grandmotherly

/ˈɡrændˌməðərli//ˈɡrændˌməðərli/

وابسته به مادر بزرگ، مادر بزرگانه، مهربان، مادربزرگ وار، جده وار

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: of or concerning a grandmother or grandmothers.

(2) تعریف: having qualities considered normal for grandmothers, such as amused tolerance.

جمله های نمونه

1. The second woman was a grandmotherly type.
[ترجمه گوگل]زن دوم یک نوع مادربزرگ بود
[ترجمه ترگمان]زن دوم از نوع grandmotherly بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Everybody liked grandmotherly Barbara Bush, who kept her wicked barbs private and mostly stayed out of public political combat.
[ترجمه گوگل]همه مادربزرگ باربارا بوش را دوست داشتند، که خارهای شیطانی خود را خصوصی نگه می داشت و عمدتاً از مبارزات سیاسی عمومی دور می ماند
[ترجمه ترگمان]هر کسی grandmotherly باربارا بوش را دوست داشت که خاره ای آلت دست او را به طور خصوصی نگه داشته بود و اغلب از نبرد سیاسی عمومی بیرون مانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This tiny cottage was occupied by a charming, grandmotherly lady called Mrs. Newman.
[ترجمه گوگل]این کلبه کوچک توسط یک خانم جذاب و مادربزرگ به نام خانم نیومن اشغال شده بود
[ترجمه ترگمان]این کلبه کوچک توسط یک خانم زیبا و grandmotherly که خانم Newman نامیده می شد اشغال شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. That grandmotherly figure who always carries a handbag and never says anything controversial?
[ترجمه گوگل]آن شخصیت مادربزرگ که همیشه یک کیف دستی به همراه دارد و هرگز چیز بحث برانگیزی نمی گوید؟
[ترجمه ترگمان]آن شخصیت grandmotherly که همیشه کیف دستی را حمل می کند و هرگز چیزی بحث برانگیز نمی گوید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. For example, a grandmotherly woman staffing an animal rights booth at a recent street fair was distributing a brochure.
[ترجمه گوگل]برای مثال، یک زن مادربزرگ که کارکنان یک غرفه حقوق حیوانات در یک نمایشگاه خیابانی اخیراً مشغول توزیع بروشور بود
[ترجمه ترگمان]برای مثال، یک زن grandmotherly در یک غرفه حقوق حیوانات در یک نمایشگاه اخیر خیابانی در حال توزیع بروشور بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I left my belongings with this grandmotherly figure and entered into this magnificent hall of learning.
[ترجمه گوگل]وسایلم را با این شخصیت مادربزرگ گذاشتم و وارد این سالن باشکوه آموزش شدم
[ترجمه ترگمان]وسایلم را با این هیکل grandmotherly ترک کردم و وارد این تالار مجلل و باشکوه شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They look kindly at Marianne, and the grandmotherly wife sums up the story's theme when she remarks that "Sometimes what you get turns out to be better than what you wanted in the first place. "
[ترجمه گوگل]آنها با مهربانی به ماریان نگاه می‌کنند و همسر مادربزرگ موضوع داستان را خلاصه می‌کند که می‌گوید: «گاهی اوقات چیزی که به دست می‌آوری بهتر از چیزی است که در ابتدا می‌خواستی »
[ترجمه ترگمان]آن ها با مهربانی به ماریا نه نگاه می کنند و وقتی او اظهار می کند که \"بعضی وقت ها آنچه که به نظر می رسد بهتر از آنچه که در وهله اول می خواستید، بهتر است\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. People often wonder what my mother-in-law's really like. People think she's a sweet, grandmotherly, Aunt Bea type. She's actually more like, mmm, Don Corleone.
[ترجمه گوگل]مردم اغلب از خود می پرسند که مادرشوهر من واقعاً چگونه است مردم فکر می کنند که او یک نوع خاله بی آ، شیرین و مادربزرگ است او در واقع بیشتر شبیه دون کورلئونه است
[ترجمه ترگمان]مردم اغلب متعجب می شوند که مادر من چه شکلی است مردم فکر می کنن اون یه دختر شیرین و grandmotherly، خاله Bea اون بیشتر شبیه، هوم، Corleone
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I watched him beating his bunch of grass against his knees, with that preoccupied grandmotherly air that elephants have.
[ترجمه گوگل]او را تماشا کردم که دسته علف‌هایش را به زانوهایش می‌کوبید، با آن هوای مادربزرگ و پرمشغله‌ای که فیل‌ها دارند
[ترجمه ترگمان]او را تماشا کردم که مشتی علف را روی زانوهایش گذاشت، با آن هوای گرم که فیل داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A small town prosecuting attorney called his first witness to a trial, a grandmotherly, elderly woman.
[ترجمه گوگل]وکیل دادگستری یک شهر کوچک، اولین شاهد خود را به دادگاه فراخواند، یک زن مادربزرگ و مسن
[ترجمه ترگمان]دادستان شهر کوچکی بود که نخستین شاهد محاکمه او در دادگاه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Recently she landed a small role in a forthcoming movie opposite Ben Stiller. She'll be the grandmotherly lady sitting in a restaurant near Stiller and his girlfriend.
[ترجمه گوگل]او اخیراً نقش کوچکی را در فیلمی در کنار بن استیلر دریافت کرد او همان بانوی مادربزرگ است که در رستورانی نزدیک استیلر و دوست دخترش نشسته است
[ترجمه ترگمان]اخیرا او نقش کوچکی در یک فیلم سینمایی مقابل بن استیلر فرود آورد اون خانم grandmotherly خواهد بود که در رستورانی نزدیک شهر استیلر و دوست دخترش نشسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I was the only blonde on the platform, and even though I'm pear-shaped and grandmotherly, I had not gone unnoticed by the boys.
[ترجمه گوگل]من تنها بلوند روی سکو بودم و با اینکه گلابی شکل و مادربزرگ هستم، از چشم پسرها غافل نمانده بودم
[ترجمه ترگمان]من تنها بلوند روی سکو بودم، و با وجود اینکه گلابی شکل و شکل گلابی دیدم، از بچه ها دور نبودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She is in her seventies, with curly white hair and a sweet, grandmotherly smile.
[ترجمه گوگل]او دهه هفتادی دارد، با موهای مجعد سفید و لبخندی شیرین و مادربزرگ
[ترجمه ترگمان]او در هفده سال سن دارد، با موهای مجعد و موهای مجعد و لبخندی دلنشین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. But instead I shuffled into the dining room and sat at one of the long tables next to a grandmotherly woman eating from a Tupperware bowl.
[ترجمه گوگل]اما در عوض به اتاق ناهارخوری رفتم و روی یکی از میزهای طولانی کنار یک زن مادربزرگ نشستم که از یک کاسه تاپرور غذا می خورد
[ترجمه ترگمان]اما در عوض من به اتاق غذا خوری رفتم و کنار یکی از میزه ای طویل کنار یک زن grandmotherly نشسته بودم که از کاسه مخصوص یخچال غذا می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• of a grandmother, characteristic of a grandmother

پیشنهاد کاربران

بپرس