guesstimate

/ˈɡestəmət//ˈɡestɪmət/

معنی: تخمین زدن، حدس زدن
معانی دیگر: (آمریکا - خودمانی) حدس بعید، برآورد بسیار تخمینی کردن (guestimate هم می نویسند)، بدون داشتن اطلاعات کافی تخمین زدن

جمله های نمونه

1. Can you give a guesstimate of how much it will cost to fix my car?
[ترجمه گوگل]آیا می توانید حدس بزنید که هزینه تعمیر ماشین من چقدر است؟
[ترجمه ترگمان]می توانی حساب کنی که چقدر برای تعمیر ماشین من هزینه دارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Could you give us a guesstimate of the numbers involved?
[ترجمه گوگل]آیا می توانید اعداد مربوطه را به ما حدس بزنید؟
[ترجمه ترگمان]میشه یه شماره از شماره ها رو به ما بدی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Current guesstimates are that the company's turnover will increase by 7% this year.
[ترجمه گوگل]پیش بینی های فعلی حاکی از آن است که گردش مالی این شرکت در سال جاری 7 درصد افزایش خواهد یافت
[ترجمه ترگمان]guesstimates فعلی این است که میزان گردش مالی این شرکت در سال جاری به میزان ۷ درصد افزایش خواهد یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The problem with any such guesstimate is that, of course, we are basing our calculations on a statistical sample of one.
[ترجمه گوگل]مشکل هر گونه حدس و گمان این است که، البته، ما محاسبات خود را بر اساس نمونه آماری یک است
[ترجمه ترگمان]مشکلی که با چنین guesstimate وجود دارد این است که، البته، ما محاسبات خود را بر روی یک نمونه آماری از یک مبنا قرار می دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Are these limits evidence-based or guesstimates to pull reassuring wool over our eyes?
[ترجمه گوگل]آیا این محدودیت‌ها مبتنی بر شواهد هستند یا حدس‌هایی برای کشیدن پشم اطمینان‌بخش بر روی چشمان ما؟
[ترجمه ترگمان]آیا اینها شواهد مبتنی بر شواهد هستند - مبنی بر اینکه آیا قادر به کشیدن پشم اطمینان بخشی نسبت به چشمان ما هستند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Food labels don't usually list saturated—fat content, but there's a way to "guesstimate. "
[ترجمه گوگل]برچسب‌های مواد غذایی معمولاً محتوای چربی اشباع را فهرست نمی‌کنند، اما راهی برای «حدس زدن» وجود دارد
[ترجمه ترگمان]برچسب های مواد غذایی معمولا محتوی چربی اشباع شده را لیست نمی کنند، اما راهی برای \"guesstimate\" وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It turns out that guesstimate was based on misquoting aa 1999 news apeer - reviewed scientific study.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که حدس بر اساس نقل قول نادرست یک مطالعه علمی بازبینی شده از اخبار سال 1999 انجام شده است
[ترجمه ترگمان]مشخص شد که guesstimate بر مبنای مصاحبه علمی misquoting aa ۱۹۹۹ پایه ریزی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I'd guesstimate that 80-90% of people should achieve convergence in less than an hour.
[ترجمه گوگل]من حدس می زنم که 80-90٪ مردم باید در کمتر از یک ساعت به همگرایی برسند
[ترجمه ترگمان]من پیش بینی کرده بودم که ۸۰ تا ۹۰ درصد مردم باید در کم تر از یک ساعت به هم گرایی دست یابند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. My guesstimate is that most of them leave too soon to gain anything for variety of reasons.
[ترجمه گوگل]حدس من این است که اکثر آنها به دلایل مختلف خیلی زود می روند تا چیزی به دست آورند
[ترجمه ترگمان]guesstimate من این است که بسیاری از آن ها برای به دست آوردن هر چیزی به دلایل مختلف، خیلی زود این جا را ترک می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There're three types of focusing guesstimate, rangefinder and autofocus.
[ترجمه گوگل]سه نوع حدس فوکوس، فاصله یاب و فوکوس خودکار وجود دارد
[ترجمه ترگمان]سه نوع از فوکوس خودکار، فوکوس خودکار و فوکوس خودکار وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. So supposed that this one-- I'll just guesstimate, this one feels heavier.
[ترجمه گوگل]بنابراین فرض می شود که این یکی - فقط حدس می زنم، این یکی سنگین تر است
[ترجمه ترگمان]خب، فکر کردم این یکی - - من فقط guesstimate می کنم، این یکی سنگین تر شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A reasonable guesstimate is that China's total urban stock is around 17 billion square meters, plus or minus 10 percent.
[ترجمه گوگل]یک حدس منطقی این است که کل موجودی شهری چین در حدود 17 میلیارد متر مربع، به اضافه یا منفی 10 درصد است
[ترجمه ترگمان]یک guesstimate منطقی این است که کل سهام شهری چین حدود ۱۷ میلیارد متر مربع، به علاوه منفی ۱۰ درصد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I'd guesstimate I began my minimalist journey around the beginning of this year, I don't remember.
[ترجمه گوگل]من حدس می زنم که من سفر مینیمالیست خود را از ابتدای امسال آغاز کردم، یادم نمی آید
[ترجمه ترگمان]به یاد ندارم که آن سفر کوتاه را در آغاز امسال شروع کرده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Thirty million is my rough guesstimate of how many desirable single women there are.
[ترجمه گوگل]30 میلیون تخمین تقریبی من از تعداد زنان مجرد مطلوب است
[ترجمه ترگمان]سی ملیون زن مورد علاقه من هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تخمین زدن (فعل)
account, compute, estimate, appraise, guesstimate, foreshow, guess

حدس زدن (فعل)
guesstimate, rede, guess, conjecture, surmise, imagine, infer

انگلیسی به انگلیسی

• (slang) calculated guess; assumption based on a guess
(slang) make an educated guess; estimate by guessing
a guesstimate is an approximate calculation that is based mainly or entirely on guesswork; an informal word. count noun here but can also be used as a verb. e.g. analysts guesstimate their potential at about 2.5p of earnings per share.

پیشنهاد کاربران

A combination of the words “guess” and “estimate, ” “guesstimate” is used when someone is making a rough or approximate calculation or prediction.
ترکیبی از کلمات "حدس زدن/guess" و "تخمین/estimate"، "guesstimate" زمانی استفاده می شود که شخصی در حال انجام دادن یک محاسبه یا پیش بینی تقریبی یا حدسی است.
...
[مشاهده متن کامل]

“Can you guesstimate how many people will attend the event?”
A person might say, “I don’t have the exact numbers, but I can guesstimate the cost. ”
In a discussion about project timelines, someone might ask, “Can you guesstimate how long this task will take?”

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-values/
برآورد حدسی - برآورد یا تخمین اروی حدس و گمان

بپرس