grazing

/ˈɡreɪzɪŋ//ˈɡreɪzɪŋ/

چراگاه، علفزار، علف چری، علف چرانی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: land on which to graze; pasture.

(2) تعریف: (informal) eating food all day; constant snacking.

جمله های نمونه

1. sheep were grazing in green pastures
گوسپندان در چراگاه های سبز می چریدند.

2. two cows were grazing in the meadow
دو گاو در مرغزار می چریدند.

3. these deserts offer scant grazing to goats
این صحراها چراگاه کافی برای بزها نیستند.

4. these animals are fond of herding and grazing together
این حیوانات دوست دارند که با هم گله بشوند و چرا کنند.

5. There were cows grazing beside the river.
[ترجمه گوگل]در کنار رودخانه گاوهایی در حال چرا بودند
[ترجمه ترگمان]در کنار رودخانه گاوها چراگاه گاوها وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The cattle are grazing in the field.
[ترجمه گوگل]گاوها در مزرعه در حال چرا هستند
[ترجمه ترگمان]گله در مزرعه مشغول grazing
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Cattle were grazing in the field.
[ترجمه گوگل]گاوها در مزرعه در حال چرا بودند
[ترجمه ترگمان]رمه ها در مزرعه مشغول چریدن بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Horses are grazing in the pasture.
[ترجمه گوگل]اسب ها در مرتع چرا می کنند
[ترجمه ترگمان]اسب ها در چراگاه در حال چریدن هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. No dinner for me, thanks - I've been grazing all day.
[ترجمه گوگل]شام برای من نیست، ممنون - من تمام روز را چرا می کردم
[ترجمه ترگمان]شام نمی خورم، ممنون - تمام روز رو مشغول grazing بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He had nearly a thousand acres of grazing and arable land.
[ترجمه گوگل]او نزدیک به هزار جریب چرا و زمین زراعی داشت
[ترجمه ترگمان]او تقریبا هزار جریب زمین و کشت و زرع را داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Drought and years of heavy grazing by sheep have completely denuded the hills of grass.
[ترجمه گوگل]خشکسالی و سال‌ها چرای سنگین گوسفندان، تپه‌های علف را کاملاً از بین برده است
[ترجمه ترگمان]خشکسالی و سال ها چرای زیاد گوسفندان به طور کامل تپه های پوشیده از علف را تخلیه کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Sheep were grazing in the fields.
[ترجمه گوگل]گوسفندان در مزارع چرا می کردند
[ترجمه ترگمان]گوسفندان در مزارع می چریدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Beyond the river, cattle were grazing.
[ترجمه گوگل]آن سوی رودخانه، گاوها در حال چرا بودند
[ترجمه ترگمان]در آن سوی رودخانه، گاوها چراگاه داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I fell on the gravel, severely grazing my knee.
[ترجمه گوگل]روی سنگریزه افتادم و زانویم را به شدت چریدم
[ترجمه ترگمان]روی شن ها به سختی روی زانویم افتادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[آب و خاک] چرا

انگلیسی به انگلیسی

• pastureland, pasture, field or plot of ground where livestock are grazed
grazing or grazing land is land on which animals graze or are grazed.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : graze
✅️ اسم ( noun ) : graze / grazier / graziery
✅️ صفت ( adjective ) : grazing
✅️ قید ( adverb ) :
مرتعداری، دامداری، چراندن حیوانات، علفچرانی
grazing ( مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل )
واژه مصوب: چرا
تعریف: تغذیۀ حیوانات از هرنوع پوشش گیاهی
ریزه خواری

- دام داری

بپرس