guiltily


مقصرانه

جمله های نمونه

1. He made his excuses, flushing guiltily.
[ترجمه گوگل]او بهانه هایش را می آورد و با گناهی سرخ می شد
[ترجمه ترگمان]او بهانه آورد و با ناراحتی سرخ شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She looked up guiltily as I came in.
[ترجمه گوگل]وقتی من وارد شدم، او با گناه به بالا نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]وقتی وارد اتاق شدم او گناهکارانه به بالا نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He glanced guiltily over his shoulder.
[ترجمه گوگل]با گناه از روی شانه اش نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]او گناهکارانه به پشت سرش نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. There's nothing more guiltily satisfying than watching the experts scratch their heads.
[ترجمه گوگل]هیچ چیز به طرز گناهکارانه ای رضایت بخش تر از تماشای سر خاراندن کارشناسان نیست
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز more از این نیست که the را تماشا کنیم که سرشان را خراش می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I also guiltily recollected Lady Carey's insidious remarks: somehow or other Benjamin was always close to the murdered person.
[ترجمه گوگل]من همچنین با گناه اظهارات موذیانه لیدی کری را به یاد آوردم: بنجامین به نحوی یا دیگری همیشه به فرد مقتول نزدیک بود
[ترجمه ترگمان]همچنین احساس کردم که حرف های موذیانه بانو کری را به یاد می آورم: یه جورایی بنجامین همیشه به قتل نزدیک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Her hand shook and she guiltily rubbed away a few drops that splashed on to the quarry-tiled floor with a soft-soled slipper.
[ترجمه گوگل]دستش می لرزید و با گناهی چند قطره را که با یک دمپایی با کفی نرم به کف کاشی های معدن می پاشید، پاشید
[ترجمه ترگمان]دستش لرزید و با عذاب وجدان چند قطره از آن را که روی زمین کاشی شده بود با یک کفش راحتی نرم پاک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But he rubbed his forefinger guiltily against his top lip while he pondered the implications of a new insight.
[ترجمه گوگل]اما در حالی که در مورد پیامدهای یک بینش جدید فکر می کرد، انگشت سبابه خود را به طور گناه به لب بالایی خود مالید
[ترجمه ترگمان]اما او forefinger را روی لب بالایش مالید و در حالی که به مفهوم یک بینش جدید می اندیشید، guiltily را بر لب خود مالید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Guiltily realizing that she hadn't finished yet, Jezrael leaped just in time to rewind the cuber.
[ترجمه گوگل]جزرائیل با گناه متوجه شد که هنوز کارش را تمام نکرده است، درست به موقع پرید تا مکعب را به عقب برگرداند
[ترجمه ترگمان]Guiltily متوجه شد که هنوز حرفم تمام نشده است، اما به موقع به عقب پرید تا the را عقب بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. " A dozen times, " repeated Carrie, guiltily.
[ترجمه گوگل]کری با گناه تکرار کرد: "دوجین بار"
[ترجمه ترگمان]کری تکرار کرد: ده بار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Because they would not spend money so guiltily acquired.
[ترجمه گوگل]زیرا آنها پولی را که با این گناه به دست آورده اند خرج نمی کنند
[ترجمه ترگمان]چون آن ها پول زیادی خرج نمی کردند که این قدر با عذاب وجدان به دست بیاورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Guiltily I came to your bedside.
[ترجمه گوگل]با گناه اومدم کنار تختت
[ترجمه ترگمان]من به بالین شما آمدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. AMERICANS do it guiltily, Russians casually, Africans lethally and the French habitually.
[ترجمه گوگل]آمریکایی ها این کار را گناهکار انجام می دهند، روس ها به طور معمول، آفریقایی ها مرگبار و فرانسوی ها به طور معمول
[ترجمه ترگمان]americans این کار را با guiltily انجام می دهند، روس ها با لحنی عادی و Africans و معمولا مردان فرانسوی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She blushed guiltily as she spoke.
[ترجمه گوگل]وقتی صحبت می کرد از روی گناه سرخ شد
[ترجمه ترگمان]وقتی شروع به صحبت کرد، از خجالت سرخ شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. KRAMER : [ bobs his head guiltily ] The door.
[ترجمه گوگل]کرامر: [سرش را با گناه تکان می دهد] در
[ترجمه ترگمان]در، در باز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• with a sense of guilt, culpably, in a conscience-stricken manner

پیشنهاد کاربران

از روی شرمساری
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : guilt
✅️ اسم ( noun ) : guilt
✅️ صفت ( adjective ) : guilty / guiltless
✅️ قید ( adverb ) : guiltily / guiltlessly

بپرس