guarantor

/ˌɡerənˈtɔːr//ˌɡærənˈtɔː/

معنی: کفیل، ضامن، ضمانت کننده
معانی دیگر: تضمین کننده، متعهد رسمی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: one that gives a pledge of quality, warranty, or the like.
مشابه: guaranty

(2) تعریف: one that ensures a given outcome.

جمله های نمونه

1. You must have a guarantor in order to get a visa to enter the country.
[ترجمه گوگل]برای دریافت ویزا برای ورود به کشور باید ضامن داشته باشید
[ترجمه ترگمان]شما باید تضمینی برای ورود ویزا به کشور داشته باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The United Nations will act as guarantor of the peace settlement.
[ترجمه گوگل]سازمان ملل متحد به عنوان ضامن حل و فصل صلح عمل خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]سازمان ملل به عنوان حافظ صلح عمل خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The guarantor of good government was the influence of public opinion.
[ترجمه گوگل]ضامن حکومت خوب نفوذ افکار عمومی بود
[ترجمه ترگمان]ضامن دولت خوب نفوذ افکار عمومی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The mortgage made Mrs. Jones personally liable, as guarantor, to pay the £000.
[ترجمه گوگل]وام مسکن، خانم جونز را شخصاً به عنوان ضامن، مسئول پرداخت 000 پوند کرد
[ترجمه ترگمان]وام مسکن خانم جونز را شخصا به عنوان ضامن برای پرداخت مبلغ ۲۰۰۰۰ یورو به عهده گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The successor to the guarantor had a branch in London and deducted tax on paying sums under the guarantee.
[ترجمه گوگل]جانشین ضامن شعبه ای در لندن داشت و از پرداخت مبالغ تحت ضمانت مالیات کسر می کرد
[ترجمه ترگمان]جانشین برای ضامن یک شعبه در لندن داشت و مالیات بر پرداخت مبالغ پرداختی را کسر کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In such an event the guarantor should give covenants not only to the landlord but also to the tenant.
[ترجمه گوگل]در چنین حالتی، ضامن باید نه تنها به موجر، بلکه به مستاجر نیز عهد کند
[ترجمه ترگمان]در چنین واقعه ای، ضامن باید نه تنها به صاحب مسافرخانه، بلکه برای مستاجر، covenants بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The original lessee was not merely a guarantor or surety.
[ترجمه گوگل]مستأجر اصلی صرفاً ضامن یا ضامن نبوده است
[ترجمه ترگمان]این مستاجر اصلی فقط ضمانت کننده و surety نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Or someone can sign with us as a guarantor.
[ترجمه گوگل]یا کسی می تواند به عنوان ضامن با ما امضا کند
[ترجمه ترگمان]یا کسی میتونه guarantor بشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. All of the obligations of the Guarantor hereunder shall be joint and several.
[ترجمه گوگل]کلیه تعهدات ضامن در این قانون تضامنی خواهد بود
[ترجمه ترگمان]کلیه تعهدات ذیل باید شامل موارد مشترک و متعددی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. You can't become his guarantor if you go there without money in your hands "
[ترجمه گوگل]شما نمی توانید ضامن او شوید اگر بدون پول به آنجا بروید
[ترجمه ترگمان]اگر بدون پول، بدون پول، بدون پول به آنجا بروی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. To guarantor, the behavior of renter will become decisive factor it will undertake contingent liability.
[ترجمه گوگل]برای ضامن، رفتار مستاجر عامل تعیین کننده ای خواهد بود که مسئولیت احتمالی را بر عهده می گیرد
[ترجمه ترگمان]برای ضامن، رفتار وسائل نقلیه عامل تعیین کننده ای خواهد بود که مسئولیت مشروط را به عهده خواهد گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Guarantor: a third party who assumes relevant responsibilities on behalf of the Leasee in the event of failure of performance by the Leasee of the obligations agreed in the auto lease contract.
[ترجمه گوگل]ضامن: شخص ثالثی که در صورت عدم انجام تعهدات توافق شده در قرارداد اجاره خودرو توسط مستاجر، مسئولیت های مربوطه را از طرف مستاجر بر عهده می گیرد
[ترجمه ترگمان]Guarantor: شخص ثالث که مسیولیت های مربوطه را به نیابت از the در صورت عدم موفقیت اجرا با the تعهدات توافق شده در قرارداد اجاره ماشین فرض می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Guarantor gives up all counterplea and the right of state.
[ترجمه گوگل]ضامن از هرگونه مخالفت و حق دولت صرف نظر می کند
[ترجمه ترگمان]Guarantor همه counterplea و حق دولت را به دست می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کفیل (اسم)
acting, sponsor, guarantor, bondsman, surety, bailsman, bond, warrantor

ضامن (اسم)
sponsor, guarantor, bondsman, surety, bailsman, security, guarantee, latch, depositary, voucher, warranter, warrantor

ضمانت کننده (اسم)
guarantor

تخصصی

[حقوق] ضامن، متعهد

انگلیسی به انگلیسی

• one who gives a guaranty or security
a guarantor is a person who gives a guarantee or who is bound by one; a legal term.

پیشنهاد کاربران

مسئول مانند article guarantor = نویسندۀ مسئول مقاله
در این جمله:
. . . the roles that may be held by a person with respect to a journal article or other publication ( e. g. the role of author, data manager, article guarantor or illustrator )
Marriage of two pairs of love
If after marriage he says Mousa will be the guarantor
Suffice it to say once my wife does not allow
My father does not know, he says my son - in - law is not a guarantor because he knows my morals
...
[مشاهده متن کامل]

They make their own. My husband is not a guarantor
ازدواج دو جفت عشق انجام بگیرد
اگر بعد ازدواج گفت موسی ضامن بشه
کافیست یکبار بگوید خانمم اجازه نمیده
بابام ندونه بدونه میگه دامادم ضامن نمیشه چون اخلاق من رو میدونه
خودشون میسازند شوهر من ضامن کسی نمیشه

ضامن
متعهد

بپرس