globe

/ɡloʊb//ɡləʊb/

معنی: گوی، حباب، قطره، کره، کره خاک، زمین، گرد کردن، کروی کردن
معانی دیگر: به صورت توپ درآوردن، گوی مانند شدن یا کردن، گندله کردن یا شدن، کروی شدن یا کردن، هر چیز کروی شکل (مثل قدح شیشه ای یا حباب لامپ و غیره)، کره ی بلورین، توپچه، توپی، هر چیز گرد، نقشه ی زمین (به شکل کره)، کره ی جغرافیایی، مدل کروی ماه و سایر اجرام سماوی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the earth (usu. prec. by the).
مترادف: earth, world
مشابه: biosphere, planet

- Magellen's ship sailed around the globe.
[ترجمه ناشناس] کشتی مگالن اطراف کره ی زمین حرکت میکرد.
|
[ترجمه گوگل] کشتی ماژلن در سراسر جهان حرکت کرد
[ترجمه ترگمان] کشتی Magellen دور کره زمین حرکت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a planet or other celestial body.
مترادف: orb, sphere, world
مشابه: moon, planet, star

- Rings composed mainly of ice particles and dust encircle the globe.
[ترجمه امیر] حلقه ها که بیشتر ( عمدتا ) از ذرات یخ و گرد و غبار تشکیل شده اند زمین را محاصره کرده اند
|
[ترجمه گوگل] حلقه هایی که عمدتا از ذرات یخ و غبار تشکیل شده اند، کره زمین را احاطه کرده اند
[ترجمه ترگمان] حلقه ها بیشتر از ذرات یخی و گرد و غبار کره زمین تشکیل شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a round or spherical object, esp. a ball on which there is a map of the earth.
مشابه: sphere

- We looked for Albania on the globe in the school library.
[ترجمه گوگل] ما در کتابخانه مدرسه به دنبال آلبانی روی کره زمین گشتیم
[ترجمه ترگمان] در کتابخانه مدرسه به دنبال آلبانی گشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: a more or less spherical object, such as a round fishbowl or the glass of a light bulb.
مترادف: ball, sphere
مشابه: bubble, globoid, orb, round
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: globes, globing, globed
• : تعریف: to shape into a globe.
مترادف: ball
مشابه: round
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to take the shape of a globe.
مترادف: ball
مشابه: round

جمله های نمونه

1. globe valve
شیر فلکه ی کره ای (لوله کشی)،شیر کاسه ای

2. the globe of the eye
کره ی چشم

3. His greatest ambition is to sail round the globe.
[ترجمه گوگل]بزرگترین جاه طلبی او این است که به دور دنیا سفر کند
[ترجمه ترگمان]بزرگ ترین آرزویش این است که دور کره زمین حرکت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The globe is rolling round all the time.
[ترجمه گوگل]کره زمین همیشه در حال چرخش است
[ترجمه ترگمان]کره زمین همیشه در حال چرخش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The silvery globe of the moon hung in the sky.
[ترجمه nane gholi] کره ی نقره ای ماه در آسمان آویزان بود.
|
[ترجمه گوگل]کره ی نقره ای ماه در آسمان آویزان بود
[ترجمه ترگمان]کره ماه در آسمان آویخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He still wheels and deals around the globe.
[ترجمه گوگل]او هنوز در سرتاسر جهان چرخ می‌زند و معامله می‌کند
[ترجمه ترگمان]او هنوز چرخ می زند و به دور دنیا سر و کار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She travelled the globe in search of good writers of children's stories.
[ترجمه گوگل]او در جستجوی نویسندگان خوب داستان های کودکان به سراسر جهان سفر کرد
[ترجمه ترگمان]او در جستجوی نویسندگان خوب داستان های کودکان به دنیا سفر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. America's media companies bestride the globe.
[ترجمه عابدی] شرکتهای رسانه ای امریکایی با قدرت در جهان تبلیغ میکنند
|
[ترجمه گوگل]شرکت‌های رسانه‌ای آمریکا جهان را شکست می‌دهند
[ترجمه ترگمان]شرکت های رسانه ای آمریکا در سراسر دنیا تبلیغ می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Chess fans around the globe watched the match with breathless interest.
[ترجمه گوگل]هواداران شطرنج در سراسر جهان با علاقه ای نفسگیر این مسابقه را تماشا کردند
[ترجمه ترگمان]طرفداران شطرنج در سراسر دنیا با علاقه شدید به مسابقه نگاه می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The silvery globe of the moon sank towards the horizon.
[ترجمه گوگل]کره ی نقره ای ماه به سمت افق غرق شد
[ترجمه ترگمان]نور نقره ای ماه به سمت افق پرت شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The sun is an immense globe.
[ترجمه گوگل]خورشید یک کره ی عظیم است
[ترجمه ترگمان]خورشید کره زمین پهناوری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We use a globe in our geography class.
[ترجمه گوگل]ما در کلاس جغرافیا از کره استفاده می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما از یک کره زمین در کلاس جغرافی خود استفاده می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Athletes from every corner of the globe competed in the Games.
[ترجمه گوگل]ورزشکاران از هر گوشه ای از جهان در این بازی ها به رقابت پرداختند
[ترجمه ترگمان]ورزش کاران هر گوشه جهان در این بازی ها به رقابت پرداختند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Motor vehicles are found all over the globe.
[ترجمه گوگل]وسایل نقلیه موتوری در سراسر جهان یافت می شوند
[ترجمه ترگمان]وسایل نقلیه موتوری در سراسر جهان یافت می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The Earth is a globe.
[ترجمه گوگل]زمین یک کره است
[ترجمه ترگمان]زمین کره زمین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گوی (اسم)
globe, sphere, ball, orb, clue, clew, rundle

حباب (اسم)
globe, foam, blubber, blob, bubble

قطره (اسم)
drop, globe, gobbet, minim, goblet, blob, drops, gutta, driblet

کره (اسم)
butter, globe, sphere, butterfat

کره خاک (اسم)
globe

زمین (اسم)
ground, acre, land, earth, field, soil, vale, globe, domain, zone, terrain, territory, glebe, terrene

گرد کردن (فعل)
gather, agglomerate, round, round off, conglobate, globe, roll

کروی کردن (فعل)
globe

تخصصی

[عمران و معماری] گلوله
[ریاضیات] کره، گوی

انگلیسی به انگلیسی

• ball, sphere; planet earth; small sphere which represents the planet earth
you can refer to the earth as the globe.
a globe is a spherical object with a map of the world on it.
any object shaped like a ball can be referred to as a globe.

پیشنهاد کاربران

Globe: گوی کره ی زمین
همون نقشه کره زمین که به صورت گوی و دایره شکل و معمولا پلاستیکی هست
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : globalize
✅️ اسم ( noun ) : globe / globalization / globular
✅️ صفت ( adjective ) : global / globular
✅️ قید ( adverb ) : globally
اقصی نقاط جهان
Golden Globe
گویِ زرین/تَلایی ( طلایی )
کره
round ball
در علم چشم پزشکی به معنای حدقه یا کره چشم نیز می باشد.
برای اِشارِهیدَن به مفهوم گردینگی و گرد بودگی.
گویال.
گردال.
گُوال ( از گُلو ) .
گِردیس ( گرد دیس )
گویدیس.
گلودیس.
گلودیز
گلودیزه. ( شکلِ دیگر دیس )
گردیز.
گردیزه.
...
[مشاهده متن کامل]

گلویز.
گلویزه.
گردینه.
گوینه .
گلوینه.
گِردواره.
گویواره.
گُلواره.
گوینا.
گردنا.
گلونا.
گویک.
گلوک.
گردک.
گویچه.
گویژه.
گردچه.
گردژه.
گلوچه.
گلوژه.
گردگون.
گلوگون.
گویگون.
گویوش ( پسوند وش )
گردوش.
گلوش.
گویفش ( پسوند فش )
گردفش.
گلوفَش.
گویو ( پسوند "او" )
گلویو.
گردو.
گلوسان ( پسوند سان )
گردسان.
گویسان.
*مکان گرد.
گردستان.
گویستان.
گلوستان.
گویکده.
گلوکده.
گردکده.
گویسرا.
گلوسرا.
گردسرا.
. . . . . . . . . . . .
. . . . . . . . . .

گوی ال = گویال ( مانند چنگ ال )
گویال = globe
گویالی= global
گویالیدن= globalize
گویالِش = globalization
گویالگر/گویالنده = globalizer
گویالیده = globalized
گویالگِروَی = globalism
گویالگِرو = globalist
گویالگِرَویک = globalistic
چونکه هر 2 زبان هندواُروپایی هستن چم این واژه، گوی، اَست در زبانهای محلیِ کشور - گُلو - گویند و تیله بازی و فوتبال را - گُلوبازی - گویند
drop = قطره
جهان
Global:جهانی
گوی حباب
کره جغرافیایی
تندیس
کُره
کره جغرافیایی
. . .
لامپ
سیاره هر چیز کردی شکلی
جهان
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس