• (1)تعریف: overly eager to obtain material goods, sometimes to the point of ruthlessness; greedy. • مترادف: acquisitive, avaricious, greedy • مشابه: covetous, mercenary
• (2)تعریف: able to seize or grip. • مشابه: prehensile
- an insect's grasping legs
[ترجمه گوگل] چنگ زدن به پاهای حشره [ترجمه ترگمان] پاهای grasping یک حشره، [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. Her hands were grasping at his coat.
[ترجمه گوگل]دستانش به کتش چنگ زده بود [ترجمه ترگمان]دستانش به کت او چنگ زده بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Be careful. Those grasping taxi - drivers might charge you too much.
[ترجمه حیاتی ] مواظب باش آن رانندگان تاکسی دندان گرد ممکن است بیشتر از قیمتش از شما پول بگیرند
[ترجمه گوگل]مراقب باش آن تاکسیها - رانندگان ممکن است هزینه زیادی از شما دریافت کنند [ترجمه ترگمان]مواظب باش این رانندگان تاکسی grasping ممکن است شما را بیش از حد شارژ کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The claws of a crab are used for grasping things, especially food.
[ترجمه گوگل]از چنگال خرچنگ برای گرفتن اشیا مخصوصا غذا استفاده می شود [ترجمه ترگمان]پنجه های یک خرچنگ برای محکم کردن چیزها به خصوص غذا به کار می رود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Hanson was a hard, grasping man.
[ترجمه گوگل]هانسون مردی سختگیر و گیرا بود [ترجمه ترگمان]هان سن مرد محکمی بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Young children have difficulty grasping the finality of death.
[ترجمه گوگل]کودکان خردسال در درک نهایی بودن مرگ مشکل دارند [ترجمه ترگمان]بچه های جوان مشکل مرگ را درک می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Grasping it in his left hand again, he resumed a grip on his gun.
[ترجمه گوگل]دوباره آن را در دست چپش گرفت و دوباره اسلحه اش را گرفت [ترجمه ترگمان]دوباره آن را در دست چپش گرفت و تفنگش را گرفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. She had tried to be hard and grasping, tried to deal with this in a sophisticated, detached manner.
[ترجمه گوگل]او سعی کرده بود سخت و فهمیده باشد، سعی کرد با این موضوع به شیوه ای پیچیده و جدا برخورد کند [ترجمه ترگمان]او سعی کرده بود که سخت کوش و سرسخت باشد، سعی کرده بود با این موضوع در یک رفتار پیچیده و پیچیده با این مساله کنار بیاید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Red with rage, Frank turned on Anna, grasping her arm in a vice-like grip.
[ترجمه گوگل]فرانک از عصبانیت قرمز شده بود و به سمت آنا چرخید و بازوی او را در چنگال رذیلهای گرفت [ترجمه ترگمان]فرانک که از شدت خشم قرمز شده بود، رو به آنا کرد و بازویش را محکم گرفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Holding on to anger is like grasping a hot coal with the intent of throwing it at someone else; you are the one who gets burned. Buddha
[ترجمه گوگل]نگه داشتن خشم مانند چنگ زدن به ذغال داغ به قصد پرتاب آن به سوی دیگری است تو اونی که میسوزه بودا [ترجمه ترگمان]نگه داشتن آتش مانند گرفتن یک زغال سنگ داغ با قصد انداختن آن به شخص دیگر است؛ شما کسی هستید که سوخت بودا [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Is she a grasping airhead or a complete naif?
[ترجمه گوگل]آیا او یک سر هوای چنگال است یا یک نایف کامل؟ [ترجمه ترگمان]ان کله پوک یا ساده و ساده است؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. He reappeared, grasping the unfortunate by the scruff of his shabby collar.
[ترجمه گوگل]او دوباره ظاهر شد و بدبخت را از بند یقه کهنه اش گرفت [ترجمه ترگمان]پس از آن که یقه shabby را گرفت، دوباره ظاهر شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. There, grasping the snail firmly in the talons of one foot, it waits.
[ترجمه گوگل]آنجا حلزون را محکم در چنگال های یک پاش گرفته، منتظر می ماند [ترجمه ترگمان]در حالی که حلزون را محکم روی پنجه پای یک پایش قرار می دهد، صبر می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Opportunity is a favorable occasion for grasping a disappointment. Ambrose Bierce
[ترجمه گوگل]فرصت فرصت مناسبی برای درک ناامیدی است آمبروز بیرس [ترجمه ترگمان]فرصت مناسب برای دست یابی به ناامیدی است امبروس Bierce [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Not like with Ryan, a sort of frantic grasping at straws, in love with the idea of love, romance.
[ترجمه گوگل]نه مانند رایان، نوعی چنگ زدن دیوانه وار به نی، عاشق ایده عشق، عاشقانه [ترجمه ترگمان]نه مثل \"رایان\"، یه جور دست و پا چلفتی بودن که عاشق ایده عشق و عشق بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Grasping a handful of bulrushes to steady herself, she leaned precariously out to grab it.
[ترجمه گوگل]او با گرفتن مشتی از بوته ها برای حفظ خودش، به طور نامطمئنی به بیرون خم شد تا آن را بگیرد [ترجمه ترگمان]در حالی که یک مشت نیزار را برای ثابت نگه داشتن خود داشت، به سوی او خم شد تا آن را بگیرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• greedy, avaricious a grasping person wants to get as much money as possible; used showing disapproval.
پیشنهاد کاربران
این برابرها را هم بسته به محتوا می توان مورد استفاده قرار داد: تمسک، اعتصام، تشبث، توسل، دستاویزسازی، چنگ زدن، درآویختن، دستاویز قرار دادن، چسبیدن، تشبث کردن، متشبث شدن، دست آویزی اگر مفید بود لطفاً لایک بفرمایید. متشکرم.