glorious

/ˈɡlɔːriəs//ˈɡlɔːrɪəs/

معنی: عظیم، مجلل، با شکوه، سربلند
معانی دیگر: پر افتخار، افتخار آمیز، عالی، پر جلال و جبروت، پر شکوه، شکوهمند، فرهمند، فروزانفر، شگرف، بسیار خوشایند، (عامیانه) محشر!، معرکه !، عالی !، خیلی خوب

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: gloriously (adv.), gloriousness (n.)
(1) تعریف: having or meriting great praise, fame, honor, or glory; illustrious.
مترادف: illustrious, wondrous
متضاد: ignominious, inglorious
مشابه: celebrated, distinguished, eminent, famous, honored, lustrous, notable, praiseworthy, preeminent, renowned

(2) تعریف: bringing or bestowing glory.
مترادف: magnificent
متضاد: inglorious
مشابه: brilliant, noble, praiseworthy, proud, splendid, successful, superb

- a glorious discovery
[ترجمه گوگل] یک کشف باشکوه
[ترجمه ترگمان] کشف باشکوه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: characterized by great beauty, splendor, or magnificence.
مترادف: beautiful, gorgeous, magnificent, splendid, sublime
مشابه: delightful, divine, golden, grand, lustrous, majestic, marvelous, noble, resplendent, spectacular, superb, wonderful

- a glorious view
[ترجمه گوگل] یک منظره باشکوه
[ترجمه ترگمان] منظره باشکوهی بود …
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: delightful; fine; wonderful.
مترادف: delightful, wonderful
متضاد: miserable
مشابه: charming, enchanting, fabulous, fine, marvelous, spectacular, tremendous

- a glorious time in Paris
[ترجمه گوگل] دوران باشکوهی در پاریس
[ترجمه ترگمان] در پاریس روزگار خوشی داشته باشد،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a glorious victory
پیروزی افتخار آمیز

2. another glorious page in his life
فصل افتخار آمیز دیگری در زندگی او

3. oh, what a glorious feast!
آه،چه ضیافت با شکوهی !

4. receiving the nobel prize was the copestone of his glorious life
دریافت جایزه ی نوبل اوج زندگی پر افتخار او بود.

5. The most glorious moment in your life are not the socalled days of success, but rather those days when out of dejection and despair you feel rise in you a challenge to life, and the promise of future accomplishment.
[ترجمه گوگل]باشکوه ترین لحظه زندگی شما به اصطلاح روزهای موفقیت نیست، بلکه روزهایی است که از سر ناامیدی و ناامیدی احساس می کنید چالشی برای زندگی و نوید موفقیت در آینده در شما ایجاد می شود
[ترجمه ترگمان]بهترین لحظه زندگی شما، تنها روزه ای موفقیت نیست، بلکه آن روزهایی است که از افسردگی و نومیدی احساس ترقی می کنید، چالشی که برای زندگی وجود دارد و نوید موفقیت در آینده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Better a glorious death than a shameful life.
[ترجمه گوگل]مرگ باشکوه بهتر از زندگی شرم آور است
[ترجمه ترگمان] یه مرگ باشکوه بهتر از یه زندگی شرم آور
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. One crowded hour of glorious life is worth an age without a name.
[ترجمه گوگل]یک ساعت شلوغ از زندگی باشکوه ارزش یک سن بدون نام را دارد
[ترجمه ترگمان]یک ساعت پر از زندگی با شکوه ارزش سن و سال دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The evening was a lavish affair with glorious food and an endless supply of champagne.
[ترجمه گوگل]عصر یک مراسم مجلل با غذاهای باشکوه و عرضه بی پایان شامپاین بود
[ترجمه ترگمان]آن شب با غذاهای باشکوه و یک ذخیره فراوان شام، کار بزرگی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We have in our grasp a truly glorious future.
[ترجمه گوگل]ما آینده ای واقعاً باشکوه در اختیار داریم
[ترجمه ترگمان]ما یه آینده خیلی با شکوه داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She had missed the glorious blooms of the Mediterranean spring.
[ترجمه گوگل]او دلتنگ شکوفه های باشکوه بهار مدیترانه شده بود
[ترجمه ترگمان]بهار با شکوه و شکوه بهار را از دست داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The heroic deeds of him embodied the glorious tradition of the troops.
[ترجمه گوگل]اعمال قهرمانانه او مظهر سنت باشکوه سپاهیان بود
[ترجمه ترگمان]اعمال قهرمانانه او در واقع این رسم پرشکوه قشون بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We had a glorious summer afternoon before us to do as we pleased.
[ترجمه گوگل]ما یک بعدازظهر تابستانی باشکوه را پیش روی خود داشتیم تا هر کاری که دوست داشتیم انجام دهیم
[ترجمه ترگمان]یک روز بعد از ظهر با شکوه بود، قبل از اینکه ما بتوانیم کاری را که دوست داریم انجام دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Few remnants remain of the city's glorious past.
[ترجمه گوگل]آثار کمی از گذشته باشکوه شهر باقی مانده است
[ترجمه ترگمان]باقی مانده های کمی از گذشته با شکوه شهر باقی مانده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They had three weeks of glorious sunshine.
[ترجمه گوگل]آنها سه هفته آفتاب باشکوه داشتند
[ترجمه ترگمان]سه هفته از آفتاب با شکوه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عظیم (صفت)
great, grand, vast, immense, arrogant, proud, massive, enormous, tremendous, magnificent, glorious, terrific, walloping, whopping

مجلل (صفت)
luxuriant, stately, grand, imperial, magnificent, illustrious, sumptuous, deluxe, luxurious, plush, palatial, gorgeous, glorious, gala, plushy, royal, splendorous

با شکوه (صفت)
stately, rich, splendid, lush, superb, noble, imperial, majestic, deluxe, plush, glorious, topping, gala, splendorous

سربلند (صفت)
honorable, eminent, famous, famed, glorious, honourable

انگلیسی به انگلیسی

• magnificent, dazzling, marvelous; exalted, illustrious
something that is glorious is very beautiful and impressive.
things that are glorious are very pleasant and make you happy.
glorious events or periods involve great fame or success.

پیشنهاد کاربران

Extremely enjoyable and wonderful
very beautiful or impressive
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : glorify
✅️ اسم ( noun ) : glory / glorification
✅️ صفت ( adjective ) : glorious / glorified
✅️ قید ( adverb ) : gloriously
It's a Glorious Feeling honestly : واقعا حس باشکوهیه
تحسین برانگیز
Glorify /// تجلیل کردن
Glorious /// مجلل
بسیار لذت بخش
پرجلال و شکوه
شکوهمند
غرورآمیز

درخشان، باشکوه

بپرس