmost to gladden others' hearts, breaking hearts is nothing to boast about
تا توانی دلی به دست آوردل شکستن هنر نمی باشد

2. It will gladden the hearts of my friends to see you.
[ترجمه راضیه امیرابادی] قلب دوستان من از ملاقات با شما شاد میشود
|
[ترجمه گوگل]دیدن شما دل دوستانم را شاد خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]قلب دوستانم را شاد خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Don't sadden your friends and gladden your enemies.
[ترجمه گوگل]دوستان خود را ناراحت و دشمنان خود را خوشحال نکنید
[ترجمه ترگمان]دوستانت را ناراحت نکن و enemies را شاد کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. But there are so many things to gladden the heart which take little time and no money.
[ترجمه گوگل]اما چیزهای زیادی برای شاد کردن قلب وجود دارد که زمان کمی می‌گیرد و پولی هم نمی‌گیرد
[ترجمه ترگمان]اما چیزهای زیادی هست که قلب را شاد می کند که وقت و پول ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This is a heathland course to gladden the heart.
[ترجمه گوگل]این یک دوره آموزشی برای شاد کردن قلب است
[ترجمه ترگمان] این یه دوره heathland که قلب رو شاد میکنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Puckett's sacrifice let Gladden score.
[ترجمه گوگل]فداکاری پوکت باعث شد گلدن گلزنی کند
[ترجمه ترگمان]فداکاری Puckett نتیجه Gladden را رها کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Worship your God. Gladden the heart of a child.
[ترجمه گوگل]خدای خود را بپرست دل بچه را شاد کن
[ترجمه ترگمان] خدای تو همچنین قلب یک بچه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Rich, intoxicating autumn! What scene to gladden people's hearts!
[ترجمه گوگل]پاییز غنی و مست کننده! چه صحنه ای که دل مردم را شاد کند!
[ترجمه ترگمان]پاییز Rich است! چه صحنه ای که قلب مردم را شاد کرد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Today, express your gratitude . Gladden the heart of a person . Praise the wonder of the earth.
[ترجمه گوگل]امروز قدردانی خود را ابراز کنید دل آدم را شاد کن ستایش شگفتی زمین
[ترجمه ترگمان] امروز، قدرشناسی خودت رو نشون بده Gladden قلب یک شخص است خدا را شکر که زمین چه طور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Dell Chief Financial Officer Brian Gladden, in a call with reporters, blamed the margin squeeze on higher memory and liquid-crystal display expenses.
[ترجمه گوگل]برایان گلدن، مدیر مالی Dell، در تماسی با خبرنگاران، کاهش حاشیه سود را ناشی از هزینه‌های بالاتر حافظه و نمایشگر کریستال مایع دانست
[ترجمه ترگمان]مدیر مالی دل برایان Gladden، در تماسی با خبرنگاران، حاشیه را به فشار بالاتر و هزینه های نمایش بلور مایع متهم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Do you find any pleasure in gladden?
[ترجمه گوگل]آیا در شادی لذتی می یابی؟
[ترجمه ترگمان]خوشحال شدی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This will gladden the people in both town and country.
[ترجمه گوگل]این باعث خوشحالی مردم در شهر و روستا خواهد شد
[ترجمه ترگمان]این باعث شادی مردم در هر دو شهر و کشور خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Bright eyes gladden the heart; Good news puts fat on the bones.
[ترجمه گوگل]چشمان روشن دل را شاد می کند خبرهای خوب روی استخوان ها چربی می اندازد
[ترجمه ترگمان]چشمان درخشان قلب را شاد کرد اخبار خوب چربی را روی استخوان ها می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Do not sadden your friends and gladden your enemies.
[ترجمه گوگل]دوستان خود را غمگین و دشمنان خود را خوشحال نکنید
[ترجمه ترگمان]دوستان خود را ناراحت نکنید و دشمنان خود را شاد نکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Gladden the heart of a child.
[ترجمه گوگل]دل بچه را شاد کن
[ترجمه ترگمان]همچنین قلب یک بچه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خوشحالی کردن (فعل)
be gratified, gladden

خرسند کردن (فعل)
content, satisfy, gladden

خوشی دادن (فعل)
joy, gladden, humor, exhilarate, humour

خوشحال کردن (فعل)
please, joy, gladden, make happy, make glad

خوشنود کردن (فعل)
satisfy, gladden

شاد شدن (فعل)
gladden

خشنود ساختن (فعل)
please, satisfy, gladden

مشعوف ساختن (فعل)
joy, gladden

انگلیسی به انگلیسی

• cheer, make cheery, make happy
if something gladdens you, it makes you happy and pleased; a formal word.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : gladden
✅️ اسم ( noun ) : gladness
✅️ صفت ( adjective ) : glad
✅️ قید ( adverb ) : gladly
fill one with delight
خوشحال کردن

بپرس