groan

/ˈɡroʊn//ɡrəʊn/

معنی: شکایت، گله، ناله، ناله کردن، نالیدن
معانی دیگر: (از شدت درد یا خشم و غیره) غریدن، خروشیدن، زنجیدن، لاییدن، غرغر کردن، (با under) جور کشیدن، ستم دیدن، با ناله گفتن، نالش، صدای سایش و خراش، غژغژ، اعتراض کردن، شکایت کردن، با آه و ناله گفتن، (صدا) هوم، فریاد

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a low-pitched, prolonged sound expressing pain, grief, disapproval, or the like.
مترادف: moan
مشابه: grunt, lament, murmur, sigh

- The groans of the wounded soldiers filled the makeshift hospital.
[ترجمه گوگل] ناله سربازان مجروح بیمارستان موقت را پر کرده بود
[ترجمه ترگمان] ناله های سربازان زخمی بیمارستان را پر کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a deep creaking or grating sound produced by excessive stress on a structure, machine, or the like.
مترادف: creak
مشابه: moan

- We heard a groan from the old car as it went uphill.
[ترجمه samane] از ماشین قدیمی ای که داشت سربالایی میرفت، صدای ناله شنیدیم
|
[ترجمه گوگل] صدای ناله ای از ماشین قدیمی در سربالایی شنیدیم
[ترجمه ترگمان] همچنان که از اتومبیل قدیمی بالا می رفت صدای ناله ای شنیدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: groans, groaning, groaned
(1) تعریف: to utter a low-pitched, prolonged, mournful sound expressing pain, grief, disapproval, or the like.
مترادف: moan
مشابه: grunt, lament, murmur

- She groaned as the car came to a stop and she realized she was out of gas.
[ترجمه رویا] وقتیکه ماشین دیگه حرکت نکرد نالیدو متوجه شد که بنزین تموم کرده
|
[ترجمه گوگل] وقتی ماشین ایستاد و متوجه شد بنزینش تمام شده، ناله کرد
[ترجمه ترگمان] وقتی ماشین متوقف شد، او نالید و فهمید که از گاز خارج شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The students groaned at the assignment of two long chapters.
[ترجمه فاطمه عبدی] دانش آموزان از تکالیف دو تا از فصل های طولانی نالان بودند.
|
[ترجمه گوگل] دانش آموزان در تکلیف دو فصل طولانی ناله کردند
[ترجمه ترگمان] دانش آموزان در دو فصل طولانی از این کار شکایت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Upon hearing the price of the repairs, he groaned.
[ترجمه گوگل] با شنیدن قیمت تعمیرات، ناله کرد
[ترجمه ترگمان] به محض شنیدن قیمت تعمیرات، غرولند کنان گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to produce a sound similar to a groan.
مشابه: creak, grunt, moan

- The floor groaned as the movers put down the piano.
[ترجمه گوگل] هنگامی که حرکت دهندگان پیانو را زمین گذاشتند، زمین ناله کرد
[ترجمه ترگمان] وقتی که the از روی پیانو پایین می رفتند، کف اتاق ناله می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to be afflicted as with a weight; be overburdened.
مترادف: stagger
مشابه: reel, suffer, totter, writhe

- The nation groaned under the huge deficit.
[ترجمه گوگل] ملت در زیر کسری عظیم ناله کرد
[ترجمه ترگمان] ملت در زیر کسری بودجه عظیمی غرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: groaningly (adv.), groaner (n.)
• : تعریف: to express using groans.
مترادف: moan
مشابه: grunt, murmur

- The crowd groaned its disapproval.
[ترجمه گوگل] جمعیت به نارضایتی خود ناله کردند
[ترجمه ترگمان] جمعیت ناراضی به نظر می رسیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. to groan with pain
از درد نالیدن

2. a hollow groan
ناله ی عمیق

3. Weep no more, no sigh, nor groan. Sorrow calls no time that's gone .
[ترجمه گوگل]نه دیگر گریه کن، نه آه و نه ناله غم زمان را نمی خواند که رفته است
[ترجمه ترگمان]گریه و زاری و ناله و زاری و ناله و زاری و ناله و زاری و ناله و زاری و ناله و زاری و ناله و زاری و ناله و ناله و ناله غم و اندوه وقتی نیست که از بین برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The wounded man uttered a groan.
[ترجمه گوگل]مرد مجروح ناله ای کرد
[ترجمه ترگمان]مجروح ناله سر داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He let out a loud groan of frustration.
[ترجمه گوگل]ناله بلندی از ناامیدی بیرون داد
[ترجمه ترگمان]او ناله ای ازسر ناامیدی کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The timbers groan and creak and the floorboards shift.
[ترجمه گوگل]چوب ها ناله می کنند و می شکند و تخته ها جابجا می شوند
[ترجمه ترگمان]خر خر خر می کند و غژغژ می کند و کف اتاق به هم می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Casey let out a groan of protest at having to go to bed.
[ترجمه گوگل]کیسی ناله ای اعتراض کرد که مجبور شد به رختخواب برود
[ترجمه ترگمان]کیسی در حالی که مجبور بود به رختخواب برود ناله ای سر داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Groan out a sad story.
[ترجمه mahsa] ناله ای سر داد برای یک داستان غم انگیز
|
[ترجمه گوگل]یک داستان غم انگیز ناله کن
[ترجمه ترگمان]ناله یه داستان ناراحت کننده رو ناله می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She heard him let out a pitiful, muffled groan.
[ترجمه گوگل]او شنید که او ناله ای رقت انگیز و خفه کرد
[ترجمه ترگمان]صدای ناله او را شنید که ناله ضعیفی از گلویش خارج شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She let out a groan of dismay.
[ترجمه گوگل]او ناله ای از ناراحتی بیرون داد
[ترجمه ترگمان]او ناله ای ازسر ناامیدی کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. His parents were beginning to groan about the price of college tuition.
[ترجمه sadra] پدر و مادرش در مورد قیمت کالج اه و ناله کردند
|
[ترجمه FFF] پدر و مادرش درمورد قیمت کالج شکایت کردند
|
[ترجمه گوگل]پدر و مادرش شروع به ناله کردن درباره قیمت شهریه دانشگاه کرده بودند
[ترجمه ترگمان]والدین او شروع به ناله کردن درباره قیمت شهریه کالج کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The chair gave a groan when fat woman sat down.
[ترجمه گوگل]وقتی زن چاق نشست، صندلی ناله ای کشید
[ترجمه ترگمان]وقتی که زن چاق نشست، روی صندلی ناله کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Dorothea let out a histrionic groan.
[ترجمه گوگل]دوروتیا ناله‌ای هولناک بیرون داد
[ترجمه ترگمان]دور تا ناله خود را به نمایش گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The wounded prisoner uttered a groan.
[ترجمه گوگل]زندانی مجروح ناله ای بر زبان آورد
[ترجمه ترگمان]مرد مجروح ناله سر داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شکایت (اسم)
denunciation, murmur, protest, moan, gripe, groan, rumble, complaint, grievance, discontent

گله (اسم)
quarrel, flock, grumble, gripe, groan, discontent, drove, covey, herd

ناله (اسم)
cry, grumble, whimper, moan, wail, groan, whine, dolor, dolour, mewling

ناله کردن (فعل)
bleat, whimper, hone, wail, groan, whine, mewl

نالیدن (فعل)
grizzle, whimper, groan, whine, complain, grunt, snuffle

انگلیسی به انگلیسی

• low utterance of pain or pleasure; moan; sigh
utter a low sound of pain or pleasure; moan; sigh
if you groan, you make a long, low sound of pain, unhappiness or disapproval. verb here but can also be used as a count noun. e.g. a chorus of groans greeted his joke.
if wood groans, it makes a loud creaking sound.

پیشنهاد کاربران

در گیلکی grona بمعنی نعره و صدای بلند داریم، باید هم ریشه باشن
ناله کردن
گاهی اوقات معنی آه و ناله کردن ( در رابطه جنسی ) هم میده
Synonym = moan '
زجه زدن
It means speak about some unpleasant issues which they aren't in way you want.
a slight groan
غرولند
ناله کردن

آه و ناله کردن
complaint
در گویش بختیاری نیز این کلمه کاربرد دارد البته به همراه کلمه grief که اصطلاحا به معنای ناله و زاری نمودن برای از دست دادن عزیزی اطلاق میگردد .
گارگریف
ناله کردن
صحبت کردن جوری که نشون بده خوشحال نیستید
پر شدن
Fill with
If a table groans with food, there is alot of food on it
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس