gnaw

/ˈnɒ//nɔː/

معنی: ساییدن، تحلیل رفتن، گاز گرفتن، کندن، خاییدن، خوردن، مانند موش جویدن
معانی دیگر: با دندان قطعه قطعه بریدن و جویدن (مثل برخی درندگان)، گاز گاز کردن، موش وار جویدن، فرسودن، پوساندن، خوردن (فلزات و غیره)، کندن با گاز یا دندان

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: gnaws, gnawing, gnawed
(1) تعریف: to bite or chew repeatedly on.
مترادف: chew
مشابه: bite, champ, eat, masticate, munch, nibble, ruminate

- a dog gnawing a bone
[ترجمه گوگل] سگی که استخوان را می جود
[ترجمه ترگمان] سگی استخوانی را می جوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to make or shape by gnawing.
مترادف: chew, eat
مشابه: corrode, nibble, wear

- The mouse gnawed a hole in the cupboard.
[ترجمه گوگل] موش سوراخی را در کمد گاز گرفت
[ترجمه ترگمان] موش یک سوراخ توی قفسه را گاز زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to wear away gradually, as if by gnawing.
مترادف: corrode, erode, fret
مشابه: devour, eat, wear

- The fierce sea gnaws the shore.
[ترجمه گوگل] دریای خشن ساحل را می جود
[ترجمه ترگمان] دریای سرکش ساحل را می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: to annoy, afflict, or trouble, esp. over a period of time.
مترادف: afflict, annoy, torment, trouble
مشابه: distress, eat, exasperate, irk, irritate, nettle, rankle, vex, worry

- Anxiety gnaws him day and night.
[ترجمه گوگل] اضطراب شب و روز او را می بلعد
[ترجمه ترگمان] اضطراب روز و شب او را می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: gnawable (adj.)
(1) تعریف: to bite or chew repeatedly.
مترادف: chew
مشابه: champ, masticate, munch, nibble

(2) تعریف: to cause a gradual wearing away, as if by gnawing.
مترادف: eat
مشابه: fret

جمله های نمونه

1. to gnaw a hole
با جویدن سوراخ کردن

2. Self-doubt began to gnaw away at her confidence.
[ترجمه گوگل]شک به خود شروع به از بین بردن اعتماد به نفس او کرد
[ترجمه ترگمان]شک و تردید در مورد اعتماد به نفس او شروع به جویدن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Babies like to gnaw hard objects when they're teething.
[ترجمه گوگل]نوزادان هنگام دندان درآوردن دوست دارند اجسام سخت را بجوند
[ترجمه ترگمان]بچه ها دوست دارن وقتی دارن دندون در میارن چیزای سختی رو گاز بگیرن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Woodlice attack living plants and gnaw at the stems.
[ترجمه گوگل]شپش چوبی به گیاهان زنده حمله می کند و ساقه ها را می جود
[ترجمه ترگمان]woodlice به گیاهان زنده حمله می کنند و ساقه ها را gnaw
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Bad debts are continuing to gnaw away at the bank's profits.
[ترجمه گوگل]بدهی های بد همچنان سود بانک را از بین می برد
[ترجمه ترگمان]بدهی های بد همچنان ادامه دارد تا سود بانک را از بین ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The cat began to gnaw at the skin of the dead snake.
[ترجمه گوگل]گربه شروع به جویدن پوست مار مرده کرد
[ترجمه ترگمان]گربه شروع به جویدن پوست مار مرده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The reality of reengineering has begun to gnaw away at those who had earnestly embraced this newest form of management self-improvement.
[ترجمه گوگل]واقعیت مهندسی مجدد شروع به نادیده گرفتن کسانی کرده است که این جدیدترین شکل خود-بهبودی مدیریت را با جدیت پذیرفته بودند
[ترجمه ترگمان]واقعیت مهندسی مجدد شروع به جویدن آن هایی کرده است که به طور جدی این نوع خود بهبود را پذیرفته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Porcupines live there now, the ones who gnaw scars on to the maple trees.
[ترجمه گوگل]خارپشت‌ها الان آنجا زندگی می‌کنند، همان‌هایی که زخم‌های درختان افرا را می‌جوند
[ترجمه ترگمان]porcupines آنجا زندگی می کنند، کسانی که جای زخم ها را به درخت های افرا می خورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A monster eating a child does not just gnaw its head, but holds its wrists to stop it wriggling.
[ترجمه گوگل]هیولایی که کودک را می خورد نه تنها سر او را می جود، بلکه مچ هایش را نگه می دارد تا از چرخش او جلوگیری کند
[ترجمه ترگمان]هیولایی که بچه را می خورد، نه فقط سرش را می جوید، اما مچ دستش را نگه می دارد تا آن را درهم چفت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It gnawed at him as he wanted to gnaw at food.
[ترجمه گوگل]همانطور که می خواست غذا را بجود او را می خورد
[ترجمه ترگمان]همان طور که می خواست غذا را می جوید، می جوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Then if you find it is starting to gnaw something which it shouldn't you can direct its attention elsewhere.
[ترجمه گوگل]سپس اگر متوجه شدید که دارد چیزی را می جود که نباید، می توانید توجه او را به جای دیگری معطوف کنید
[ترجمه ترگمان]پس اگر چیزی پیدا کردید چیزی را که نباید به جای دیگری توجه کنید، شروع به جویدن آن می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A rat's teeth are strong enough to gnaw through lead pipes.
[ترجمه گوگل]دندان های موش به اندازه کافی قوی هستند که می توانند لوله های سربی را بجوند
[ترجمه ترگمان]دندان های موش به اندازه کافی قوی هستند که لوله های سرب را گاز بگیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He'll grapple and gnaw at creatures just long enough to give you some time to retreat and wing some firebombs or send some mongrels in.
[ترجمه گوگل]او آنقدر با موجودات دست و پنجه نرم می‌کند و می‌جوید تا به شما فرصت دهد تا عقب‌نشینی کنید و بمب‌های آتش‌زا را پرتاب کنید یا چند مخلوط را به داخل بفرستید
[ترجمه ترگمان]با گلاویز شدن و جویدن موجودات به اندازه کافی طول می کشد تا کمی به تو فرصت بدهد تا کمی استراحت کند و بعضی از mongrels را به آنجا بفرستد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. And there are those who gnaw away at our national self - respect.
[ترجمه گوگل]و کسانی هستند که عزت نفس ملی ما را می بلعند
[ترجمه ترگمان]و کسانی هستند که به عزت نفس ملی ما gnaw
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Rosa canina growing in the hedge and gnaw this forest cluster of shrubs, flowering from early spring to late fall has been opened.
[ترجمه گوگل]Rosa canina در حال رشد در پرچین و جویدن این خوشه جنگلی از درختچه ها، گلدهی از اوایل بهار تا اواخر پاییز باز شده است
[ترجمه ترگمان]رو زا در پرچین رشد می کرد و بوته های خار بوته ها را می جوید و از بهار خواب تا دیر وقت باز مانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ساییدن (فعل)
grind, abrade, rub, gnaw, pulverize, wear away, scuff, chafe, fray, grate, file, levigate, corrade, erode, pound, rub out, triturate, wear up

تحلیل رفتن (فعل)
dwindle, gnaw, consume, assimilate, die down, eat, emaciate

گاز گرفتن (فعل)
gnaw, snap, nip, bite

کندن (فعل)
gnaw, pluck, channel, pug, pick, gully, pull, peel, trench, gouge, mine, dig, incise, enucleate, cut out, rend, scoop, evulse

خاییدن (فعل)
gnaw, chew, masticate

خوردن (فعل)
fit, gnaw, feed, strike, hit, match, eat, grub, drink, corrode, hurtle, devour, erode, take a meal

مانند موش جویدن (فعل)
gnaw

انگلیسی به انگلیسی

• nibble, bite, chew; wear away, corrode
if animals or people gnaw something or gnaw at it, they bite it repeatedly.
if a feeling gnaws at you or gnaws away at you, it causes you to keep worrying; a literary use.

پیشنهاد کاربران

۱. گاز زدن. جویدن ۲. تحلیل بردن. فرسودن. از بین بردن ۳. ازار دادن. عذاب دادن ۴. با جویدن {کاری را} انجام دادن.
Gnaw جویدن/گاز گاز زدن/خوردن، کلافه کردن/کلافه شدن/بیقرار کردن/بیقرار شدن/به ستوه آوردن/به ستوه آمدن
. The cat began to gnaw at the towel beneath him
. ( ( معمولاً همراه درد ) دندان در آوردن= ) Babies like to gnaw hard objects when they are teething
...
[مشاهده متن کامل]

. A dog lay under the table, gnawing on a bone
. The dog gnawed at a bone
. The pressure are gnawing away their independence
. The doubts gnawed at her
. I've been gnawed by guilt about not replying to her letter yet
. The feeling that I've forgotten something has been gnawing at me all day
. My sister was up most of the night with her baby who's teething
Gnaw away at sth ( به تدریج ) تحلیل بردن/ تضعیف کردن/کاهش دادن
. Bad debts are continuing to gnaw away at the bank's profits

به دندان / نیش کشیدن
گاز زدن کوچولو، مثلا کشمش را گاز زدن
مانند موش جویدن
کندن، خوردن ، جویدن، گاز زدن ، با دندان تکه تکه کردن
چنگ انداختن
خورۀ جان بودن - خورۀ انسان بودن - مانند خوره به جان افتادن
آزار دادن
عذاب دادن
از بین بردن

بپرس