governmental

/ˌɡʌvərnˈmentl̩//ˌɡʌvn̩ˈmentl̩/

دولتی، حکومتی

جمله های نمونه

1. a governmental decision reverberating throughout the entire economy
یک تصمیم دولت که در کل اقتصاد کشور واکنش ایجاد کرده است

2. needless governmental restraints have hindered production
اشکال تراشی های بیجای دولت جلو تولید را گرفته است.

3. the governmental steamroller had denied everyone the right to criticize
نیروی سرکوبگر دولت اجازه ی انتقاد را از همه سلب کرده بود.

4. this organization is governmental but autonomous
این سازمان دولتی،ولی خودمختار است.

5. the city's most important governmental structure
مهمترین ساختمان دولتی شهر

6. to incarnate political ideas in governmental organizations
متجلی کردن اندیشه های سیاسی در قالب سازمان های دولتی

7. the quality of life is debased by such governmental policies
چنین سیاست هایی از جانب دولت،کیفیت زندگی (مردم) را پایین می برد.

8. It is reported that the governmental troops have successfully squelched an armed coup.
[ترجمه گوگل]گزارش شده است که نیروهای دولتی یک کودتای مسلحانه را با موفقیت سرکوب کرده اند
[ترجمه ترگمان]گزارش شده است که نیروهای دولتی با موفقیت یک کودتای نظامی را سرکوب کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The political or governmental phase largely began after the First World War.
[ترجمه گوگل]مرحله سیاسی یا حکومتی عمدتاً پس از جنگ جهانی اول آغاز شد
[ترجمه ترگمان]مرحله سیاسی یا دولتی عمدتا بعد از جنگ جهانی اول آغاز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Since the budgets of all governmental agencies have the same general purpose, certain similarities exist in their forms.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که بودجه همه سازمان‌های دولتی هدف کلی یکسانی دارد، شباهت‌های خاصی در اشکال آن وجود دارد
[ترجمه ترگمان]از آنجا که بودجه های همه نهاده ای دولتی یک هدف عمومی دارند، شباهت های ویژه ای در اشکال آن ها وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. An internal dispute between governmental factions.
[ترجمه گوگل]اختلاف داخلی بین جناح های حکومتی
[ترجمه ترگمان]یک اختلاف داخلی بین جناح های دولتی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I have spoken very often to governmental officials, but they take no interest in this town.
[ترجمه گوگل]من اغلب با مقامات دولتی صحبت کرده ام، اما آنها هیچ علاقه ای به این شهر ندارند
[ترجمه ترگمان]من اغلب با مقامات دولتی صحبت کرده ام، اما هیچ علاقه ای به این شهر ندارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. And thirdly, international funding through international, governmental and non-governmental agencies.
[ترجمه گوگل]و سوم، تامین مالی بین المللی از طریق سازمان های بین المللی، دولتی و غیر دولتی
[ترجمه ترگمان]و ثالثا، سرمایه گذاری بین المللی از طریق سازمان های بین المللی، دولتی و غیردولتی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. However, most foundations and governmental funding agencies will supply a list of recently funded research projects.
[ترجمه گوگل]با این حال، اکثر بنیادها و آژانس های مالی دولتی فهرستی از پروژه های تحقیقاتی اخیراً تأمین مالی شده را ارائه می دهند
[ترجمه ترگمان]با این حال، اغلب بنیادهای دولتی و دولتی فهرستی از پروژه های تحقیقاتی که به تازگی سرمایه گذاری شده اند را تامین خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. In 1970, a federal agency was created to coordinate governmental action to protect environment.
[ترجمه گوگل]در سال 1970، یک آژانس فدرال برای هماهنگ کردن اقدامات دولتی برای حفاظت از محیط زیست ایجاد شد
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۷۰، یک اداره فدرال برای هماهنگ کردن اقدام دولتی جهت حفاظت از محیط زیست تشکیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• pertaining to government; concerning rule and administration
governmental means concerned with and related to government.

پیشنهاد کاربران

دیوانی
☑️ فرشایمانال
فرشایمانال
🇮🇷 همتای پارسی: فَرشایمانال 🇮🇷
( بازگرد شود به فَرشایمان )
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : govern / governmentalize
✅️ اسم ( noun ) : government / governor / governess / governorship / governance / governmentalization
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ صفت ( adjective ) : governing / governmental / gubernatorial / governable
✅️ قید ( adverb ) : governmentally

دولتی
منسوب به حکومت

بپرس