guide post


تیرراهنما، نشان راه، رهنشان، (در جاده ها) تابلو راهنما، تیر راهنما، رهبرد

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a sign along a road showing direction or distance.
مشابه: guide

(2) تعریف: a guideline.

جمله های نمونه

1. Apparently Grijalva has declared himself the moral guidepost for other local pols.
[ترجمه گوگل]ظاهرا گریجالوا خود را راهنمای اخلاقی سایر قطب های محلی اعلام کرده است
[ترجمه ترگمان]ظاهرا Grijalva خود را guidepost اخلاقی برای سایر pols محلی اعلام کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Without these guideposts, the view deep into the year has grown very murky.
[ترجمه گوگل]بدون این پست‌های راهنما، نمای عمیق سال بسیار تاریک شده است
[ترجمه ترگمان]بدون این guideposts، دیدگاه عمیق در طول سال بسیار تیره شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Guide-posts of a sort are much older than milestones.
[ترجمه گوگل]پست های راهنما از نوعی قدیمی تر از نقاط عطف هستند
[ترجمه ترگمان]راهنمایی و پست یک نوع از آن ها بسیار قدیمی تر از نقاط عطف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The emerging organizational territory has neither guidebooks nor guideposts to help employees acquire or regain a sense of balance with their environment.
[ترجمه گوگل]قلمرو سازمانی در حال ظهور نه کتاب راهنما دارد و نه پست راهنما که به کارکنان کمک کند تا حس تعادل با محیط خود را به دست آورند یا دوباره به دست آورند
[ترجمه ترگمان]قلمرو سازمانی نوظهور نه کتاب راهنما دارد و نه guideposts برای کمک به کارکنان به دست آوردن و یا به دست آوردن یک حس تعادل با محیط خود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. An act of that year ordered all turnpike trusts to provide guide-posts and milestones on their roads.
[ترجمه گوگل]یک عمل در آن سال به همه مراکز ترنپیک دستور داد که پست‌های راهنما و نقاط عطف در جاده‌های خود ارائه دهند
[ترجمه ترگمان]یک قانون در آن سال به همه turnpike دستور داد تا پست های راهنما و نقاط عطف جاده های خود را تامین کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Your guidepost stands out like a tenfold beacon in the night -- Duty -- Honor -- Country.
[ترجمه گوگل]پست راهنمای شما مانند یک چراغ ده برابر در شب برجسته می شود -- وظیفه -- افتخار -- کشور
[ترجمه ترگمان] - - ت - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Your guidepost stands out like a ten - fold beacon in the night: Duty, honor, country.
[ترجمه گوگل]پست راهنمای شما مانند یک فانوس دریایی ده برابر در شب برجسته است: وظیفه، افتخار، کشور
[ترجمه ترگمان]guidepost مثل یک چراغ ten در شب حرکت می کند، وظیفه، شرف، کشور
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The IEA outlook, a guidepost for industry trends, is scheduled to be released Nov.
[ترجمه گوگل]چشم انداز آژانس بین المللی انرژی، راهنمای روندهای صنعت، قرار است در نوامبر منتشر شود
[ترجمه ترگمان]چشم انداز آژانس بین المللی انرژی، guidepost برای گرایش های صنعت، قرار است در ماه نوامبر آزاد شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The captain would throw a log overboard and observe how quickly the ship receded from this temporary guidepost.
[ترجمه گوگل]کاپیتان یک کنده چوبی را به دریا پرتاب می کرد و مشاهده می کرد که کشتی با چه سرعتی از این پست راهنمای موقت عقب نشینی می کند
[ترجمه ترگمان]ناخدا یک تنه به دریا پرتاب می کرد و مشاهده می کرد که کشتی چگونه به سرعت از این guidepost موقت فاصله می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Johnny: Every time when I come to the corner, a guidepost says ,'school —— Go Slow ".
[ترجمه گوگل]جانی: هر بار که به گوشه ای می آیم، یک راهنما می گوید: «مدرسه - آهسته برو»
[ترجمه ترگمان]جانی: هر وقت که به گوشه خیابان می رسم، a می گوید: \"یواش برو\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Johnny: Every time I come to the corner, a guidepost says ,'school -- Go Slow '.
[ترجمه گوگل]جانی: هر بار که به گوشه ای می آیم، یک راهنما می گوید: «مدرسه - آهسته برو»
[ترجمه ترگمان]جانی: هر بار که به گوشه خیابان می رسم، a می گوید، مدرسه - - آهسته برو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Having been implemented on our ZCZ distributed computer system, GUIDEPOST has proved to be a better . . .
[ترجمه گوگل]GUIDEPOST که در سیستم کامپیوتری توزیع شده ZCZ ما پیاده سازی شده است، ثابت کرده است که بهتر است
[ترجمه ترگمان]پس از پیاده سازی سیستم کامپیوتری ZCZ، guidepost ثابت شده است که بهتر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[ریاضیات] میل راهنما
[نفت] ستون راهنما

انگلیسی به انگلیسی

• signpost, road sign indicating distance or direction; something which acts as a guide

پیشنهاد کاربران

اصل
guide post ( حمل‏ونقل درون شهری - جاده ای )
واژه مصوب: میلة لبه نما
تعریف: میله ای برای مشخص کردن لبة سواره رو

بپرس