gull

/ˈɡəl//ɡʌl/

معنی: گول، مرغ نوروزی، نوعی رنگ خاکستری کمرنگ، یاعو، یاغو، ادم سادهلوح و زود باور، ساده لوح، ساده دل، گول زدن، حفر کردن، مغبون کردن، گود کردن، حریصانه خوردن
معانی دیگر: (جانور شناسی) مرغ نوروزی (از تیره laridae - بال های بزرگ و پاهای نازک و پنجه های چتری و به هم پیوسته و نوک قلابی دارد و پرهای آن سفید یا خاکستری است)، گاکی، آدم گول خور، هالو، آدم خر و ساده دل، آدم زود فریب، خر کردن، مره نوروزی، سابقا حریصانه خوردن، بلعیدن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: gull-like (adj.)
• : تعریف: any of a variety of web-toed aquatic birds characterized by long pointed wings, agile flight, and mostly gray and white plumage.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: gulls, gulling, gulled
• : تعریف: to trick; cheat.
مشابه: bilk, cheat, dupe, swindle
اسم ( noun )
• : تعریف: one who is easily fooled; dupe.
مشابه: dupe, fool

جمله های نمونه

1. he is so gullible that even a child can gull him
او آن قدر زودباور است که حتی بچه هم می تواند او را خر کند.

2. Our baseball team routed the Sea Gull by a score of 15 to
[ترجمه گوگل]تیم بیسبال ما مرغ دریایی را با امتیاز 15 بر شکست داد
[ترجمه ترگمان]تیم بیس بال ما نیز با امتیاز ۱۵ به گل Gull را شکست داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The wings of the sea gull were beating frantically.
[ترجمه گوگل]بال های مرغ دریایی دیوانه وار می زدند
[ترجمه ترگمان]بال های مرغ دریایی دیوانه وار در حال کتک زدن بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The sea gull was beating the air with its wings.
[ترجمه گوگل]مرغ دریایی با بال هایش هوا را می زد
[ترجمه ترگمان]مرغ دریایی مثل مرغ دریایی هوا را با بال های خود می کوبید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The government tries to gull the taxpayers into believing that their money is being properly spent.
[ترجمه گوگل]دولت سعی می کند مالیات دهندگان را به این باور برساند که پول آنها به درستی خرج می شود
[ترجمه ترگمان]دولت می کوشد تا مالیات دهندگان را به این باور برساند که پولشان به درستی مصرف شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Several other sub-species of gull are found in the region.
[ترجمه گوگل]چندین زیرگونه دیگر از مرغ دریایی در این منطقه یافت می شود
[ترجمه ترگمان]تعدادی دیگر از گونه های مرغ دریایی در منطقه یافت می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The man tried to gull the old woman out of her money.
[ترجمه گوگل]مرد سعی کرد پیرزن را از پولش بیرون بیاورد
[ترجمه ترگمان]مرد سعی کرد که مرغ را از پولش بیرون بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A gull floated down to the balcony rail, his shadow an enormous presence beating about the room.
[ترجمه گوگل]یک مرغ دریایی به سمت راه آهن بالکن شناور شد، سایه او حضور عظیمی در اتاق می کوبید
[ترجمه ترگمان]یک مرغ دریایی به طرف نرده بالکن رفت، سایه او حضور عظیمی در اتاق ایجاد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This definition would exclude a gull or crow that drops a shellfish from a height on to a hard surface.
[ترجمه گوگل]این تعریف، مرغان دریایی یا کلاغی را که صدف را از ارتفاعی روی یک سطح سخت می‌اندازد، حذف نمی‌کند
[ترجمه ترگمان]این تعریف، یک مرغ دریایی یا کلاغ که یک صدف را از ارتفاع به سطح سخت پایین می اندازد، مستثنی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A gray gull carries some sea creature high up over the beach, drops it from its beak.
[ترجمه گوگل]یک مرغ دریایی خاکستری موجودی دریایی را به بالای ساحل می برد و از منقارش می اندازد
[ترجمه ترگمان]یک مرغ دریایی خاکستری بعضی از موجودات دریایی را بالای ساحل حمل می کند و آن را از منقارش می اندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Gull chicks, for instance, peck at their parents' bills, which causes them to regurgitate food.
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، جوجه مرغان به صورت‌حساب‌های والدین خود نوک می‌زنند، که باعث می‌شود آنها غذا را پس بگیرند
[ترجمه ترگمان]برای مثال، جوجه های گال از لوایح والدین خود نوک می زنند که باعث می شود آن ها غذا بخورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Another gull swoops down and begins to hector the first one for its food.
[ترجمه گوگل]یک مرغ دریایی دیگر به سمت پایین می‌آید و شروع به جست‌وجو کردن مرغ اولی برای غذای خود می‌کند
[ترجمه ترگمان]یک مرغ دریایی دیگر هم با سرعت زیادی به پایین پرتاب می شود و شروع می کند که اولین غذا را برای غذایش بسازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Where had our gull and our auk spent the summer?
[ترجمه گوگل]مرغ دریایی ما و اوک ما تابستان را کجا گذرانده بودند؟
[ترجمه ترگمان]مرغ دریایی ما کجا بود و auk ما تمام تابستان را در آن به سر می برد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A gull screeched overhead breaking the dreamy silence, and Julie's eyes flicked open.
[ترجمه گوگل]مرغ دریایی بالای سرش جیغ زد و سکوت رویایی را شکست و چشمان جولی باز شد
[ترجمه ترگمان]یک مرغ gull که در بالای سر آن سکوت رویا دیده می شد جیغ کشید و چشمان جولی باز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گول (اسم)
illusion, cheat, deception, jape, bilk, gull, cajolement, cajolery, humbug, crimp

مرغ نوروزی (اسم)
gull

نوعی رنگ خاکستری کمرنگ (اسم)
gull

یاعو (اسم)
gull

یاغو (اسم)
gull, mew

ادم ساده لوح و زودباور (اسم)
gull

ساده لوح (اسم)
soft, dupe, gull, cully, boob, simpleton, gaby, geck, noddy, sawney

ساده دل (اسم)
dupe, gull, simpleton, noddy

گول زدن (فعل)
renege, con, fool, cheat, gyp, hustle, dodge, rig, bamboozle, outwit, deceive, defraud, dupe, cajole, hoax, gouge, befool, beguile, entrap, gull, gum, hocus, rogue, gaff, swindle, thimblerig, chouse, jockey, finagle, fob, wheedle

حفر کردن (فعل)
excavate, grave, cave, delve, gull

مغبون کردن (فعل)
cheat, deceive, gull, diddle, swindle, thimblerig

گود کردن (فعل)
gull, deepen, rake up, scoop

حریصانه خوردن (فعل)
gut, guzzle, gull, devour, engorge, gobble, lap, wolf

انگلیسی به انگلیسی

• type of sea bird with long wings and webbed feet; sucker, one who is easily deceived, gullible person
cheat, deceive, fool
a gull is a common sea bird.

پیشنهاد کاربران

dupe
innocent
sucker
stooge
fool
soft touch
pushover
chump
victim
pawn
puppet
instrument
sitting duck
sitting target
گول زدن یا خوردن، گول
مرغ دریایی
مرغ دریایی که معمولا توی دریاچه چیتگر تهران زیاده ازش

بپرس