grouping

/ˈɡruːpɪŋ//ˈɡruːpɪŋ/

معنی: دسته، طبقه بندی، دسته بندی، گروه بندی، گروهسازی
معانی دیگر: دسته بند

جمله های نمونه

1. These small nations constitute an important grouping within the EU.
[ترجمه گوگل]این کشورهای کوچک یک گروه مهم در اتحادیه اروپا را تشکیل می دهند
[ترجمه ترگمان]این کشورهای کوچک یک گروه بندی مهم در اتحادیه اروپا را تشکیل می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The new grouping of classes means larger numbers in each class.
[ترجمه گوگل]گروه بندی جدید کلاس ها به معنای تعداد بیشتر در هر کلاس است
[ترجمه ترگمان]گروه بندی جدید کلاس ها به معنای اعداد بزرگ تر در هر کلاس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The most common way of grouping was to sort the children by ability.
[ترجمه گوگل]متداول ترین روش گروه بندی، مرتب کردن کودکان بر اساس توانایی بود
[ترجمه ترگمان]رایج ترین شیوه دسته بندی، دسته بندی بچه ها از طریق توانایی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Even before the 1923 Grouping some companies were strongly territorial, and several had working arrangements with one another within one geographical area.
[ترجمه گوگل]حتی قبل از گروه‌بندی 1923، برخی از شرکت‌ها به شدت منطقه‌ای بودند و چندین شرکت در یک منطقه جغرافیایی با یکدیگر ترتیبات کاری داشتند
[ترجمه ترگمان]حتی قبل از سال ۱۹۲۳، برخی از شرکت ها به شدت منطقه ای بودند و چندین برنامه کاری با یکدیگر در یک منطقه جغرافیایی داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The planes approached in a tight grouping.
[ترجمه گوگل]هواپیماها در یک گروه فشرده نزدیک شدند
[ترجمه ترگمان]صفحات در یک گروه محکم به هم نزدیک شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This grouping worked quite efficiently, and a long stretch of fence was built on Donald's first day.
[ترجمه گوگل]این گروه بندی کاملاً کارآمد عمل کرد و یک حصار طولانی در روز اول دونالد ساخته شد
[ترجمه ترگمان]این گروه بندی به نحو احسن انجام شد و روز اول یک حصار بلند از حصار ساخته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There are very many such influences on grouping structure, so that rigid rules would be almost impossible to specify.
[ترجمه گوگل]چنین تأثیرات بسیار زیادی بر ساختار گروه بندی وجود دارد، به طوری که تعیین قوانین سفت و سخت تقریباً غیرممکن است
[ترجمه ترگمان]تاثیرات بسیار زیادی در گروه بندی ساختار وجود دارد، به طوری که مشخص کردن قوانین سخت و سخت ممکن است غیر ممکن باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Hierarchical ranking operated within each social grouping as well as between members of different groups.
[ترجمه گوگل]رتبه بندی سلسله مراتبی در هر گروه اجتماعی و همچنین بین اعضای گروه های مختلف عمل می کرد
[ترجمه ترگمان]سلسله مراتبی در هر گروه بندی اجتماعی و بین اعضای گروه های مختلف عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In this way, infants' ability to detect rhythm, grouping, melodies, and other changes over time are explored.
[ترجمه گوگل]به این ترتیب، توانایی نوزادان در تشخیص ریتم، گروه بندی، ملودی ها و سایر تغییرات در طول زمان بررسی می شود
[ترجمه ترگمان]بدین ترتیب، توانایی کودکان برای تشخیص ریتم، گروه بندی، ملودی، و تغییرات دیگر در طول زمان مورد بررسی قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Aside from the dismal academic record of ability grouping, it has a divisive social consequence as well.
[ترجمه گوگل]جدای از سوابق تحصیلی ضعیف گروه‌بندی توانایی‌ها، پیامدهای اجتماعی تفرقه‌انگیز نیز دارد
[ترجمه ترگمان]گذشته از سابقه علمی شوم گروه بندی توانایی، آن نیز یک پیامد اجتماعی divisive دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The next grouping in this hastily cooked-up Assembly gained only 13 seats.
[ترجمه گوگل]گروه بعدی در این مجلس شتاب زده تنها 13 کرسی به دست آورد
[ترجمه ترگمان]گروه بندی بعدی در این مجلس تازه پخته شده تنها ۱۳ کرسی به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Grouping readers of roughly similar papers together improves the statistical reliability of our results.
[ترجمه گوگل]گروه بندی خوانندگان مقالات تقریباً مشابه با هم، قابلیت اطمینان آماری نتایج ما را بهبود می بخشد
[ترجمه ترگمان]گروه بندی خوانندگان تقریبا مشابه با هم، قابلیت اطمینان اماری نتایج ما را بهبود می بخشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The final grouping concentrates on those sensors under development.
[ترجمه گوگل]گروه بندی نهایی بر روی حسگرهای در حال توسعه متمرکز است
[ترجمه ترگمان]گروه بندی نهایی بر روی این حسگرها در حال توسعه متمرکز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The third is the loose grouping of leaders of republics and nationalist parties.
[ترجمه گوگل]سوم، گروه بندی سست رهبران جمهوری ها و احزاب ناسیونالیست است
[ترجمه ترگمان]سوم، گروه بندی سست رهبران احزاب و احزاب ملی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دسته (اسم)
detachment, school, section, regimen, hand, party, order, stack, handle, shaft, sect, kind, clump, clique, set, troop, stem, fagot, lever, team, pack, sheaf, army, host, corps, group, company, category, class, gang, assortment, grouping, estate, junta, ear, helm, cluster, ensign, batch, deck, knob, handhold, handgrip, bevy, tuft, fascicle, genre, genus, brigade, wisp, parcel, clan, gens, confraternity, drove, congregation, covey, stud, haft, hilt, skein, helve, horde, nib, shook, rabble, skulk, squad, trusser

طبقه بندی (اسم)
arrangement, classification, taxonomy, assortment, grading, grouping, systematization, standardization

دسته بندی (اسم)
faction, division, rating, ordination, assortment, grouping, junta

گروه بندی (اسم)
grouping, regimentation

گروه سازی (اسم)
grouping

تخصصی

[کامپیوتر] گروه بندی
[برق و الکترونیک] گروه بندی 1. خطای متناوب در فاصله خطوط ثبت شده در سیستم نمابر ( فاکس) . 2. فاصله غیر یکنواخت بین شیارها در هنگام ضبط دیسکی .
[نساجی] متراکم کردن نخ های تار در شانه در قسمتهائی از پارچه
[ریاضیات] دسته بندی، گروه بندی، گروه بندی کردن

انگلیسی به انگلیسی

• assembly, gathering, collecting
a grouping of people or things is a set of them with something in common.

پیشنهاد کاربران

grouping ( باستان شناسی )
واژه مصوب: گروه بندی
تعریف: جدا کردن اشیای مشابه به صورت مجموعه بدون دسته بندی ازپیش تعیین شده
دور هم جمع شدن و تشکیل گروه دادن
group, body, league, circle= thefreedictionary. com/grouping
گروه، دسته
( جمع ) دسته جات

بپرس