goalkeeper

/ˈɡoʊlkiːpə//ˈɡəʊlkiːpə/

معنی: دروازه بان فوتبال، گلر
معانی دیگر: (فوتبال و هاکی و برخی بازی های دیگر) دروازه بان، گلر (goalie و goaltender هم می گویند)، دروازه بان درفوتبال

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: goalkeeping (n.)
• : تعریف: the player who is responsible for defending his or her team's goal in soccer, hockey, lacrosse, and the like.

جمله های نمونه

1. he roughed the goalkeeper
او با دروازه بان با خشونت رفتار کرد.

2. The goalkeeper on that fateful day in 1954 was Fred Martin of Aberdeen.
[ترجمه گوگل]دروازه بان آن روز سرنوشت ساز در سال 1954 فرد مارتین از آبردین بود
[ترجمه ترگمان]دروازه بان در آن روز سرنوشت ساز در ۱۹۵۴ فرد مارتین آبردین بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The crowd cheered as the goalkeeper deflected the shot.
[ترجمه گوگل]وقتی دروازه بان ضربه را منحرف کرد، تماشاگران تشویق شدند
[ترجمه ترگمان]هنگامی که دروازه بان عکس را منحرف کرد جمعیت هورا کشیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The club's top goalkeeper is on the transfer list.
[ترجمه گوگل]دروازه بان برتر باشگاه در لیست نقل و انتقالات قرار دارد
[ترجمه ترگمان]دروازه بان برتر این باشگاه در فهرست انتقال قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Who shall we play as goalkeeper?
[ترجمه گوگل]چه کسی به عنوان دروازه بان بازی کنیم؟
[ترجمه ترگمان]کی باید مثل دروازه بان بازی کنیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The ball ricocheted off the goalkeeper and into the net.
[ترجمه گوگل]توپ با کمانه از دروازه بان بیرون آمد و وارد دروازه شد
[ترجمه ترگمان]توپ از دروازه بان اصابت کرد و وارد تور شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He was brought down by the goalkeeper and awarded a penalty.
[ترجمه گوگل]او توسط دروازه بان پایین آمد و یک پنالتی اعلام کرد
[ترجمه ترگمان]او توسط دروازه بان پایین آمد و جریمه دریافت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. His shot beat the goalkeeper neck and crop.
[ترجمه گوگل]ضربه او به گردن و کراپ دروازه بان ضربه زد
[ترجمه ترگمان]شلیک گلوله او باعث شکست گردن و محصول تیمش شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The goalkeeper just managed to tip the ball over the crossbar.
[ترجمه گوگل]دروازه بان فقط توانست توپ را از بالای تیرک دروازه عبور دهد
[ترجمه ترگمان]دروازه بان تنها توانست توپ را به سمت دروازه پرتاب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Technically, he is an excellent goalkeeper.
[ترجمه گوگل]از نظر فنی او دروازه بان بسیار خوبی است
[ترجمه ترگمان]از نظر فنی، اون یه دروازه بان عالیه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The goalkeeper made a great save in the last minute of the match.
[ترجمه گوگل]این دروازه بان در آخرین دقیقه بازی یک سیو عالی انجام داد
[ترجمه ترگمان]دروازه بان در دقیقه آخر مسابقه یک ذخیره عظیم به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. For a goalkeeper, it's a great advantage to have big hands.
[ترجمه Baran] برای یک دروازه بان ، داشتن دست های بزرگ مزیت است
|
[ترجمه گوگل]برای یک دروازه بان، داشتن دست های بزرگ یک مزیت بزرگ است
[ترجمه ترگمان]برای یک دروازه بان، این یک مزیت بزرگ برای داشتن دست های بزرگ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He played a careless back pass to the goalkeeper.
[ترجمه گوگل]او یک پاس برگشتی بی دقت به دروازه بان زد
[ترجمه ترگمان]او با بی توجهی به طرف دروازه بان حرکت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The goalkeeper was injured so a defender had to go in goal.
[ترجمه گوگل]دروازه بان مصدوم شد و یک مدافع مجبور شد وارد دروازه شود
[ترجمه ترگمان]دروازه بان زخمی شد، بنابراین یک مدافع مجبور شد به سمت دروازه برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He now plays as goalkeeper for Liverpool.
[ترجمه گوگل]او اکنون به عنوان دروازه بان برای لیورپول بازی می کند
[ترجمه ترگمان]او اکنون به عنوان دروازه بان لیورپول بازی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دروازه بان فوتبال (اسم)
goalkeeper

گلر (اسم)
goalkeeper

تخصصی

[فوتبال] دروازه بان

انگلیسی به انگلیسی

• goalie, one who guards the entrance of a goal to prevent the ball or puck from entering (sports)
a goalkeeper is the player in a sports team whose job is to guard the goal.

پیشنهاد کاربران

بپرس